این شعرها دیگر برای هیچکس نیسـت نه ! در دلــم انگار جای هیچکس نیست
آن قـــدر تنهایــم که حتـی دردهــــایــم دیـگر شـبــیه دردهـای هیچکـس نیست
حتـی نفـسهـــای مـرا از مـن گرفـــتند من مردهام درمن هوای هیچکس نیست
دنیـای مرمـوزی سـت مــا بایـد بدانیــم که هیچکس اینجا برای هیچکس نیست
باید خدا هـم با خودش روراست باشــد وقتی که میداند خدای هیچکس نیست
من میروم هرچنــد میدانــم که دیگــر پشت سرم حتی دعای هیچکس نیست
زنده یاد نجمه زارع
پ.ن۱: نوشته هایم را می خوانید...ومی گویید چه زیبا..!! راستی..دردهای آدمها ..زیبایی دارد؟
پ.ن۲:چه زیباست این افسانه ی زنده که نامش را عشق نهادند و چه دردناک است عشقی که به افسانه شبیه است
| ||
| ||
| ||
| ||
|
وحشی بافقی
پ.ن:هی فلانی...رفتن حق همه ی آدمهاست...فقط خواستم بدونی ،اگه مونده بودی..زمستانم قشنگ تر بـــود ...!