مـــــن ســکوت خویــش را گــم کــرده ام لاجــــــرم در ایـــن هـــیاهو گـــم شــــــــدم
مــن کــــه خــــــود افســـانه می پرداخــــتم عــــاقبــــت افســـانه ی مـــــردم شـــــــــدم
ای سکـــــــوت ای مــادر فریـــــــــادهـــــا ســـــاز جــــانم از تـــو پــــر آوازه بـــــود
تـــا در آغـــــوش تــو راهــــــی داشـــــــدم چــــون شـــراب کهنــه شعــرم تازه بــــود
در پنـــاهت بــرگ و بـــار مـــن شکـــــفت تــو مــــرا بردی بــــه شـــــهر بــــــادهـــا
مـــن نـــدیــــدم خوشـــــتر از جــــادوی تـــو ای ســـــکوت ای مــــــــــادر فریـــادهــــــا
گـــم شـــــدم در ایــــن هیاهـــو گــــم شـــــدم تـــــو کجـــایی تــــا بگـــیـــــــری داد مـــن؟
گــر ســـکوت خویــــش را مـــــی داشـــتــــم زنـــــد گــــی پـــر بـــــود از فریـــــادهـــــــا
فریدون مشیری
پ. ن. : در نقطه ای متوجه می شوید که بیش از حد برای کسی مایه گذاشته اید . و اینکه قدم بعدی می تواند خاتمه دادن به رابطه باشد.به حال خود رهایش کنید به راهتان ادامه دهید.این به معنای تسلیم شدن نیست.و به معنای آن نیست که نباید تلاش کنید یعنی باید مرز بین اراده و جدایی را ترسیم کنید آنچه که متعلق به شما باشد در نهایت مال شما خواهد شد و آنچه که نباشد .هر قدر هم که سعی کنید مال شما نخواهد شد.
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !
با سلام ممنون میشم سایت ما را با نام عمران و معماری لینک کرده و اطلاع دهید شما را با چه نامی لینک کنیم..با تشکرwww.shaqool.ir
سلام عسل جان
حتما قشنگم
درد جالبیه
سلام
ازتون ممنونم
در تلاطم سرخ وجودم
جایی میان صفر و یک
- تا غرق نشوم -
دست و پا می زنم
داغ داغم ...
- حرارت نفس هایم می گوید
پاک پاک ...
- عطر تنم می گوید
رو به شمال دارم
به استجابت آرامش
فرهنگ را هم زده و دوغ می کنم
دلم نرمی تن دریا را می خواهد
دریا ...
و چه وحشی ام امشب ...
ذهنم بیش
چشمان شیطان را می بوسم
روی لبانش با خون چرکیده ی ناخنم ، ترانه ی آتش می نویسم:
" من به تو نیاز دارم
ای من
بیش از این باش که هستم
ای من..."
حالم عجیب درد می کند امشب
سلام فروغ جان
عزیز دلی
چــِــقــَـدر بـــــآیــَـد بــُــگـــَـذَرَد ؟؟؟
تـــــآ مــَـنــــ
دَر مـــُـــرورِ خــــآطــِــرآتــَـــمـــ
وَقـــــتــیـــــ اَز کــِــنــارِ تــُــو رَد مــــیـــ شـــَــوَمــــ .
تــَــنــَـمــــ نــَـــلــَـــرزَد …
بــــُـــغـــضــَــمــــ نــَــگـــــیــرَد ….
سلام
مهرتان را سپاس
سلام
چه عجبی شدی نوای عربی؟؟؟؟
میری میری پیدات نمیشه...
متنی رو که گذاشتی محشره حضکردم ازین حسن انتخاب.
آآفرین اه انتخابت
دوس داری بیام بخوابت؟؟؟؟؟
سلام جناب مرادی بزرگوار
شرمنده ی شماو سایر دوستان عزیز هستم
از حسن نظرتون سپاسگزارم
نمی دونم!!!
فراموش کردم بگم شعری رو که گذاشتی توی وبت تمام خستگیرو از ادم میگیره.
