-
با سرشک دیده این باید نوشت
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 01:14
کاش می شد سرنوشت از سرنوشت نوروگرما بهر خاکستر نوشت نقد را از خان وخانخواهان گرفت بره رابر سفره ی نوکر نوشت عاشق ومعشوق را هردم به هم بوی عطر عشق با عنبر نوشت ماهرویان رابه عشق مادری جان فدای مهر هر مادر نوشت کاش می شد سرنوشت از سر نوشت کاش می شد هرچه هست بر دفتر خوبی نوشت کاش می شد از قلم هایی که برعالم رواست با محبت...
-
به یاد رویاهای ماندگارم
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1391 00:35
خدایا رویاهایم جایی ناتمام ماندند شدم رویای ناتمام خدایا میوه کدام درختت را گاز بزنم ؟ که از زمین رانده شوم اینجا زمین است .ساعت به وقت انسانیت خوابیده است! خطا از من است ، مـی دانم از من کـه سالـــــــهاست گفته ام ایاک نعبد، اما به دیگران هم دل سپرده ام از من کـه سالــــــــهاست گفته ام ایاک نستعین، اما به دیگران هم...
-
مروارید
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1391 02:14
صدفی به صدف مجاورش گفت : در درونم درد بزرگی احساس میکنم، دردی سنگین که سخت مرا میرنجاند . صدف دیگر با راحتی و تکبر گفت : ستایش از آن آسمان ها و دریاهاست . من در درونم هیچ دردی احساس نمیکنم . ظاهر و باطنم خوب و سلامت است . در همان لحظه خرچنگ آبی از کنارشان عبور کرد و سخنانشان را شنید . به آن که ظاهر و باطنش خوب و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 01:56
خدایا به کسانی که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی برتر است و به آنان که دوست تر میداری بیاموز که دوست داشتن از عشق برتر است عشق جوششی یک جانبه است به معشوق نمی اندیشد که کیست اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند و از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید عشق در دریا...
-
رویاهای ماندگار
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 03:07
فلسفه الاکلنگ اثبات بزر گ ے ک سے است ک ه فرو می نشیند تا دیگر ے پرواز کند بهتر یـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ن ها همیشه مے مانند شاید جلو ے دیدگان نباشند امادر دل ماندگارند
-
باور نکن
پنجشنبه 10 فروردینماه سال 1391 02:01
باور نکن تنهایی ات را باور نکن تنهایی ات را من در تو پنهانم، تو در من از من به من نزدیکتر، تو از تو به تو نزدیکتر، من باور نکن تنهایی ات را، تا یک دل و یک درد داری... تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر میگذاریم دل! تاب تنهایی ندارم، باور نکن تنهایی ات را هر جای این دنیا که باشی من با توام تنهای تنها من با توام هر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1391 23:45
او رفت و من نشناختمش . در تمام میخک های سر هر دیوار، آواز غریبش را شنیدم اما نشناختمش. هم انگونه که بغضهای گاه و بیگاهم ر ا نشناختم. فقط آنقدر او را شناختم که در سایه های افتاد ه به کلامش، به دنبال جای پای خدا باشم. اینجا، هر چه هست، جز با صداقت او و ک ل ام و نقشهای او، حوض بی ماهیست. شاید مزرعه ای باش د ب ا زاغچه ای...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 00:46
نخ از شمع پرسید چرا وقتی من می سوزم تو اشک می ریزی؟ شمع گفت: چطور ممکنه وقتی کسی که تو قلبمه و داره می سوزه من اشک نریزم پ.ن:برای مدتی از حضور دوستان خوب ومهربانم خداحافظی می کنم وشما رابه خداوند بزرگ می سپارم شاید دوباره بازگشتی باشد. دوستتان دارم
-
داستان قلب زیبا
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1390 05:10
امروز را برای احساس عزیزانت غنیمت بشمار شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیباترین قلب را در تمام آن منطقه دارد. جمعیت زیادی جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه ای بر آن وارد نشده بود. پس همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده...
