کوچــه باغ عشــــق هــــــــم آتـــــش گرفــــت شـــد چــــو خاکســـتر دلــم آهـــش گرفــــت
او کـــه لبخـــندش زمـــانـــی نـــــور بـــــــود رفـــت گویــی چشـــــــم مــن هم شــور بــود
خواب دیـــدم که ســنگدل پیشــم نشســــــــت کانـــــــی احســـــاس پــــاکــــم را شکـــست
آشیـــان عشــــــــــق مـــن یا پــــــوچ بـــــــود یــا از اول او بــــــــه فــــــکر کــــــوچ بــــود
رفـــت از دســــــتم کبـــــــــوتر دور شـــــــــد رفـــت او هــــــم بــا کبــــــوتر جـــور شــــــد
بـــاز،بــــازم در سکـــوت خویـــش مــــــانـــد آسمــــــان اشـــکاش را افســـــــــانه خــــوانـــد
زندگـــی احســـــــاس را هـــم سـنگ ساخـــت عشـــق در آغـــوش نفـــرت رنــــــگ باخـــت
ناهید اسدی
پ.ن ۱:نمیدانم دوستش دارم یا نه؟با هم قدم می زنیم با هم می خوابیـم دلم که می گیرد، آغوشش را بـــاز میکنـــــدو بر گونه هایم بوسه می زند اما نمیدانم دوستش دارم یا نه؟! " تنهاییـــــم" را می گویم...
دیشب خدا را دیدم !
گوشه ای می گریست ، من نیز گریستم !
هر دو یک درد داشتیم : “آدم ها” …
[لبخند][گل]
ممنون مهربونم
گاهی آنقدر دلتنگ کسی می شوی ...
که اگر بفهمد ...
خودش از نبودنش خجالت می کشد ...
سلام
محبت کردید
سلام افسانه جون
وبلاگت خیلی قشنگه
دوست داشتی تبادل لینک کنیم
سلام تینا جان
نگاهتون زیباست قشنگم
سلام وقت شما بخیر
یادمون باشه که ..//
هیچ وقت با "مطالعه" ورق "زندگی" بر نمیگرده ..//
سلام عزیز دلم
ممنون مهربونم
──██────(▒)(▒)
──██───(▒)(♥)(▒)
─▄██▄▄█─(▒)(▒)
─── ─── ▄███▄
─── ──███─███─(▒)(▒)
─── ──▀██▄██▀(▒)(♥)(▒)
─── ────███───(▒)(▒)
─── ─────── ▀██─██▀
─── ──────── ██─██─(▒)(▒)
─── ──────── ▀█▄█▀(▒)(♥)(▒)
─── ──────────▀───(▒)(▒)
─── ────────── -─██▀▀▀█
─── ──(▒)(▒)──────██▄█──(▒)(▒)
─── ─(▒)(♥)(▒───-──██▀█─(▒)(♥)(▒)
─── ──(▒)(▒)──────██▄▄▄█(▒)(▒)
(¸.•´¸.•*´¨) ¸.•´¸.•*´¨)
(¸.•´¸.•*´¨) (¸.•´¸.•*´¨)
─── ────────-── -─██▀▀▀█
─── ──(▒)(▒)──---─ ─██▄█──(▒)(▒)
─── ─(▒)(♥)(▒) ─-----─██▀█─(▒)(♥)(▒)
─── ──(▒)(▒)──────██▄▄▄█(▒)(▒)
─── ─────── ▀██─██▀
─── ──────── ██─██─(▒)(▒)
─── ──────── ▀█▄█▀(▒)(♥)(▒)
─── ──────────▀───(▒)(▒)
─── ─── ▄███▄
─── ──███─███─(▒)(▒)
─── ──▀██▄██▀(▒)(♥)(▒)
─── ────███───(▒)(▒)
─▀██▀
──██────(▒)(▒)
──██───(▒)(♥)(▒)
─▄██▄▄█─(▒)(▒)
تو همیشه در یاد منی
آسمان به آسمان, کوچه به کوچه
رویا به رویا.
هر جایی که می نگرم با منی.
اما...
