کوچــه باغ عشــــق هــــــــم آتـــــش گرفــــت شـــد چــــو خاکســـتر دلــم آهـــش گرفــــت
او کـــه لبخـــندش زمـــانـــی نـــــور بـــــــود رفـــت گویــی چشـــــــم مــن هم شــور بــود
خواب دیـــدم که ســنگدل پیشــم نشســــــــت کانـــــــی احســـــاس پــــاکــــم را شکـــست
آشیـــان عشــــــــــق مـــن یا پــــــوچ بـــــــود یــا از اول او بــــــــه فــــــکر کــــــوچ بــــود
رفـــت از دســــــتم کبـــــــــوتر دور شـــــــــد رفـــت او هــــــم بــا کبــــــوتر جـــور شــــــد
بـــاز،بــــازم در سکـــوت خویـــش مــــــانـــد آسمــــــان اشـــکاش را افســـــــــانه خــــوانـــد
زندگـــی احســـــــاس را هـــم سـنگ ساخـــت عشـــق در آغـــوش نفـــرت رنــــــگ باخـــت
ناهید اسدی
پ.ن ۱:نمیدانم دوستش دارم یا نه؟با هم قدم می زنیم با هم می خوابیـم دلم که می گیرد، آغوشش را بـــاز میکنـــــدو بر گونه هایم بوسه می زند اما نمیدانم دوستش دارم یا نه؟! " تنهاییـــــم" را می گویم...
همیشه
انسانها را از روی طعم انتخاب کن
نه از روی رنگ . . .
پرنده ی مهاجری که مقصودش کوچ است
به ویرانی لانه اش فکر نمی کند . . .
بعضی از آدمها
همیشه نمکدان اند
مراقب زخم هایتان باشید . . .
برای کسی که رفتنی است ، راه باز کنید
ایستادن و منتظر ماندن ابلهانه ترین کار دل است . . .
بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه :
” به خاطر خودت میگم “
سلام افسانه جان وب خوبی داری خوشحال میشم به منم سر بزنی
همیشه خاطره ای هست که نفس آدم را برای لحظاتی می گیرد ...
..
گاهت رنگ می پاشد به زندگیم
رنگ نگاهت سبز است
جوانه می زند دلم...
حتی در اوج زمستان فاصله
"لحظهها"
همه کسانی که دوست داریم برای ما نیستن..
و همه کسانی که دوست داریم رو نمیتونیم برای خودمون داشته باشیم.
شاید بتونیم اونهایی رو که توی رؤیا داشتیم پیدا کنیم و نشونمون بدن که اثری از عشق توی وجودشون نیست
و لحظههایی هستند که ما عشق رو میبینیم و اون ما رو نمیبینه
گاهی با عشق روبرو میشیم، میره و ما هنوز نشناختیمش
گاهی عشق به سمت ما میاد و طوری میره که انگار هرگز نیومده
خیلی از ما از عشق دلسرد میشن اما زخم عشق براشون به یادگار میمونه
به همه اونهایی که از پیشمون رفتند دیگه دسترسی نداریم
ممکن نیست که این رؤیا بین همه رؤیاهامون نباشه
شاید هر چیزی توی وجود ما باشه اما از عشق اثری نمونده باشه
همه کسانی که دوستمون دارن دردشون رو برای ما نمیگذارن
شاید از ما دور شه و خوبی به ما نزدیک شه
شاید ما لجوج و خیره سر بمونیم و اون هم در دسترسمون باشه
و بعد از همه زخمهاش میبینیم که درمان نشدیم
مـیــدونــیــن دِلــَــم چـــی مـــیـــخـــواد!
خــُــــدا بــــیــــاد بــِــهــِـم بــِــگــــه:
دیـــــوونــَــم کـــَـردی بـــیــــا ایــنـــَـم هـــَـمــونــی کـــه مـــیــخــــواســــتـــــی…
و چه زیبا گفت فروغ :
تنها صداست که میماند . . .
و امان از صدای ” تو ” که ابدی شد در گوش من !
دیگر نه باز با باز است ، نه کبوتر با کبوتر !