-
تاثیر عشق بر ملاصدرا
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1390 02:13
زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد، پدر خانمش، ملاصدرا، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد . در همان ایام در قمصر، جوانی به خواستگاری دختری رفت . والدین دختر پس از قبول خواستگار، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه...
-
شجاعت یعنی چه؟
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 06:14
دریکی از دبیرستان های تهران هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که ''شجاعت یعنی چه؟'' محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود : ''شجاعت یعنی این'' و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته یود ! اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون...
-
سخنان زیبا
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 00:47
آیت الله بهجت: ما آمده ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم،نه اینکه با هر قیمتی زندگی کنیم؛ زندگی ما حکایت یخ فروشی است که از او پرسیدند: فروختی ؟ گفت: نه ، ولی تمام شد ! افلاطون اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، ا گه یه روز با عقلت کسی رو...
-
کاشتن گل امیددر زندگی
شنبه 24 دیماه سال 1390 00:51
اگر امید نبود مادری فرزند نمی زاد و کسی درختی نمی نشاند. " حضرت محمد(ص) " فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی پیرمرد از دختر پرسید : - غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گریه می کنی ؟ - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - چون قشنگ نیستم . - قبلا اینو به تو گفتن ؟ -...
-
اوچه بزرگ بود ومن چه کوچک بودم
دوشنبه 19 دیماه سال 1390 00:58
سخت آشفته و غمگین بودم… به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم می گیرند درس ومشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، درهوا چرخاندم... چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید ! اولی کامل بود، دومی بدخط بود بر سرش داد...
-
زوایای دید یک ریاضی دان در موردجایگاه ادب
جمعه 16 دیماه سال 1390 16:49
روزی از یک ریاضی دان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت : اگر زن یا مرد دارای ادب و اخلاق باشند : نمره یک می دهیم 1 اگر دارای زیبایی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک می گذاریم : 10 اگر پول هم داشته باشند 2 تا صفرجلوی عددیک می گذاریم : 100 اگردارای اصل ونسب هم باشند 3 تا صفرجلوی عدد یک می گذاریم : 1000 ولی اگر...
-
ای ستاره ها
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 05:22
ای ستاره ها که بر فراز آسمان با نگاه خود اشاره گر نشسته اید ای ستاره ها که از ورای ابرها بر جهان ما نظاره گر نشسته اید آری این منم که در دل سکوت شب نامه های عاشقانه پاره می کنم ای ستاره ها اگر به من مدد کنید دامن از غمش پر از ستاره می کنم ای ستاره ها چه شد که در نگاه من دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟ ای ستاره ها چه...
-
خاطرات کهنه
جمعه 9 دیماه سال 1390 01:18
کهنه کهنه زخم خاطراتت سینه ام راچاک کرد پیکر بی جان دل را در کناری خاک کرد سوز دل راگر چه آب فرقتت بر باد داد . لیک چون یعقوب ما راشهره افلاک کرد جام وصلت کام دل را جرعه ای مهمان نگشت . جام درد آلود هجرت سینه را غمناک کرد لحظه ای بنشین کنارم از شب هجران مگوی تیره آب حسرتت را جوی دل ادراک کرد لشکر چنگیز جورش سوی ما...
-
شمع من
شنبه 3 دیماه سال 1390 05:47
تا سحر ای شمع بر بالین من امشب از بهر خدا بیدار باش سایه غم ناگهان بر دل نشست رحم کن امشب مرا غمخوار باش کام امیدم بخون آغشته شد تیرهای غم چنان بر دل نشست کاندرین دریای مست زندگی کشتی امید من بر گل نشست آه ، ای یاران به فریادم رسید ورنه مرگ امشب به فریادم رسد ترسم آن شیرین تر از جانم ز راه چون به دام مرگ افتادم ، رسد...
-
یاد سهراب به خیر
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 02:10
دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ دست از دامان شب برداشتم تا بیاویزم به گیسوی سحر خویش را از ساحل افکندم در آب لیک از ژرفای دریای بی خبر بر تن دیوارها طرح شکست کس دگر رنگی در این سامان ندید چشم می دوزد خیال روز و شب از درون دل به تصویر امید تا...