دلم برایت تنگ می شود!!!
سلام
ممنون از لطفتون
کودک درونم را خواهم یافت
و همچون پدری دلسوز
قصه ای را برایش خواهم گفت
تا بخوابد !
"پسرم,
زندگی هر چیزی که باشد...
بچه بازی نیست!!!؟
بنویس از همه خوبیها
زندگی؛ عشق ؛ امید
و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست
گل مریم,گل رز
بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال
از تمنا بنویس
از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
از غروبی بنویس
که چو یاقوت و شقایق سرخ است
بنویس از لبخند
از نگاهی بنویس
که پر از عشق به هر جای جهان می نگرد
قلمت را بردار
روی کاغذ بنویس
زندگی با همه تلخیها ؛ شیرین است
باز هم سپاس
خـودآموز جامـع خواستـگاری به هم زدن !!! (طنـز)
فوق العاده کاربردی و صد البته مخرب !
روش های بر هم زدن مراسم خواستگاری برای پسران جوان
▪ هر چند کلمه که حرف می زنید یک بار بادگلو کنید و بدن تان را بخارانید. این حرکت حتما تاثیر بدی بر دیگران می گذارد.
▪ شب ها هم آنها را توی کتانی های ورزشی بچپانید و شب خواستگاری همان ها را بپوشید تا همه خانه بوی باقلی پخته بگیرد!
▪ جوری به خواستگاری بروید که انگار قبیله ای به خانه عروس حمله کرده است. همیشه زیاد باشید. قشون کشی کنید. هشت و نه نفر برای خواستگاری، عدد ناچیزی است اصلا نباید روی کمتر از ۱۵ نفر حساب کنید.
▪ بدلباس باشید یکی از بهترین شیوه های بدلباسی این است که جوراب های تان را روی پاچه شلوارتان بکشید.
▪ به کسی فرصت صحبت کردن ندهید. دائما از محاسن تان حرف بزنید و گاهی رو کنید به اعضای خانواده و تائیدشان را بگیرید. روش دیگر این است که هیچ حرفی مربوط به خودتان نزنید. اما یک لحظه هم دهان تان را بسته نگه ندارید؛ از سیاست، از اقتصاد، از علم، از هوا، از تاریخ و... حرف بزنید حتی می توانید خاطره تعریف کنید.
▪ عروس را با یکی از دخترهای مجرد فامیل مقایسه کنید. مثلا همین که چایی آورد به مادرتان بگویید "شبیه دخترعمه ام نیست؟"
▪ همیشه اسم عروس را اشتباه بگویید مثلا اگر اسمش فرزانه است هر بار با اسمی تازه صدایش کنید! "ببخشید افسانه خانم..."، "راستی ملیسا خانم..."، "شیوا خانم می خواستم بگویم که..." و...
▪ گربه را دم حجله بکشید. وقتی عروس بالقوه، پرسید سهم مشارکت احتمالی تان در کارهای خانه چقدر است ناگهان ابرو در هم بکشید، نیم خیز شوید و صدای تان را بلند کنید و بگویید "شما بپزید من می خورم، شما بشویید و بسابید، من استراحت می کنم و اگر شاغل هستید، حقوق تان را هم بدهید من خرج کنم!"
▪ تا آنجا که می توانید بخورید. توی این گرانی، شاید تا سال ها وسعتان نرسد خیلی از میوه ها را بخورید.
▪ از فن "در گوشی فامیلی" استفاده کنید. در این فن، شما و خانواده تان باید طوری وانمود کنید که انگار با خانواده عروس قهرید پس فقط بین خودتان درگوشی حرف بزنید و اعضای خانواده عروس را توی بحث های تان راه ندهید.
▪ دائما با تلفن همراه تان پیامک بزنید و اگر کسی زنگ زد پاسخ بدهید و بلند بلند با او خوش و بش کنید.
سلام
حضور سبزتان را سپاس
باز هم ترانه های ناتمام
سر گردان میان هوای پر باد و باران دلم
چه می کند این پاییز با دلم!
