امشــب همــه در عالــم امکـــــان بی سلسـله ان دمسـت و پریـــشان امشــب بکشـد جاذبـه ی عــــشق از عمــق ضمـیر فطـــرت پنــهان امشــب نشــود ساکت و خــاموش آتشـــکده ی سیــــنه ی انـــــسان امشـب بشکسـت سـد غــرور را سیـــلی که شـــد از دیــــده گریـان امشـــب بزنــم تیـــغ سرانــــــجام بر پیکـــره ی ظلمــــت هجـــران امشـب شب وصل با همه دوری لبیــک مــــن و خالــــق سبـــحان امشــب شـــب پرواز مـــن و تــو در عطـــر خــوش نـم نـم بــــاران امشــب شـــب دیدار مــن و تـــــو دریـــای یفیــــن ســاحل ایمـــــان امشـــب شــب میـــلاد دوبـــــــاره تا باز چـــه کشــد آیــنه از جـــان امشــب شــــب فریـــاد ستــــــاره بغضی که شکست در دل طوفـان
"سیدمحمدحسن هاشمی | ![]() |
پ.ن ۱: وقتی یک آدم رو دنیای خودت می کنی کوچکترین اشتباه اون آدم تمام دنیای تو رو داغون می کنه . پس به اندازه ی آدمها دست نزنید
پ.ن ۲: خدایا اندکی نفهمی عطا کن که راحت زندگی کنم. مردم از بس فهمیدم و به روی خودم نیاوردم
سلام افسانه بهتر از گلم
افسانه جون یه کامنت میخوام برات بفرستم که البته تو جامعه ما فراوونه از این گون افراد. ودرد دله. افسانه جون یه وقت سوءتفاهم نشه. گر چه میدونم خیلی بزرگوارتر از این حرفها هستید.
---------------------------------------------------
چقدر خنده داره یا......
چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!
چقدر خنده داره که 100 هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار
پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت
میگذره!
چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد
تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از
هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و بحث دینی و نیایش طولانی تر از
حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!
چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن سخته اما خوندن 100 صفحه از پرفروشترین کتاب
رمان دنیا آسونه!
چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به
آخرین ردیف یک مکان مذهبی مثل مسجد تمایل داریم!
چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی
کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان ائمه و قرآن رو به سختی
باور می کنیم!
چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام
بدن به بهشت برن!
چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت
آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنوید
دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!
خنده داره . اینطور نیست؟!
دارید می خندید؟
دارید فکر می کنید؟
اینحرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گذار باشید که او خدای اعلی و دوست داشتنی
است.
آیا این خنده دار نیست که وقتی که می خواید این حر¬فارو به بقیه بزنید خیلی ها رو از لیست خودتون
پاک می کنید بخاطر اینکه مطمئنید که اونها به هیچ چی اعتقاد ندارند؟!!!
سلام اعظم جونم


قسمتی از اینها در مورد من هم صادقه 


نه فدات شم چرا باید به دل بگیرم
متاسفانه واقعیتی ست تو جامعه و باید قبولش کرد هر چند قبول حقیقت تلخه
ممنون اعظم مهربونم
به صد آشفتگی چون موج هر سو بیقرار افتم
کز این دریای طوفانخیز شاید بر کنار افتم
غزال فیض پُر وحشی است کو آن جام کثرتسوز
که بیخود گردم و تنها به دنبال شکار افتم
چرا پوشم در این میخانه چشم از روی آن ساقی
که چشم مست او هرگز نخواهد در خمار افتم
هوای عشرت افزا، جوش گل مپسند ای ساقی
که گلگل بشکفد گلزار و من در خارخار افتم
در آن میخانه شوقم را تمنا در کنار افتد
که مست از پای خم بر خیزم و در پای یار افتم
شعور عقل را چون نیست ننگ از عار نادانی
روم در عالم مستی به فکر ننگ و عار افتم
شدم در باغ و از آشفتگی بیاو ندانستم
به نی چون ناله پیچم با چو آتش در چنار افتم
جنون از داغهای سینهام آن لحظه گل چیند
که با یاد رخت ،مستان به طرف لالهزار افتم
دلم آن لحظه خاطرجمع گردد از پریشانی
که در پای تو چون زلف دوتا بیاختیار افتم
بهشت نقد این ویران سرا مجذوب آن باشد
که دائم در دیار دل به فکر درد یار افتم
ای جانم

ممنون مهربون من
هنوز صدای سم اسبان بر پیکر عاشورائیان، قلبت را می فشرد. مختار ابوعبید ثقفی ...