ارادتمندهمیشگی ببخش تا ...بدرخشی
ازتون ممنونم شما لطف دارید بزرگوار
سلام
فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ،
اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند ،
فقط او میتواند مرا بشناسد ، او حتماً می فهمد ...
می خواهم عصاره
نه ، شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایه ام چکانیده
به او بگویم:
" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت !
صــــــــــادق هدایتـــــــــــــ
[گل]
سلام
مهرتان را سپاس
سلام
.واقعا عالی بود خیلی شعرهای زیبایی بود .
افرین
سلام
سپاسگزار حسن نظرتون هستم
سلام افسانهءعزیزآن آدمی که تودلمان میماند معلوم نیست باچه خاطره ای خوب یابد!
.........................(پنجرهءعشق).........................
بست فلک پنــــــــجرهءعشق را ایّـــــــــامِ شبــــــاب
همه آمـــــــــالِ حیــــــــاتم به فنـــــا رفت ســـــــراب
ســــــــپری کرده ام عمــــــــــــری عجــــــبا درغمِ او
سوخـــــــتم بَدوِ جـــوانی شده ام سیـــخ کبــــــــاب
هـنرِ عاشقی سوختن بگـــــــــو(مسعود)چــــــه جفا
بریــــــــن دلدادهءپــــــیر زنــــدگی یم نارو عــــــــذاب
رسیــــــــدم برلــــــبِ گـــــــــوربادلِ پــــــــــربارِ سـفر
ندیــــــــــدم خنده به لب خنــــده ام مانندِ حُبــــــــاب
تا نگــــــــــویند غمست غمکـــــــــــده دروادیِ عشق
جـــــــــــهان آوارِ بزرگ برســـــرِ من گشت خـــــــراب
سلام حاج مسعود بزرگوار
آن آدمی که تودلمان میماند معلوم نیست باچه خاطره ای خوب یابد! چقدر زیبا بود
محبت کردید گرامی
هــــــــــــر شــــــب
خوشبختیت را دعــــا میکنم...
ولــــــــــــــــــــــــــــــــــی ...
فقــــــط " خـــــدا " میداند ...
"حســــــادت" امانم را بریده...
.
.
آره بات موافقم!
سلام
حضور گرمتان را سپاس
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگیام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم می گفت
تا ابد مال تو بود
تو برو. برو تا راحت تر
تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم
سلام
نامیرا باشید
همیشه چوب ســــــــوختنی نیست … خـــــوردنی هم هست
ما گاهی چوبِ ســـــــادگیمون رو میـــــــــخوریم . . .
سپاسگزار مهرتون هستم
با کسی زندگی کن که مجبور نباشی
یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . .
محبت کردید
واقعا همینطوره هرچقدر هم ک زور بزنی فایده نداره وقتی نباشه بی فایده هست
اگه بگم خوشحالم که منت گذاشتی بمن و اومدی وبلاگک دروغ نگفتم فقط میترسم دیگه نیائی.پس خیلی ازت ممنونم و چقدر وبلاگ زیب با شغرها و دلنوشتهای زیبا .وبلاگتون وزن قشنگی داره .ممنونم با این اسم زیبای افسانه که دعوتم کردی.اگر منت بزاری و منو لینگ کنی خوشخال میشم پس با ghalbeshisheiyeman بلینک.د رمورد اون پست هم حق باشماست ما باید فقط توی دلمود دوست داشته باشیم انگاری گه خدا حقی برای وجودش برا ما قائیل نشد خوب هرکسی یه سرنوشتی داره.