عجب حال و هوای عاشقانه ایست
این روزهای خنک پاییزی
نسیمی که زیر پوست صبح من می رقصد
هر چند صبح تنهایی ست
و آفتاب کوچک ظهرهایش
با تمام نبودنت
دلتنگی غروب غمناکش
و سکوت دلگیر شب هایی که:
جای خالی تو را در آغوش جستجو میکند
و این پاییز چه می کند با دل من!
یاد بارانی که روی پوست من و تو نم زد
و ما گفتیم عشق را زیر باران دیدیم
من به پاییز بودن تمام سال عادت کرده ام!
اما به ندیدن تو...
سلام آموزگار مهربانی
زحمت کشیدید
بی تو تنها...
غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق
یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق
بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار
اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار
زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی
رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی
آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک
اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک
تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود
دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود
تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری
تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری
پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی
تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی
داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن
رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون
تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق
منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق
نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه
تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه
عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک
گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک
نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش
شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش
و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره
پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره
اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم
بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم
ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد
روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد
بـه خـدا نـمــیـری از یاد
سپاسگزارم
ای دل نگفتمت که گرفتار می شوی
با دست خود اسیر شب تار می شوی
ای دل نگفتمت که بمان و سکوت کن
دست از کسان بدار که بی یار می شوی
رفتی و بال بال زدی در هوای عشق
دیدی چه زود خسته و بیزار می شوی
با تو نگفتم ای گهر اشک بی دریغ
بر گونه ام مریز که تب دار می شوی
دیدم که می روی پی دیدار
گفتم مرو فسرده و بیمار می شوی
گفتم اگر که عاشقی ات پیشه هست و راه
رسوا چو عشق بر سر بازار می شوی
ای دل نگفتمت که تو هم با مرور عمر
آخر به دست دور زمان خوار می شوی
رفتی، هنوز هم به تو اندیشه می کنم
دانم که زود خسته از این کار می شوی
کاش می شد سر زمین عشق را
در میان گامها تقسیم کرد
کاش می شد با نگاه شاپرک
عشق را بر آسمان تقسیم کرد
کاش می شد با دو چشم عاطفه
قلب سرد آسمان را ناز کرد
کاش می شد با پری از برگ یاس
تا طلوع سرخ گل پرواز کرد
کاش می شد با نسیم شامگاه
برگ زرد یاس ها را رنگ کرد...
بـاران اسـیدی بـرای تطهیـرت...
بـرف و پـاکی برای تـشـبیهـت...
محمد وعـیسی برای تضمینت...
یا کـه شیطـان را برای تقصیرت...
دیگر تــــمــام شـــد...
خــرابـــ شـــد تـصـویـرت...
سلام
محبت کردید
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
مهرتان را سپاس
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست
ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم
و تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم
ای مهربان - پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود
و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید
تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم
نامیرا باشید آموزگار خوبم
چه زیباست بخاطر تو زیستن
وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛
وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛
و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،
مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،
زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،
وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛
برای تو می تپد
دوست دارم تا اخرین باقیمانده ی جانم تو را عاشق کنم
زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده
زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده
زندگی من در همین از تو نوشتن ها وسعت یافته
نفس کشیدن من تنها با یاد اوری زنده بودن تو امکان پذیر است
همین که گاه نگاه چشمان پر از عشق یا سردی تو را میبینم برایم کافی است و قانع
کننده است که زندگی زیباست
اگر روزی از دیار من سفر کنی با چشمانی نابینا شده از گریستن در نبودت جای
قدمهایت را بر روی سنگفرش خیابان گل باران میکنم
باز هم سپاس
هزار بار آمدم خطِت بزنم ازقلبم..


خودِخودت را..
یادت را..
اسمت را..
اما..
فقط قلبم. پر شد ازخط خطی های عاشقانه…
اگه موافقی بلینک و خبر بده بلینکم فقط قبلش قول بده بامعرفتت باشی
سلام

من دوست دارم لینکتون کنم اما شما که آدرس نگداشتید !!!
سلام آبجی افسانه


وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.
وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است
.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.
وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.
وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است
.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
سلام
جمله ی بسیار زیبایی بود از دکتر عزیز شریعتی
ازتون ممنونم
ساده لباس بپوش، ساده راه برو، اما
در برخورد با دیگران ساده نباش
زیرا سادگیات را نشانه میگیرند برای درهم شکستن غرورت.
"مرحوم حسین پناهی"[گل]
باز هم ممنونم
سلام افسان عزیز ، ممنونتم بهم سر زدی ، همیشه وامدار محبتهای زلال و بی تکلفت خواهم بود ، عاقبتت نیک
سلام
خواهش می کنم شما لطف دارید
دلم سفر می خواهد
نه برای رسیدن به جایی
فقط برای رفتن
سلام نیلوفر مهربونم
ممنون قشنگم
سلام
به امید روزای خوب
به روزم
سلام فاطمه جان
حتما عزیز دل
گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای توست
چشمه ی آرامشم پایین ابروهای توست
خنده کن تا جای خون در من عسل جاری کنی
بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست...
ممنون مهربونم
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتی است که تقریر می کنند
عزیز دلمییییییییییییییی
سلام افسانه جون
خوب هستید بانوی سرای کهنه؟
.
.
ما آپ فرموده ایم. به لحاظ اینکه دفعه قبل امر فرمودید خبرتان کنیم این بار خودمان این همه راه کوبیدیم و آمدیم که عرض بداریم خدمتتان آپ ما را بخوانید هر چند کمی غمناک است و ممکن است خاطر عزیز آزرده گردد اما چه کنیم؟ همینه که هست
حالا هم از حضور انورتان مرخص می گردیم که خیلی کار داریم
ضمنا در نظر داشته باشید شما تنها کسی هستید که ما خبردارش می کنیم
به جون خودم راس می گم
سلام به روی جوانه جونم

ای جانم من عاشق آپ های داغ داغم








ادامه بدم ؟





چی ؟ حرف نزنم ؟ ادامه بدم؟


خوبی جوانه جان؟
زحمت کشیدید جوانه جونم عزیز دل وقتی میگن یعنی این دیگه که از کرمانشاه قدم به دیدگان ما بگذارند و بیان همدان برای دعوت
الهی فدای بانوی مهربونم برم که اینقدر هوای بانوی دوست و همسایه رو داره
دارم خدمت می رسم توجه بنمایید تا کرمانشاه همینجوری میام
میگم جوانه جون خیلی مونده برسم کرمانشاه؟
من اومدم
میگم جوانه جون مسافت 375 کیلومتری رو اینجوری بیام زیاد سخت نیست؟
چشم
(¯`v´¯)
_______(¯`(●)´¯)_ (¯`v´¯)
________(_.^._)__(¯`(●)´¯)
__________(¯`v´¯)´(_.^._)
_________(¯`(●)´¯)(¯`v´¯)
__________(_.^._)(¯`(●)´¯)
_____(¯`v´¯)_____(_.^._)_(¯`v´¯)
____(¯`(●)´¯)__(¯`v´¯)__(¯`(●)´¯)
_____(_.^._)__(¯`(●)´¯)__(_.^._)
___$___(¯`v´¯)´(_.^._)(¯`v´¯)
__$$$_(¯`(●)´¯)_$____(¯`(●)´¯)
__$$$$$(_.^._)___$____(_.^._)
_$$$$$$$$$$______$
_$$$$_$$$$$$$$____$
$$$$$$_$$$$$$$$____$
$$$$$$_$$$$$$_$$___$
$$$$$$$$_$$$_$$$__$
_$$$$$$$$$_$$_$$_$
___$$$$$$(¯`v´¯)$$(¯`v´¯)
_____$$$(¯`(●)´¯)$(¯`(●)´¯)
_______$$$(_.^._)$$(_.^._)
______$___$$$(¯`v´¯)
_____$$____$(¯`(●)´¯)
_____$$$____$(_.^._)$
_____$$$$___$$$$__$___$
_____$$$$$___$$__ $____$$
_____$$$$$$__$$__$_____$$$
______$$$$$$_$$_$_____$$$$
_______$$$$$_$$ $___$$$$$$
________$$$$_$$ $_$$$$$$$
_________$$$$ $$_$$$$$$
__________$$$$$ $$$$$
___________$$$$$$$$
____________$$$$$
___$$$$$$$$__$$__$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$__$$$$$$(¯`v´¯)$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(●)´¯)$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(●)´¯)$$$
___$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$
______$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$
________$$$(¯`(●)´¯)$$
___________$(_.^._)$
____________$$$$$$
______________$
سلام
مهرتان را سپاس
خانمهای شاهرودی دیگه نگران پادردو زانو درد نباشین
pwsh.blogfa.com
منتظر نظرات خوبتون هستیم [گل]
سلام
خدمت می رسم
سلام!