این روزها زاغ هم برای مرغ عشق لاف عاشقی می زند …
.
زمین به آسمان بیاید
آسمان به زمین
حواسم نه پرت شیطنت های ستاره ها می شود
نه دلربایی گنجشگکان باغ
محو چشم های توام هنوز . . .
سلام عزیز همدل و صبح آدینه تون بخیر و شادی[گل]شاد و سلامت باشید[گل]
....
انسیه سادات هاشمی
مزه ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق
عشق سرگرمی اش آزار و تسلاست رفیق
قیمت یک شب از آن چشم ، غزل نوشیدن
سال ها بیت به بیت آه و تمناست رفیق
نشدم راهی ات ای عشق که سیراب شوم
تشنگی ناب ترین لذت دنیاست رفیق
بارها تا لب این چشمه دویده است دلم
این سرابی است که از دور گواراست رفیق
اسم آن روز که نامیده ای اش روز وصال
در لغتنامه ی من "روز مبادا"ست رفیق
"نیست در شهر عزیزی که دل از ما ببرد"
بنشین شعر بخوان! دور جوان هاست رفیق...!
افسانه بگو .بگوکجایی
چندیست که برم دگر نیایی...
سلام آقای مرادی بزرگوار
ببخشید تو رو خدا خدمت می رسم
خیلی سرم شلوغه
اشـــکـــــــــــــ بــهــتــــــریــن پــــــدیــــــده ی دنــیــاســـت . . .
ولـــــــی تــــــا زیــــــبـاتـــــــریــــن چــیـــــــــــزهــــــا رو . . .
از آدم نــگــیـــــــره خــــــودشــــــو نــشـــــــون نــمــیــــده . . .
دلت را به کسی نسپار
.
.
این روزها مردم از هر نوع سپرده ای سود میخواهند....!!!
ای خانومه با استعداد تر از اقایون پس چرا نیومدی تا حالا پارکور یاد بگیری خاهر؟
من مربی پارکور شاهرودم
ی سر به وبم بزن
موفق باشی با استعداد
افسانه ها را رهــــــــا کن
دوری و دوستی کدام است؟؟
فاصله هایند که دوستی را میبلعند !!!
تـــــــــــو اگر نباشی
دیگری جایت را پر میکند…
به همین ســــــــــــادگی…
• • وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید
باز هم سپاسگزارتون هستون
همشهریتون برگشت الحمدولله!
این تحفه نطنز که اینقدر سراغ گرفتن نداره خانم!
این بی تفآوتیهآ
این بی خَبَری هآ
گآهی دیدآر از سَر اجبآر
نَبودَن هآ… نَدیدَن هآ
یَعنی بُرو
گآهی چِقَدر خِنگ میشویم . . .
بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک میکنند
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نکن …
سلام
حرف خاصی ندارم
فقط بیا وبم و پست اولم رو ببین.
تصمیم با خودت.
شودفاش کسی آنچه میان من وتوست
تااشارات نظر، نامه رسان من وتوست
گوش کن بالب خاموش سخن می گویم
پاسخم گوبه نگاهی که زبان من وتوست
روزگاری شدوکس مرد ره عشق ندید
همه جازمزمه ی عشق نهان من وتوست
سلام وبلاگ خیلی قشنگی داری افسانه خانوم من تازه وب ساختم خوشحال میشم به منم سربزنین.