سلام
خواهش می کنم شما لطف دارید هر چه هست از نگاه زیبایتان است
فرمایش شما کاملا متین
من شما را لینک کردم
معلمم اجازه هست ؟
اونی که در قلب ما انسانهاست
همونی نیست که در زندگی ماست ؟؟؟و
اونی که در زندگی ماست و در قلب ما نیست همونی نیست که ما باهاش بیگانه ایم ؟؟
سلام همزبان خوبم
انشالله که اونی که در قلب همه است همونی است که در زندگیشان است
و اونی که در زندگی کسی هست همون کسی ست که شریک غم و شادی هایش است همدم و همرازش است . پس دوستشون می دارند اگر دوستشان نداشته باشند
محبت کردید
TALE
نادیده گرفتن غرور تو را می پسندیم
اما غروره دیگه رفت پی کارش غروری هم که رفت دیگه بر نمی گرده؟
بامن موافقید؟
سلام
منم از شعر های فریدون خوشم میاد
ممنون از حضورتون
سلام نیلوفر جان
الهی فدات
زمین جایگاهی برای فرار ندارد
آسمان بمب و موشک می بارد
ستاره های نگهبان هم که می پایند
مانده ام پایبند کدام عشق بمانم
به زندگی
سلام
مهرتان را سپاس
فراموشت خواهم کرد
به شرطی که ….
به شرطی که بدانم احساس آن روز های ما به هم عشق نبوده باشد
به شرطی که بدانم احساس این روزهای من به تو عشق نیست
ممنون مهربونم
سلام
جسارت نباشه معلم اگر گاه حوس میکنیم در کار معلمعی دخالت یا فضولی کنیم و در جایگاه معلم یه نقاشی از خودمون بدر نمائیم .
ب . ن :
اگر کسی را نگه داشتی تا بهش علاقه و عشق بورزی هنر نکرده ای خودت را دوست داشته به حساب دیگری نوشته ای ! ولی
اگر کسی رها شده است ولی در کنارت مونده ، بهش هر چقدر عشق بورزی کم گذاشته ای و
این هم بمعنای تسلیم شدن نیست
سلام از بنده است
خواهش می کنم دیدگاه ها و نظرات شما و دوستان عزیز برایم با ارزشند
اینجا دیگه در مقابل نظر و دیدگاه زیبایتان من حرفی ندارم و می گویم
من تسلیم
سر به هوا نیستم
امــــــــــــا
همیشه چشم به آسمان دارم
حال عجیبی ست
دیدن همان آسمان که
“شاید “تــــــــــــو
دقایقی پیش
به آن نگاه کرده ای…!!!!
سلام سانی جون
عزیز دلمی
از میان اشک ها خندیده می آید کسی
خواب بیداری ما را دیده می آید کسی
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی
مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پیچیده می آید کسی
کهکشانی از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچیده می آید کسی
خواب دیدم , خواب دیده در خیالی دیده اند
از شب ما روز را پرسیده می آید کسی
سلام آموزگار مهربانی
سپاسگزار مهرتون هستم
گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم
گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن
گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن
گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن
گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه
گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان
گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن
گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم
گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن
گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان
گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن
گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم
محبت کردید
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*
سلام
اشعار آقای مشیری رو میپسندم...شاهکارن ...
سلام عاطفه جونم
منم اشعار زیبایشان را دوست دارم
ممنون مهربونم
سلام افسانه جون اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن عزیزم
سلام مرضیه جان
ممنون از حضور پر مهرتون
مرسی افسانه جان ممنونم ولی من با چی.هرچه گشتم پروفایلتو ندیدم.ولی از رو انتخاب شعراتون و عکسه ه ا متوجه شدم با ضخصیت هستین و من هم با سنی که دارم میتونم انسانهارو بشناسمو.من با چی بلینکم
پروفایلم فعال نیست
نظر لطقتونه
محبت می کنید هر نامی که دوست داشتید لینک کنید یا *افسانه* یا *خاطرات کهنه*
بیا از ابر دل شبنم بسازیم
بیا از درد دل مرهم بسازیم
نگو گشتیم آدم را ندیدم
خدایی کن بیا آدم بسازیم
مجتبی کاشانی
سلام ستاره جان
عزیز دل ممنونم
سلام عزیزم مرسی که سر زدی اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن
سلام عزیز دلم
قربونت
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگیام خندیدی
به من و عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم می گفت
تا ابد مال تو بود
تو برو. برو تا راحت تر
تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم
سلام قشنگم
عزیز دلمی
درود بر شما. با حرفتون کاملاً موافقم.
چنین چیزی تو زندگیم رخ داده. رهاش کردم رفت چون از ابتدا هم مال من نبود.