-
برگی از خاطرات کهنه ام
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1390 20:08
-
لیاقت عشق
جمعه 29 مهرماه سال 1390 00:59
روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است.شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد. شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفایی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است…..شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خود حفظ...
-
افسانه ی نا تمام
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 23:15
-
خداحافظ خاطرات کهنه
شنبه 9 مهرماه سال 1390 02:38
تقدیم به کسی که به رسم جاده از من دور است وبه رسم وفا در قلب من است.چه سخت است ثانیه های بی توبودن . وچه سخت است سکوت شب را با فریادهای خاموش در هم شکستن در گذرعمر لحظه های بی توبودن را حس میکنم .چگونه بفرستم تپش قلبم را تا باور کنی هرگز از یاد نمی برم یادت را ؟در دیاری که همه دل شکنند چگونه تحمل کنم غربت راپس به یاد...
-
دیوانگی به چند؟
شنبه 2 مهرماه سال 1390 03:35
چه خوش گفت مرد عمل:غریب است دوست داشتن وعجیب تر از آن دوست داشته شدن چه قدردشوار است باور عشق جعفر : نامش جعفر رضایی ایست . متولد 1356 فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبایی ده سال پیش عاشق دختری به نام مریم شد .که به علت وضع مالی ضعیفی که جعفر داشت خانواده دختر راضی به این وصلت نشدند .جعفر ومریم پنج سال...
-
معروفترین ایرانیانی که مجرد بودند
شنبه 19 شهریورماه سال 1390 06:49
صادق هدایت این نویسنده پوچگرا و نام آشنای ایرانی هرگز ازدواج نکرد و درنهایت در سال ۱۳۳۱ دست به خودکشی زد .البته وی در دوران جوانی با دختری دوست بود به نام ترزا . ترزا همدم صمیمی هدایت در رنس، در زمان تحصیل هدایت در پاریس بوده است. پدر او در جنگ بین الملل اول در جبهة «مارینو» کشته شده بود و مادرش آرزو داشت دخترش با مرد...
-
اسیر زمانه
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 16:31
دیریست در این گردونه دوران اسیرم گم گشته زخود,چون ابر ,بارانی ترینم در هوای نیمه ابری در قرارگاه زمان زیر چتر خاطرات کهنه, تا ابد خیس ترینم مرغ عشقی که دارد راه و رسم عاشقی من دراین گمگشتگی ها چون اومجنون ترینم مرگ من بر آشفتگی های زمانه زنده باد تا ابد در بازی دوران ,من بازنده ترین
-
شما بودید چه می کردید؟
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 01:01
-
سرزمین مجازی
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 01:57
ا ز سرزمینی می آیم که مردمانش کم از صفا ووفا ندارند وسرزمین دلهایشان کم ازسرسبزی بوستان بهشت نیست . در این سرزمین چشمه ای از جنس نور جریان دارد که یاد آو ر صهبای ب هشت است . کودکانش خندان ومردمانش همه شنگ . ووسعت دیدگانشان خاک قدمهای زنان آزاد این سرزمین است آسمانش پوشیده ازلکه های ابری ایست که برای دلتنگی های دیگران...
-
خداوندا تومی دانی
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 16:20
خداوندا کفر نمی گویم پریشانم، چه میخواهی تو از جانم؟ ! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی . خداوندا ! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی؟؟ نمیگویی ! خداوندا !...
-
زندگی رویایی
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 01:27
زندگی ... به من نشان داده است که ... افسانه ها ... اگر چه حقیقی نیستند اما جاودانه می مانند ... ولی حقایق روزمره زندگی من اگر چه حقیقی هستند جاودانه نمی مانند ! و فراموشی حقیقت . حرف تازه ای نیست ... به همین خاطر است که گاهی کودکانه به افسانه ها دل می بندم به آرزوهایم بال و پری می دهم تا در آسمان رویاها پرواز کنند ......