ادامه دست هایت، ستون خیمه های کربلاست که در آتش می سوزد و شمشیر می زند. بتاز با اسبِ رها در توفان های این حوالی. به آتش بکش خاک مغموم و نا سپاس را .بریز قطره قطره خون ابلیسانِ دوزخ نفس را .بزرگی قیام تو از صفحه تاریخ زدوده نخواهد شد. . ای مرد... تو را می خوانند؛ کودکانی که هراسشان را به تاریکنای بیابان کشانده اند. تو را می خوانند؛ سرهایی که بر فراز نیزه ها، آهنگ آزادی سر دادند. چند سال است که خون بی گناهی شش ماهه، در قساوت اندوهی سه شعبه، بال بال می زند. با هر ماجرایی، کمرت شکست، با هر سنگی که به پیشانی حسین ، نشست، پیر شدی. با هر تیری، مُردی و زنده شدی. هر تازیانه که بر طفلان حسین ، فرود می آمد، زخمی بود که بر جسمت، به یادگار ماند...
اکنون هنگامه قیام است.... برخیز مختار... موج بزن پا به پای فرات....
...................................................
اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب العصر و الزمان...
دلهایتان شوریده نینوا ... یازهرا...
سلام

اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب العصر و الزمان...
سپاسگزارم
سلام افسانه خانم ممنون طاعات وعبادات شماهم مقبول درگاه احدیت واقع بشود
سلام حاج مسعود گرامی

از شما هم قبول
سپاسگزار حضور سبزتون هستم
سلام عزیزم........مر30
شماهم لینک شدین
سلام
مرسی قشنگم
ای جانم
ما فڪر میڪنیـم بدتـریـטּ درد ؛
اَز دستـ ـ ـ ـ دادטּ ڪسیہ ڪہ دوستـش داریم !
اَمّــ ــــا ….
حَقیقتـ ـ ـ ـ اینہ ڪہ :
اَز دستـ ـ ـ دادטּ خـودمـوטּ ،
و اَز یــاد بُردטּ اینڪہ ڪے هستیـم و چقدر اَرزش داریم ؛
گاهے وقتہا خیلے دردنــاڪ تـره
سلام معصومه جان
عزیز دلمی
هنگامی که با منش پاک ، تو را با سرود های ستایش فرا می خوانم . . .
آگاه هستم که مرا برای رهبریِ روانِ مردمِ جهان گماشته ای
و از پاداشی که تو ای اهورا برای کردار نیک می بخشی خبر دارم
و آماده ام تا زمانی که مرا تاب و توان است :
به مردم بیاموزم که به سوی راستی راه پویند .
:::. زرتــشـــــت .:::
. . .
. .
.
سلام دوست گرامی
سپاسگزارم
ادعــــایِ بـــی تفـــاوتــــی سختـــــــــ استـــــــ
آن هـــم نسبتـــــــــ بـــه کســـی کــــه
زیبــــاتــــریـــن حـــس دنیــــا را
بـــا او تجــــــربــــــه کـــرده ای...!
سلام
مهرتان را سپاس
سلام دوست عزیز آپیم تشریف بیارید
محمد ...
سلام دوست گرامی
خدمت رسیدم
همیشه در حالی که...
یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!
یه عالمه اشک توی چشماته!
یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده...
باید بگی : خب دیگه... واسه همیشه خدافظ .
سلام
واقعیتی ایست که متاسفانه باید پذیرفت
ازتون ممنونم
•● ڪـاشــڪــے تـَلــפֿــے زنـבگــے ڪــَــمـے الــڪـُل בاشـتـــْـ ●•٠•˙
شـایـב مـَســتـمـاלּ مـےڪـــرב وَ בرב را نـمـےفـہـمـیـבیـ ـم(!)
˙•٠•● خـاطــره مثــل الــڪـل نیــسـت ڪــﮧ بـپــَره ●•٠•˙
פֿــاطـره פֿــاطــرَسـتــ
نمــیـره میـــمـونـﮧ و "בاغـــونـت" میـڪُــنـﮧ
حضور گرمتان را سپاس
ما هم بزرگ شدیم و زندگی چه ساده از دستمان رها شد مثل حبه قندی که ناخواسته در استکان چای تلخ رها می شود …
محمد ...!
باز هم سپاس
سلام
سپاسگزارم
گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــدو نـــــــــــه خنــــــــده
نــــــــه فریـــــــــاد آرامــت می کنــــــــدو نـــــــه سکــــــــوت
آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس
رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی
خدایــــــاتنهـــــا تــــو را دارم تنهـــــــایم مگـــــــذار..
سلام هما جان
ممنون مهربونم
asisam sam yosef has esme khanandash
سلام
ازتون ممنونم محبت کردید
سلام عزیزم
ای جان
مـטּ مانـבهـ امـ و شـآنـزבه جــلـב
" لغــت نـآمـهـ "
ڪــهـ ـهیچــڪـבامــ از ڪـلــمـآتـش مُــتـرآבف
"בلـتـنگـی" نمـیشونـב !!
ڪــآش ב ـهــخُــבآ میـבآنــسـت בلتنـگـی
"معــنـآ " نــבآرב
" בرב " בآرב .
سلام افسانه جان
نماز روزه هاتون قبول باشه ایشالله
ما رو هم دعا کنید
سلام


طاعات و عبادات شما هم قبول حق
خدا رو شکر شما آدرس گذاشتید
محتاج دعای خوبان هستم
کل دنیا را هم که داشته باشی...





باز هم دلت می خواد...
بعضی وقت ها... فقط بعضی وقت ها...
برای یک لحظه هم که شده...
همه ی دنیای یک نفر باشی ..
سلام
سپاسگزار مهرتون هستم
سلام ...
ممنون از حسن نظر شما ... روایت ...!!! یا حکایت...!!! و شعرهای زیبای دیگری هم هست که شاید آنها را هم ... شنیده باشید ... بر آن شدم ان شاءالله برخی از آنها را در آینده در وبلاگم قرار دهم ...
التماس دعا ...
بهترین ها را برایتان آرزو می کنم ...
.........................ارادتمند........................
سلام دوست گرامی

خواهش می کنم حکایت ماه و پلنگ حکایت جالبی بود ازتون ممنونم
انشالله
منتظر خواندن مطالب جدیدتون هستم
تمام خاطرات مان را لای کاغذ پیچیدم
و یکی پس از دیگری دود کردم
شاید دست از سرم بردارند...
امروز اما دکتر با تعجب پرسید:
چه کردی با ریه هایت ؟!
- من ؟!!
من چه کردم ؟؟!!
اوه ... لعنتی...یادم آمد ، خاطرات !!!
دودم کردند...
سلام
سپاسگزارم دوست گرامی
سلام و عرض ارادت[گل]
کوله بارت بربند
شاید این ماه خدا فرصت نابی باشد
که به مقصد برسیم
می شود آسان رفت
می شود کاری کرد که رضا باشد او
ای سبکبال
در این راه شگرف
در دعاهای قنوت سحرت
در مناجات خدایی شدنت
هرگز از یاد مبر
من جا مانده که بی حد به دعا محتاجم... [گل]
سلام خدمت شما دوست گرامی
طاعات قبول
محتاج دعای خوبان هستم
سلام دوست من.