درود
قامت تو
میانِ همه ی خوبیها
وجود ِ تو
لنگریست
که مرا ،از دریای مواجِ ِپریشانی
به ساحل مهربانی ، می رساند
وقتی بلند قامت، ایستاده ای کنار سرو
تو را نقاشی می کنم
میان ِ خاطره ها
من لبانت را با عشق ، رنگ می زنم
ولبخند ت
شرمگین می کند ،غنچه ها را
من تو را ،در سبز ترین نقطه، میان عاشقی
در تمنای فردا می جویم
ودر آبی ترین آسمان
با تو ، پرواز خواهم کرد... "مریم بهنام"
عشق پرواز بلندیست مرا پر بدهید
به من اندیشة از مرز فراتر بدهید
من به دنبال دل گمشدهای میگردم
یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید
تا درختان جوان، راه مرا سد نکنند
برگ سبزی به من از فصل صنوبر بدهید
یادتان باشد اگر کار به تقسیم کشید
باغ جولان مرا بیدر و پیکر بدهید
آتش از سینة آن سرو جوان بردارید
شعلهاش را به درختان تناور بدهید
تا که یک نسل به یک اصل خیانت نکند
به گلو فرصت فریاد ابوذر بدهید
عشق اگر خواست، نصیحت به شما، گوش کنید
تن برازندة او نیست، به او سر بدهید
دفتر شعر جنونبار مرا پاره کنید
یا به یک شاعر دیوانة دیگر بدهید
محمد سلمانی
با سلام و عرض ادب خدمت شما افسانه خانوم...
ممنونم از حضور گرم شما...
آنکه بر خوان غم عشق تو مهمانم کرد
خاطرش شاد که شرمنده ی احسانم کرد
گفته بودم که ننوشم می و عشرت نکنم
فصل گل آمد و از گفته پشیمانم کرد
جان من از مرض عشق بفرمان تو شد
نازم آن درد که شایسته ی درمانم کرد
هدهد باد صبا نامه ی بلقیس وشی
بر من آورد و از آن نامه سلیمانم کرد
آنکه از برگ گلش خار خلد بر کف پا
چشم بد دور که جان سر مژگانم کرد
گر دلت سنگ بود میشود از غصه کباب
گر بگویم که فراق تو چه با جانم کرد
دوش از زلف شکن در شکنت باد صبا
بسکه آشفته به من گفت پریشانم کرد
بی تو ای غنچه دهانسیر گل و گردش باغ
غنچه سان، تنگدل و سر بگریبانم کرد
آفرین بر قلم شهد فشانت "آتش"
که ز شیرین سخنی شهره ی ایرانم کرد
آتش اصفهانی
سلام وبت خیلی قشنگه مرسی که وبمو دیدی
با تبادل لینک موافقی؟
یـه گـوشـه از ایـن شهـر یـه سـری آدم هستـ ...
آدمـایـی مثـه مَـن ...
خستـه از لحظـه هـایـی مثـه قبـل ..
خستـه از فـردا و شکـل دیـروز ..
خستـه از آدمـا و زنـدگـی خشکـ و بـی روح ...
ممنونم قشنگم



<!-- Begin Music --><div align="center"><object height="20" width="160" type="application/x-shockwave-flash" data="http://www.sedayab.com/play.swf" id="dewplayer" name="dewplayer"> <param name="wmode" value="transparent"></param><param name="movie" value="http://www.sedayab.com/play.swf"></param> <param name="flashvars" value="mp3=http://up.sedayab.com/1380001282.mp3&autostart=1&autoreplay=1&showtime=1&randomplay=1"></param> </object><br /><a href="http://www.sedayab.com/">صدایاب</a></div><!-- End Music -->
از شجریان تقدیم شما
شمایی که فقط سوال میپرسی و جواب نمیدی
دریایی را دیده ای که اندازه یک فنجان چای شده باشد!!؟
نه محال است دیده باشی....
و برای همین هیچگاه حال و روز دل تنگ مرا درک نکردی............!
نفس مصنوعی یعنی :
تو نباشی و من به عکست خیره شوم …
هی لعنتی، میخواهم توصیفت کنم:
خیاط نبودی اما خوب وصله های جور واجور به من زدی
آشپز نبودی اما چه آش چربی برایم پختی
کفاش نبودی اما چه به اندازه، کفش رفتنم را دوختی
و من دیوانه نبودم...
سلامک همشهری (تکاب)
اسم دوستمو گذاشتم تا نشناسی ولی وبلاگت عالی بود
سلاک

؟
نشانی ام عوض نشده ؛ هنوز در همین خانه ام...!
فقط دیگر زندگی نمی کنم ...
ممنون دوست گرامی
الهی...!!
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم ، چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی