کوچــه باغ عشــــق هــــــــم آتـــــش گرفــــت شـــد چــــو خاکســـتر دلــم آهـــش گرفــــت
او کـــه لبخـــندش زمـــانـــی نـــــور بـــــــود رفـــت گویــی چشـــــــم مــن هم شــور بــود
خواب دیـــدم که ســنگدل پیشــم نشســــــــت کانـــــــی احســـــاس پــــاکــــم را شکـــست
آشیـــان عشــــــــــق مـــن یا پــــــوچ بـــــــود یــا از اول او بــــــــه فــــــکر کــــــوچ بــــود
رفـــت از دســــــتم کبـــــــــوتر دور شـــــــــد رفـــت او هــــــم بــا کبــــــوتر جـــور شــــــد
بـــاز،بــــازم در سکـــوت خویـــش مــــــانـــد آسمــــــان اشـــکاش را افســـــــــانه خــــوانـــد
زندگـــی احســـــــاس را هـــم سـنگ ساخـــت عشـــق در آغـــوش نفـــرت رنــــــگ باخـــت
ناهید اسدی
پ.ن ۱:نمیدانم دوستش دارم یا نه؟با هم قدم می زنیم با هم می خوابیـم دلم که می گیرد، آغوشش را بـــاز میکنـــــدو بر گونه هایم بوسه می زند اما نمیدانم دوستش دارم یا نه؟! " تنهاییـــــم" را می گویم...
بیا دنیارو تقسیم کنیم،پس
ستاره ها مال تو
آسمون مال من،
ماه مال تو خورشید مال من،
اصلا" همشون مال تو ولی تو مال من......
عزیزم ممنونم ازحضورت
سلام فائزه جان
عزیز دل منم ازت ممنونم
سلام آبجی افسانه





کامنتهایی که میذاری آبجی با کمال میل در وبم ثبتش میکنم دوباره نگاه کن هست مگر میشه شما نظری بذارید من ثبتش نکنم آبجی افسانه
ممنون از حضورت آبجی مهربون
سلام
آخه نبود دیگه
فکر کردم کامنتهام ارسال نشده
وقتی تــــــــــو آرزوی مــــــن شـــــدی ...


فهــــــــمیدم ..
بعضـــــــــی آرزوهـــــــا دورنــــــد ...
خیلــــــــــی دور ..
با ایــــــــــن حال ..
اگــــــــــــــر هنوز هـم " تــــــــــو " را آرزو می کنم..
شـــــــــــــایــــــــ ــد ...
آرزویــــــــــــِی زیــــــباتر از تــــــــــــــو را ســـــــراغ نــــــــدارم
مهرتان را سپاس
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!
سلام
سپاسگزار مهرتون هستم
دوست داشتن کسی که شما رو دوست نداره
مثل بغل کردن کاکتوس می مونه …
هرچی محکم تر بغل کنی بیشتر آسیب میبینی …
باز هم سپاس
سلام
دوست جونی مـــــآ آپــــیم
داریم با سبدی از گل نرگــــس و لاله دعوتت میکنیم
افتخار بدین و کلبه ما رو با قـــدماتون و نظراتتــــــون مزیــــــن کنین
دیـر نکنــــــــِی
سلام
خدمت رسیدم
..و آبی...
...
.... عـــــاشقـــــانـه هایـتـــــــــــــــــــ را بُگــــــذار رویِ طاقچــــه ی دلتنگیتـــــ
..... بــــــــــــــرای روز مبـــــــادا...
........... آنجــــــــــــــــا کـه خـــــــــــــدا پــرســـــید :::
............. ای بنـــــده ی مــــن چــه آوردی؟؟
..... بگـــــو:: بـــــیا خـــــدای مــن ,,
....... یــه عــــالمـــــــه عـــــاشقـــــــــانـه و دلتـــــنگـــــــی کـه هیـــچ وقتـ
......... کســــــی نفهمـــــــید....
............... حتــــــی تــــــــو خــــــــــــــــــــــدای مـــــن.!!!
...!!
.....!!!
سپاسگزارم
همیشه وقتی یه نفر ، یه دوست ، یه آشنا
بهت می گه که ازت ناراحته ، سعی کن بفهمی چرا ؟؟؟؟
اون تو دلش کلی خاطره ی خوب ازت داره ، نمی خواد این ناراحتی خرابشون کنه ،
پس اروم از دلش دربیار
همین............
عزیز دلم ممنونم
سلام
چـــه زیبــــــا بــــود در وقـــــت جدایــــــــی تـو خــــــندیدی و مـــن هـــم گریـــه کــــردم
مانا باشید
سلام جناب بیدگلی بزرگوار
محبت کردید
سلام افسانه جون
وبت خیلی نایسه
به منم یه سری بزن
اگه با تبادل لینک موافقی بهم بگو
منم شعر و این چیزا زیاد دارم تو وبم
سلام فاطیما جون

نگاهتون نایسه مهربونم
حتما عزیزم
سلام ممنونم ک اومدی.مایل ب تبادل لینک بودی تو پست اول نظرتو بگوبهم موفق باشی ماشالا وبت 20 ته
سلام
خواهش می کنم من نیز ازتون ممنونم
نظر لطفتونه
آجی پ.نوشتات حرف دل رو میزنه
سلام فاطی جون
الهیییییییییییییییی
ممنون از حضورتون
خواهش می کنم
این روزها پر است از انسانهایی
با ظاهر زیباکه هر روز لباسی نو بر تن می کنند
ولی نزدیکشان که می شوی بوی کهنگی اندیشه هایشان خیلی آزارت می دهد
عزیز دالی
آآآآآآآآآآآآآآآآپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم ^_^
سلام الهه جون
حتما
می تراوید آفتاب از بوته ها.
دیدمش در دشت های نم زده
مست اندوه تماشا ، یار باد،
مویش افشان ، گونه اش شبنم زده.
لاله ای دیدیم - لبخندی به دشت-
پرتویی در آب روشن ریخته.
او صدا را در شیار باد ریخت:
"جلوه اش با بوی خنک آمیخته."
رود، تابان بود و او موج صدا:
"خیره شد چشمان ما در رود وهم."
پرده روشن بود ، او تاریک خواند:
"طرح ها در دست دارد دود وهم."
چشم من بر پیکرش افتاد ، گفت:
"آفت پژمردگی نزدیک او."
دشت: دریای تپش، آهنگ ، نور.
سایه می زد خنده تاریک او.
سلام شیواجان
عزیز دلمی
نمی دانــم
چــرا بیــن ایــن همــه ادم
پــیــله کــرده امــ
بــه تــو
شــاید فــقط با تــو
پــروانــه می شـــوم
ســنـگـیــنــی گـفــتــه هــایــم
بــه سـنــگـیــنـی گــوش هــایـتــ دَر . .. .!
سلام
حضور گرمتان را سپاس
بر دل چو بنگرد
نقش خویش یکی بیند
چون بشکند دلی
نقش خویش بر شکسته ها
بسی بیند
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق می شود . . .
محبت کردید
جرم دل چیست ؟
جز دیوانگی
گرد شمع میسوزد
از پروانگی
مانده در حصر خلوت
شب ها و سکوت
گر به لب آرد ، رسوا شود
از دلداگی
سلام برادر خوبم

همیشه آنکه سراغی از تو نمی گیرد دلتنگ دیدنت است...!!!
و از شکاف چشمانش به نبودنت خیره می شود...
همیشه آنکه تو آنرا نمیبینی نا مهربان نیست!
مهرتان را سپاس
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
............سلام دوست عزیزم ............
___88888888___8888__8888888
___888888_8888888888_888888___
___888888888888888888888888___
___888888888888888888888888__
____8888888888888888888888__
_____88888888888888888888__
_______8888888888888888___
_________888888888888____
______________**___________
____####______**______####_
___#######____**____#######
____#######___**___#######_
______######__**__######__
*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* *•. .•*..*•. .•*.*•
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل]آپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم[گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام آموزگار خوبم
محبت کردید
سلام خوبی؟
از من دلگیر نشیا
تو وبم فقط یه شوخی بود
همینا
وگرنه ما به خانوما احترام میذاریم
سلام
می دونم شوخی بود
ممنون از لطفتون
پست هاتون کاملا این مساله رو تائید میکنه
اپ ضد پسرم امروز واسه شادی دله شما دخملا کردما
صادق هدایت میگه : به سراغ خانم ها می رویید چماق با خودتون ببرید و افسانه هدایت میگه:
خالی تر از سکوتم …
انبـوهــی از ترانـه
بــا یـاد صبـح روشـن اما …
امیـد باطل
شب دائـمی ست انـگار
دیگر بهار هم سرحالم نمیکند
چیزی شبیه معجزه زلالم نمیکند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار
وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمیکند
باز هم سپاس
سلام..
من که آینده ای ندارم
حداقل شما باشید
باشید تا من هم، به امیدی.. نفس بکشم..
سلام


دیگرازتنهایی خسته ام
به کلاغ هازیرمیزی می دهم
تاقصه ام رابه پایان برسانند
می دونستید آقایون همیشه به آینده فکر می کنند اما خانم ها به گذشته؟
انشالله که آینده ای زیبایی داشته باشید
قــُــربــــان ِ قـدمت، سهواً راه را به بیراهه درنورد، در کوره راه که قدم نهی، درختی بلند را به چشم توانی دید، به استقبالت آمده، از سوی من، اگر راستای سایه اش را به چشم دنبال کنی، مرا خواهی دید، در قامت واژگانی عریان، از زبان غم، خسته از فرسایش روزگار، کاش دوباره مسیرت را سهواً گم کنی و بـه بــَــزم ِ مـن بیــایی، چرا که تو همیشه دعوتی..
"تنها، چند نـُت، بـه پـایــان ِ آواز ِ جیـرجیــرکهـا بـاقـیست"
گاهی اوقات باید خدا رو شکر کنی

یا اصلا بغلش کنی و ببوسیش
که به چیزی که یه روزی میخواستی نرسیدی !!
باز هم سپاس
قلبی دارم خسته از تپیدن
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..!
مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه ..
یـــک لبـــــخـنـــد ..
بــه بــازی میـــــگیــــری ..!
مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت ..
و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم ..
مــــــی گویند ســــاده ام ..!
اما مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم ..،
همیـــــــــن!
و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد ..!!
باز هم ممنون مهربونم
سلام افسانه خانم واقعا وبلاگ زیبایی دارین لطفا به شهر بارانی من سر بزنین
سلام دریا جون
خدمت رسیدم قشنگم
دنیا کوچکتر از آن است که گم شده ای را در آن یافته باشی هیچ کس اینجا گم نمی شود آدمها به همان خونسردی که آمده اند چمدانشان را می بندند و ناپدید می شوند…
سلام
محبت کردید دوست گرامی
آپم [گل]
------------------------
خدایــــا ....
اینقـــدر بهــم ظرفیــت بــده ؛
که نعمـــت هــایی که از روی بخشنــــدگی ات بهــم میــدی ,
به پای لیــاقت خودم ننـــویسم ... !!! [گل]
آخه من کجا بیام ؟
سلام دوست عزیزم
وبلاگ شما در لیست دوستان من هست
اگر وبلاگ منو لینک نکردی لطفا لینکش کن
مرسی
سلام عزیز مهربونم

ممنونم از اینکه در لیست دوستانتون هستم
چشم لینکتون می کنم
گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هرچه زندگیست دلت سیر میشود
کاری ندارم از که ،کجایی،چه میکنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود
سلام صبا جان
ممنون قشنگم
اسم اهنگت و خانندش کیه؟
عزیز دلم
آهنگ یه لحظه صبر کن *علی ارشدی*
لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو
تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو
عزیزمی
کاش میشد روی قلب سرنوشت

لحظه های با تو بودن را نوشت
مرسیییییییییی
مرسی گلم
خواهش می کنم
کاش میشد روی قلب سرنوشت


لحظه های با تو بودن را نوشت
عزیز دلی
نیــازی بـه انتــقام نیـست !
فـقط مـنتظر بـمان ..
آنـها کـه آزارت مـی دهند ..
سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..
و اگـر بـخت مـدد کنـد ..
خــداوند اجـازه مـی دهد تماشاگرشان باشــی . . .✔
سلام
ممنون از نگاه خوبتون
سلام آبجی افسانه







خوبی آبجی؟
خوشحالم که کامنتهایی که برام گذاشتسی را دیدی و خوشحالم از اینکه بهم سر میزنی آبجی
بیادتم آبجی و بیادم باش
بهم سر بزنی آبجی فراموشم نکنی
سلام

بله پیداشون کردم
خواهش می کنم
تفاوت عشق و ازدواج
یک روز پدربزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه، مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم.
چند روز بعدش به من گفت: «کتابت رو خوندی؟»
گفتم: «نه،» وقتی ازم پرسید چرا، گفتم: «گذاشتم سر فرصت بخونمش،» لبخندی زد و رفت. همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز. من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش. به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن و سعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم. در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت.
فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج و عشق مثل اون کتاب و روزنامه می مونه. ازدواج اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش، مال خود خودت، اون موقع هست که فکر می کنی همیشه وقت داری بهش محبت کنی، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیاری، همیشه می تونی شام دعوتش کنی، اگر الان یادت رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدی، حتما در فرصت بعدی این کارو می کنی حتی اگر هر چقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی. اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال توئه و هر لحظه فکر می کنی که خوب این که تعهدی نداره و می تونه به راحتی دل بکنه و بره، مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جایی که ممکنه ازش لذت ببری، شاید فردا دیگه مال تو نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش و قیمتی نداشته باشه و این تفاوت عشق است با ازدواج.
سلام

چقدر جالب بود
ازتون ممنونم
به خاطر ثابت کردن دوستی ..//
به کسی که دوستش داری ..//
باید از خیلی چیزا بگذری تا ..//
اون بدونه که دوستش داری ..//
تا به اندازه تو دوستت داشته باشه .!//
دوستیت استوار [لبخند]
سلام رویا جونم
ممنون مهربونم
به باشگاه می روم
نه بخاطر شکم بر آمده ام
نه بخاطر پاهای سستم
نه بخاطر بازوهای ضعیفم
می خواهم شانه هایم بزرگ باشند و بلند
بخاطر نخستین بغض ات کنار یک مرد...
سلام افسانه جان
یه چیزی اینجا هست که منو یاد تو میندازه
پسر عمه ام که همدانه دیشب اومده بود!
سلام دوست گرامی

چه خوب
هوای مهمونتونو داشته باشید هر چی باشه همشهریمه دیگه
یک نفر هست که مرا می فهمد
رنگ دلتنگی چشمان مرا می فهمد
دلم از تشنگی عشق کویری شده است
و دلش حسرت باران مرا می فهمد
یک نفر هست که خودش سبز ترین خاطره هاست
و غم زرد گلستان مرا می فهمد
یک نفر هست که همیشه صمیمانه و سبز
غزل بی سر و سامان مرا می فهمد
سلام آموزگار مهربانی
مهرتان را سپاس
همیشه که نباید نوشتــ...
همیشه که نباید گفتــــــــــ...
بعضی وقــتا باید بــاور کرد
دوستــــــــــــ داشتن رو....
بــــــــــــــاور....
لطف کردید
فاصله درد میان من و توست
باید این فاصله را کم کنیم
باید از این بعد مکان خارج شد
و چنین اندیشید:
که تمام دنیا در همین یک قدمیست
معتقد باید بود
که میان من و تو فاصله گر هست هنوز
دلمان نزدیک است
وبه هم قول دهیم
هرچه ما دور شویم من و تو فاصله را حس نکنیم
سپاسگزار مهرتون هستم
سلام عزیزم!
با یه پست دیگه از نوشته های خودم آپم!
حتما بهم سر بزن![نیشخند]
سلام مهربونم
چشم خدمت می رسم
بعضیاﺭﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮ ﻗﻄﻌﻪ ﻱ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﻛﻨﻦ
ﺑﺲ ﻛﻪ ﺧﻮﺏ ﻧﻘﺶ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻴﻜﻨﻦ ﻻﻣﺼﺒﺎ
×××
سلام ممنون از حضورت ...
محمد ...!
همیشــــه بــرایـــم ســوال استـــــــــ :
اگــــــر قــــــــرار بــــــود
روزی او را نــــــداشتـــه بــاشـــم،
چــرا خـــدا خــــواستــــــــــــ
کـــه دوستــــش داشتــــه بـــاشـــم؟
سلام حانیه ی عزیزم
قربونت مهربونم
وقتی سرم برای خطر درد میکند
حتی غزل مرا زخودش طرد میکند
من نیز آتش دلم ای مهربان من
دمسردی تو گاه مرا سرد میکند
افســـانه ام ! بخند که لبخند ٬ با دلم
کاری که سیب با پدرم کرد میکند
گفتی که مرد باش ! رهاکن مرا ! برو !
این کار را نهمرد که نامرد میکند
باورکن ای افسانهی من، رفتنت مرا
در کوچههای خاطره، شبگرد میکند
تنها نه تیشه با سر فرهاد آشناست
من هم سرم برای خطر درد میکند
سلام

چه شعر زیبایی است دست تون درد نکنه
در دنیای آدماهای کوچک
باید آدم متوسطی بود
چون اگر بزرگ باشی
آنقدر کوچکت می کنند تا به اندازه دنیای آنها شوی ...
سلام سلام ممنون که پیش ما اومدین
سر انگشتانم ک میسوزد
یعنی وقت نوشتن از توست..
بیا در خیالم
آرام بنشین..
میخواهم صدای نفس هایت را
بنویسم...
سلام الناز جان
عزیز دلمی