طاعات و عبادات قبول.
سوالی داشتم.اگه می شه کمکم کن.چون شما هم مث من بلاگ اسکایی هستی:
الان چن وقته توی مدیریت مطالب وبم که می رم تو قسمت جستجو اون بالا که مثلا کلمه ای رو می نویسم می زنه یافت نشد.هیچی واسم پیدا نمی کنه.مال شما هم این طوریه؟این پنل مدیریت جدید اعصاب منو خورد کرده.بازم می گم:بخش مدیریت مطالب,قسمت جستجو,بالای صفحه,سمت چپ.
مرسی.
سلام دوست خوبم

طاعات و عبادات تون قبول حق
در مورد سوالتون "بله " متاسفانه تمام بلاگ اسکایی ها همین مشکل رو دارند البته قسمت پایین صفحه بندی کرده از این طریق میشه عنون مورد نظر رو پیدا کرد البته کمی زمان می بره
انشالله که موفق باشید
کل زندگیمو فروختم گوشی گلکسی خریدم !
.
بابام میگه : این گاری اسبی چی داره رفتی خریدی ؟؟؟[نیشخند][نیشخند][نیشخند]
سلام عزیزم
الهی فدات
بی هیچ صدائی می آیند
زمانی که نمی دانی
در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و…
بی هیج نشانی از دلت می گریزند
تا تمام چیزی که به یاد می آوری
حسرتی باشد به درازای زندگی
چه قدر بی رحمند رویاهـا
سلام
واقعا بی رحمند این رویاها
ازتون ممنونم
مردی دیروقت خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در پسر پنج ساله اش رادید که در انتظار او بود.
- بابا! یک سؤال از شما بپرسم؟ - بله حتما چه سوالی؟
- بابا شما برای هر ساعت کار چقدر حقوق می گیرید؟
مرد با عصبانیت پاسخ داد: “این به تو ارتباطی ندارد. برای چه می پرسی؟”
- فقط می خواهم بدانم. بگویید دیگر! - اگر می خواهی بدانی می گویم ، ۲۰۰۰ تومان.
پسر کوچک سرش را پایین انداخت و بعد به پدرش نگاه کرد و گفت: “پدر می شود به من ۱۰۰۰ تومان قرض بدهید؟”
مرد بیشتر عصبانی شد و گفت: “اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط گرفتن پولی
از من برای خریدن یک اسباب بازی مزخرف است به اتاقت برو و فکر کن که چقدر خودخواهی.
من هر روز سخت کار می کنم و برای چنین رفتار های کودکانه ای وقت ندارم.”
پسر کوچک آرام به اتاقش رفت و در را بست. مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد. “
چطور به خودش اجازه می دهد فقط برای گرفتن پول از من چنین سؤالاتی بپرسد؟”
بعد از حدود نیم ساعت مرد آرام شد و فکر کرد که شاید رفتارش با پسر خردسالش کمی خشن بوده است.
شاید واقعا چیزی نیاز داشته که ۱۰۰۰ تومان طلب کرده بود. به خصوص اینکه کم پیش می آمد پسرک چیزی بخواهد.
مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد. - پسرم خواب هستی؟ - نه پدر بیدارم.
- من فکر کردم شاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کار سختی داشتم
و همه ی ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم ، بیا این هم آن ۱۰۰۰ تومانت.
پسر کوچولو نشست و خندید و فریاد زد: “متشکرم بابا” بعد دستش را زیر بالش برد و یک اسکناس ۱۰۰۰ تومانی مچاله شده درآورد.
مرد وقتی دید پسر ، خودش پول داشته ، دوباره عصبانی شد و گفت: “با اینکه خودت پول داشتی چرا از من پول خواستی؟”
پسر خنده کنان گفت: “چون پولم کافی نبود ولی الان هست. حالا من ۲۰۰۰ تومان دارم.