مرسی بهم سر زدی!
لینک شدی!
دوست داشتی منو با اسم وبم لینک کن!
سلام آرام جان
خواهش می کنم قشنگم
تـــو را دوست میدارم . . .
چه فـرق مى کند که چــــــرا ! ؟ !
یــــــــــــا از چـــــــــــــــه وقـت ! ! !
یـا چطـور شـــد که . . . ! ! !
چه فــــــــرق میکـند ؟!
وقتى تــو بـایـد بــــــاور کنـى . . . که نمـى کــــــنى
و من بــایـد فـرامـــــــــوش کــنم . . . کـه نمـــــى کـــــنم
ممنون مهربونم
تو آبی و من آتش وصل تو نمی خواهم
این سوختنم خوش تر از سردی و خاموشی
سلام سونیا جان
مرسی قشنگم
عشق بازی کار فرهاد بود و بس
دل به شیرین داد و دیگر هیچ کس
مهر امروزی فریبی بیش نیست
مانده ام حیران عشق امروزی چیست؟
سلام
مهرتان را سپاس
سیگار به ته می رسد
من به ته می رسم
این فقط تویی که بازهم به فکر آتش کشیدن منی
بی خبر از آنکه
پاکت سیگار من خالی شده است
سلام
سپاسگزارم
,,,
,,*,,
لبخند او، بر آمدن آفتاب را
در پهنه طلائی دریا
از مهر، می ستود .
در چشم من، ولیکن ...
لبخند او بر آمدن آفتاب بود !
,,,
,,*,,
سلام آپـــــم!!!!!!!!!![گل]
سلام
خدمت می رسم
اپم عزیزم منتظرتم
سلام عزیزم
حتما مهربونم
در آغوشم که می گرفتی
آنقدر آرام می شدم
که فراموش می کردم
بـاید نفس بکشم ...
عزیز دلی
حــــواستــــ بـہ בلتــــ باشــــב ...
آסּ را هــ ـر جایـــــے نگــذار!
ایــסּ روزهــــــا בلــــ را میــבزבنـــב ...
بــعـــב ڪہ بہ בرבشـــاסּ نخــورב
جـای صـــنــבوق پـستـــ آنــ ــرا בر سطلـ آشــغـالــ مے اَنـــבازنـــב!
و تــو خــوبــ مـیـــــבانے בلے ڪہ اَلمثنے شـــב!
בیــگر בلــــ نمـیشــوב ...
سلام
مهرتان را سپاس
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست
سلام
از حضور سبزتون سپاسگزارم
متفاوت اپ کردم تا خوشت بیاد
مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد
بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . .
پـس چـرا ایـنـجـا
بـاران کـه مـی بـارد
عـطـر خـاطــره هـا مـی پـیـچـد ؟ . . .
سلام عزیزم
الهی فدات
سلام







































شما کجایین؟
بیاین دیگه!
سلام
هستم خدمت تون
اینهمه اومدن بامن دعواکنن؟
فسانه ی شهر
صبا به لرزش تن سیم تار را مانی
به بوی نافه سر زلف یار را مانی
به گوش یار رسان شرح بی قراری دل
به زلف او که دل بی قرار را مانی
در انتظار سحر چون من ای فلک همه چشم
بمان که مردم چشم انتظار را مانی
سری به سخره ی زانوی غم بزن ای اشک
که در سکوت شبم آبشار را مانی
به پای شمع مه از اشک اختران ای چرخ
کنار عاشق شب زنده دار را مانی
ز سیل اشک من ای خواب من ندیده هنوز
چه بستری تو که دریا کنار را مانی
گذشتی ای مه ناسازگار زودگذر
که روزهای خوش روزگار را مانی
مناز این همه ای مدعی به صحبت یار
که پیش آن گل نورسته خار را مانی
امان نمی دهی ای سوز غم به ساز دلم
بیا که گریه ی بی اختیار را مانی
غزال من تو به افسون فسانه در همه شهر
ترانه ی غزل شهریار را مانی
نوید نامه ات ای سرو سایه پرور من
بگو بیا که نسیم بهار را مانی
سلام دوست گرامی
سپاسگزار مهرتون هستم
افسانه..؟
تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است
ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه ی شبانه با من است
برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست
رقص و مستی و ترانه با من است
گفتمش مراد من به خنده گفت
لابه از تو و بهانه با من است
گفتمش من آن سمند سرکشم
خنده زد که تازیانه با من است
هر کسش گرفته دامن نیاز
ناز چشمش این میانه با من است
خواب نازت ای پری ز سر پرید
شب خوشت که شب فسانه با من است
+++++++++++++++++++++++
یه جواب دیگه بده! همیشه بم میگی، ممنونی مهربونم
اما من به شما میگم ممنون مهربونم؟
یه جواب دیگه؟
سپاسگزار مهرتون هستم خوبه؟
من نمی دونستم شما خواننده ی پاسخ به کامنت هایتان هستید چشم
من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم .
من که خود افسانه می پرداختم ,
عاقبت افسانه ی مردم شدم !
از توجه بسیار زیبایتان سپاسگزارم
لب خاموش
امشب به قصه ی دل من گوش می کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی
این در همیشه در صدف روزگار نیست
می گویمت ولی توکجا گوش می کنی
دستم نمی رسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می کنی
در ساغر تو چیست که با جرعه ی نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی
می جوش می زند به دل خم بیا ببین
یادی اگر ز خون سیاووش می کنی
گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش می کنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش می کنی
سایه چو شمع شعله در افکنده ای به جمع
زین داستان که با لب خاموش می کنی
مرگ یک روز و یا یک شب سرد چشم غمگین مرا می بندد
شاید آنجا پس از این رنج و عذاب سردی گور به رویم خندد...
محبت کردید
خوش اومدیافسانه جون عزیز
سلام
ممنونم اما من که یادم نمیاد کجا اومدم آدرس هم که نگداشتید که آخه بابا
با این دل ماتم زده آواز چه سازم
بشکسته نی ام بی لب دم ساز چه سازم
در کنج قفس می کشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این همه افسونگری و ناز چه سازم
خونابه شد آن دل که نهانگاه غمت بود
از پرده در افتد اگر این راز چه سازم
گیرم که نهان برکشم این آه جگر سوز
با اشک تو ای دیده ی غماز چه سازم
تار دل من چشمه ی الحان خدایی ست
از دست تو ای زخمه ی ناساز چه سازم
ساز غزل سایه به دامان تو خوش بود
دو از تو من دل شده آواز چه سازم[گل][بوسه][گل]
سلام
سپاسگزارم
دل فقط دل تو…
دل من که دل نیست..
یا میشکنه یا میگیره یا تنگ میشه…
سلام آموزگار مهربانی
ممنونم
سه چیز تو زندگی ممکن نیست از بین بره…
صلح ودوستی..
امیدواری..
صداقت…[گل]
به دست آوردن ۱۰۰۰ دوست تو یه سال…
ممکن نیست..
اما دستیابی به یک دوست برای ۱۰۰۰ سال..
امکان پذیر است…[گل]
کاش دنیا یکبار هم که شده
بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد
این بردهای تکراری برایش؟!
محبت کردید