سلام
از کجا می دونید مال شما نبود شاید بود
همین جوری رهاش کردید رفت آخه من یه چیزی گفتم نباید که بد آموزی داشته باشه که
از حضور سبزتون ممنونم
رسم " خوب " ها همین است ؛
حرف آمدنشان شادت می کند
و ماندنشان ...
با دلت چنان می کند
که هنوز نرفته ...
دلتنگشان می شوی
سلام سمیه جونم
عزیز دلی
خیلی زیبا بود
سلام قشنگم
قربونت مهربونم
چه ای گریه میکرد ومیگفت:
هیچکی بامن بازی نمیکنه!
تودلم گفتم:
توبزرگ شو روزگار بازی های زیادی باهات میکنه..
سلام
ممنون از مهرتون
سلام
ممنون از حضور سبزتون
مطالب زیبایی دارید
شاد باشید
سلام
خواهش می کنم
نظر لطفتونه
گاهی دوست داری غــافلگیر شــوی،
مثــلا بفهمـــی
یکـــ نفـــر آن دور دورهـا،
آنجـا که فـــکرش را هـــم نمیـــکردی،
دوســـتت دارد..!-------------------------------
به وب خودت خوش اومدی عزیزم میتونم لینکت کنم؟؟
سلام مهسا جان
عزیز دل محبت می کنید
فروش آرشیو کامل فیلم های جکی چان در :
www.jakichan.mihanblog.com
بهترین فیلم های کمدی-رزمی در دنیا
دوبله به فارسی
هر DVD فقط 2000 تومان
آرشیو کامل 15 عدد DVD فقط 22000 تومان
------------------------------------------------
فروش اسپمر کاملا اتوماتیک نیوکامنت
ارسال کامنت اتوماتیک با سرعت بالا
برای وبلاگ های : بلاگفا - بلاگاسکای - لوکس بلاگ
4 بلاگ دیگر به زودی افزوده خواهد شد
ارسال کامنت آزمایشی رایگان
در : www.newcom1.tk
شماره تماس : 09372201600
سلام
قابل توجه دوستان
با سلام
خوش آمدید از دیدار و نظرتان ممنونم
سلام شادی جون
قربونت
خیلی خیلی قشنگ بود
سلام منا جان
الهی فدات
سلام
شعر فریدون مشیری مثله همیشه محشر
واین جمله آخر شما درد همین روزهای منه
حرف دل منو زدید. منونم
سلام
از حسن نظرتون سپاسگزارم
خوشحالم که مورد پسند بوده
فرق است میان آنچه داغ است و آنچه پخته..من و تو “داغ “بودیم…اماعشق “پختگی” می خواست..
برای آنهایی که ندانسته به روی هر حسی برچسب “عشق” چسباندند…
سلام افسانه جان
عزیز دلمی
مهم نیست که آخرین زلزله زندگی ات چند ریشتر بود
مهم نیست که در آن زلزله چه چیزهایی از دست دادی
مهم این است که دوباره از نو بسازی
جهانت را ... زندگی ات را ... باورت را ...
"مهم شروع دوباره است"
سلام
ممنون از لطفتون
خداییش عاشق این عکسای خطاطی شده تو هستم
خطاطش کیه/؟
خودتی
بله خطاطش خودم هستم
سلام
چی شده مگه؟
. . . و در این تصویر TALE با همه و همه ی تصویرهایش متفاوت شد
به فرمایش شما تفاوت خوبه
نظر استاد همیشه متین و بر دیدگان شاگرد
کسانی هستند ... که هرگز تکرار نمی شوند
حرفهایی هست ... که معنیشان را ... خیلی دیر میفهمیم ... خیلی دیر...
سلام رها جونم
عزیز دلمی
خدای خوبم...
خدای مهربانم...
میخواهم بدانم که کدامین پل درکجای دنیاشکسته است که هیچکس به خانه ی ارزوهایش نمیرسد؟؟؟
سلام
سپاسگزار مهرتون هستم
دستو پایی میتوان زد، بند اگر بر دستو پاست... وای بر حال گرفتاری که بندش بر دل است
محبت کردید