آیا می توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا یک ساعت زودتر به خانه بیایید. چون دوست دارم با شما شام بخورم …
سلام مها جونم
من آدرستونو گم کردم حالا چکار کنم ؟
آدرس هم که نگذاشتید؟
باید برم از تو ی این همه کامنت آدرستونو پیدا کنم

برم دست به کار بشم
ممنون عزیز دلم
مها جونم
تصور کنید قیافه ی منو موقع کشتن برای پیدا کردن آدرستون
سلام ...
طاعات و عباداتتان مقبول درگاه حق ...
بهترین ها را برایتان آرزو می کنم ...
التماس دعا ...
.......................ارادتمند..............................
سلام دوست بزرگوار

طاعات شما هم قبول حق
محتاج دعا
دسته گلی تازه
.............. رباعی ها
این دل..دل پاره پـاره هی می شکنی
این شیشه به یک اشاره هی می شکنی
عاشق شدن تو نیز رسمی ست عجیب
دل می بری و دوبـاره هی می شکنی
.................
شاید دلــم از چشم تو شــک بردارد
از قنـــــد لبــت گـــاه، نمــــک بر دارد
ازهق هق گریه های خودمی تــرسم
هــرشـب دل نـازکـــم تـــــَرک بردارد
در سیـنه ی من به اشتـــباه افتادی
با ساز خودت به اشک و آه افتادی
من تازه به خواب رفته بودم ای دل
تو در دل شب تـازه به راه افتادی
............... دوبیتی ها
بـــه گیسویت پــــریشونم بینداز
به چشمت شعله در جونم بینداز
اگــر زنـــدون دوچشمون تــوباشه
محبـــت کــن به زنــــدونم بینداز
................
تمــــام داغ ها راغ تــن گرفتی
مرا چون شعله درز دامن گرفتی
همه دار ونـــدارم یک دلـــی بود
محبـــت کردی و از مـــن گرفتی
..............
اگـــرداغ دلمــــرا دیــــده بـــاشی
شقایق می شکوفد این حواشی
مبــــادا بـــا نـــــگاه آتشــیــــنـت
نمک بر زخــــم های مـن بپاشی
..........
دراینجا عاشقی کـاری مهم نیست
پرازبغضی ومی باری مهم نیست
بــرای ایـن دل بـی صاحـب مــن
شکستـن های تکـراری مهم نیست
..............
مـــرا دل..از ازل تنــــگ آفریدند
بــرای غـــم همـــاهـنگ آفریدند
مرا دل شیشه ای کردند و،آنگاه
بــرای تـو دل از ســـنگ آفریدند
.............
مسافر خسته خسته می نویسی
لب گــل را تـو بسـته می نویسی
به نستعلیق چشمت ای پری رو
دل ما را شکســـته می نویسی
اشعار ...هاشمی زاده
سلام استاد گرامی

دست مریزاد رباعیات زیبایی هستند
اشعار و رباعیات شما را دوست دارم ممنون که مرا مهمان اشعار زیبایتان می کنید
آدم باید یک " تــــــــو " داشته باشه ؛
که هر وقت از همه چی خسته و نا امید بود ،
بهش بگه :
مهم اینه که تـــــــــو هستی
بی خیال دنیا ...
سلام عزیز دلم
ممنونم مهربونم
حــَتـمــاً اوضــاعــْ خــوبــــــ مــے شــَوَב ْ"
تــڪــراری اَسـتــــــــ ایــن دیــآلــوگــ
اَمــّا ـهـَنــوز ـهــَم مــُعـجــزﮧ مـے ڪـُـنــَב
وَقــتـے اَز زَبــآن ڪسـے بــآشــَב
ڪــﮧ دوسـْتــَشـ ב ارے...
سلام
ممنونم
نمی فهمم
وقتی به نماز می ایستم
من ، تو را می خوانم… ؟!
یا تو ، مرا می خوانی …. ؟!
فقط کاش که عشق مان دو طرفه باشد . .
دوستت دارم آبجی جوووووووووون ...
سلام آموزگارمهربانی
ممونم شما لطف دارید
نمی نویسم …
کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه…
گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت…
نمی نویسم …
تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ….
نـمـی نـویـسـمــ….
تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ….
تـا نـخـوانـی…
نـدانـی….
کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!!
مـی خـنـدمــ….
تـا یـادم بـمــانـد…
تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…!
تـا یـادم نـرود…
کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد…
تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر ان مهرداد سـابـق نـیـسـتـمــ…
شـکـسـتـه امــ….
روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ….
ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ….
و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد…
خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد…
و اکــنـون ایــن مـنـمــ!
هـمـان مــهــــرداد دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد!
بـگــذار نـنـویـســـمــ…
مــن…
لــبــخـنـد مـی زنــمــ….
باز هم سپاس
◄►בلتنگتـــ ڪـﮧ مے شوم
פֿوבم را בر آینـﮧ مے بینم
و בر چشمـانـم
تــو را تماشا مے ڪنم
ڪی مے شود
از آب و آینـﮧ ها برخیزے
و پیش בست هاے פֿـالیـم
بنشیــنے (؟)ܓܨ............................
ممنونم
چگونه دست دلم را بگیرم ودر کنار
دلتنگیهایم قدم بزنم
در این خیابان
که پر از چراغ و چشمک ماشینهاست
...نه آقایان:
مسیر من با شما یکی نیست
از سرعت خود نکاهید
من آداب دلبری را نمی دانم
باز هم سپاس
بعضی وقتهــآ...
از شدت دلتنگیــــ ،
گریهــ کهــــ هیچ...!!!
دلــ♥ــَت می خــوآهــَد ؛
هــآی هــــآی بمیــــری...!
دل اگر بســــــتی ،
محـــــــکم نبند!
مراقب باش گره کور نزنی...!
او میـــــــــــــــــــــــرود!
آنوقت تو میمانی و یک گره کور...!!!
نــذر ڪـرכه ام اگـر نیآیـے ،
پیـآכه از یآכت بــِروَمـ ...!
محبت کردید
سلام
التماس دعا
سلام
محتاج دعا
گفت : احوال ات چطور است ؟
گفتم اش : عالی است
مثل حال گل !
حال گل در چنگ چنگیز مغول !
(قیصر امین پور)
سلام عزیزم
فدای دل مهربونت
کاش شبی
روزی
جایی
برلبان توتکرارمیشدنامم...
آپم[قلب]
سلام مژگان عزیزم
عزیز دلمی
حتما
و دست در دست دیگری
من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو
مدام براو تکرار می کنم که نترس عزیز دل
آن دستها به هیچ کس وفا ندارند
الهی فدات
همیشه دلتنگی به خاطر نبودن کسی نیست
گاهی بخاطر بودن کسی ست
که حواسش به تو نیست ..........
سلام
مهرتان را سپاس
تازه فهمیدم
چرا پشت سر
مرده ها آب نمی ریزند
چون این دنیا
ارزش برگشتن ندارد.....!
سلام عزیزم
ممنون نازنینم
یک بار خواب دیدن تو... به تمام عمر میارزد پس نگو... نگو که رویای دور از دسترس، خوش نیست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولی دل دریایست... تاب و توانش بیش از اینهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد
باز هم سپاس آموزگار مهربان
تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم
مهرتان را سپاس
صدام کن
اگه یه روزی چشمات پر از اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی
صدام کن
بهت قول نمی دم که ساکتت کنم منم پا به پات گریه می کنم
صدام کن
اگه دنبال مجسمه سکوت می گشی تا سرش داد بزنی
صدام کن
قول میدم ساکت بمونم
صدام کن
اگه دنبال یه همدرد گشتی تا باهات همراهی کنه
صدام کن
من همیشه همراه تو ام
صدام کن
اگه ………..
نه دیگه دنبال بهونه نگرد که صدام کنی
فقط صدام کن
صدام کن
ممنونم
اینجا که من رسیده ام …
ته دنیای بدون تو بودن است!!
همانجایی که شاید فکرش را هم نمی کردی دوام بیاورم!
ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام!
خوب تماشا کن…
دلم هم تنگ نشده!
یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشتم …
تو باش و دل من و همه فریادهایی که …
بیا تا برایت بگویم
چه می کشد آنکه غریب است در ازدحام آشنا
در ازدحام بی کسی
فریاد زنم خدایا
جانم بر لب آمد
از اینهمه ملامت
اما …..
سکوت من دوباره
در ازدحام بی کسی
باشد حدیث دیگری.
محبت کردید
آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم
خود به خود هوس باران را می کنم.
آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود
هوس یک کوچه تنها را می کنم
آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم
قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان
آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ،
دلم نمی خواهد باران قطع شود.
دلم می خواهد همچو آسمان که بغضش را خالی می کند ، خالی شوم ،
از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی
تنها صدای قطره های باران را می شنوم ، اشک می ریزم ، و آرزوی یارم را می کنم
دلم می خواهد آسمان با اشکهایش سیل به پا کند
لحظه ای که آرام آرام می شوم
و دیگر تنهایی را احساس نمی کنم ، چون باران در کنارم است.
باران مرا آرام می کند ، مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها می کند و به آرزوهایم نزدیک می کند
آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ،
دلم می خواست همچو آسمان که صدای رعدش پنجره های خاموش را می لرزاند فریاد بزنم ،
فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود.
صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر باران قدم می زند ،
تنهایی در کوچه های سرد و خالی…
کجایی ای یار من ؟
کجایی که جایت در کنارم خالی است.
در این شب بارانی تو را می خواهم ،
به خدا جایت خالی خالی است.
کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد
تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ،
تو که نیستی منی که همان مرد تنها می باشم قصه ای غمگین را در این شب بارانی خواهم داشت.
قصه مرد تنها در یک شب بارانی ،
شبی که احساس می کنم بیشتر از همیشه عاشقم.
آری آن شب آموختم که باران بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم است.
دوستت دارم تاابد خواهر عزیزم
ممنون از کامنت های بسیار زیبا مثل خودت ...
خواهش می کنم
شما لطف دارید
کنارم که نیستی همه چی سراب ِ
پر از بغض ِ دنیام ، نفسهام عذاب ِ
تو حبس ِ سکوتم پر از هق هق و درد
ببین درد ِ دوریت با این دل چه ها کرد
کنارم که نیستی پر از اشک ِ چشمام
همون حس ِ تلخی که هیچوقت نمیخوام
یه کابوس ِ لحظم بدون ِ حضورت
شده خون ِ رگهام همۀ وجودت
من ِ تشنه آخر از عشقت میمیرم
تو باشی با عشق ِ تو آروم میگیرم
تو هستی که قلبم پر از عشق و شور ِ
بدونِ تو نبض از دلم خیلی دور ِ
کنار تو بودن یه حس ِ دوبارس
مث ِ لحظه هایی که غرق ِ ترانه س
کنارم بمون تا نفس یاورم شه
تو آغوش ِ تو بودن بازم باورم شه
از سپیده داوودی
باز هم سپاسگزار مهرتون هستم
وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام …
سلام
ممنون دوست گرامی
ممنون از حضورتون
وب قشنگی دارین واقعا
به آدم آرامش خواسی میده
لینک شدین با اجازه
شما لطف دارید نگاه زیبابینتان را سپاس
از بابت لینک هم ممنونم
سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی دارین
خوش حال میشم به ماهم یه سربزنیدونظرت رو بگی...
منتظر حضورسبزت هستیم...
سلام
چشم خدمت می رسم