مــــرگ من روزی فـــرا خـــواهـــد رسـید در بهـــــاری روشـــــن از امــواج نــــــــور
در زمـستــــــــان غبــــــــار آلــــــود و دور یـا خـزانی خـالی از فریــــــاد و شـــــــور
مرگ من روزی فــــرا خــواهــــد رســــید روزی از ایـــن تلـــخ و شــــیرین روزهـــــا
ناگهــــان خـــوابی مـــرا خـــواهــــد ربود من تهی خــــواهـــــم شد از فریــــاد درد
خـاک می خوانـــد مرا هر دم به خویـــش می رســند از ره کـــه در خــــاکم نهــــند
آه ... شـــــاید عــــاشقـــــانم نیمه شب گــــل بــــه روی گـــــور غمنــــاکم نهـــند
بعد من ، نـــــاگه به یک ســـــو می روند پـــرده هــــــای تیــــره ی دنیــــــــای من
چشمهـــــای ناشنـــــاسی می خـــــزند روی کــــــاغذ هـــا و دفترهـــــای مــــــن
در اتــــــاق کــــــــوچکم پـــــا می نهــــد بعد من ، بــــا یـــــاد مــــن بیگــــــانه ای
روح من چــــون بــادبــان قـــــــــایـقـــــی در افقهـــــا دور و پنهـــــــان می شـــــود
چشم تــــو در انتظــــــــار نــــــامــــه ای خیره می مــــاند بــــه چشــم راه هــــــا
لیـک دیگــــر پیکـــــر ســـــــرد مــــــــــرا می فشــــــــارد خـــــاک دامنگیر خــــاک
بی تــــو ، دور از ضربه هـــــای قلـــب تو قلب من می پوســد آنجــــــا زیـــر خــاک
بعــــد هـــــا نــــــام مــرا بــــــاران و بــاد نــــــرم می شـــویند از رخســــار سـنـگ
گور مـــن گمنــــــام می مــــــــاند بـه راه فارغ از افســـــانه هـــای نــــام و ننـــــگ
پ.ن 1: گاهی دوست داشتن پنهان بماند قشنگ تر است دوست داشتن را باید کشف کرد ؛درک کرد ، و از آن لذت برد …
پ.ن 2:دوستت دارم یک کلــمه است با دنیایی مسئولیت. گفتنــش هــنر نیست مسئولیت پذیرفتنــش هـــنر است...
سلام افسانه جونم شوما خوبین سلامتین. به جان خودم گرفتاری نمیزاره بهتون سربزنم. دستمون به خونه تکونی بنده برای عید./ راستی پیشاپیش فرا رسیدن عید نوروز باستانی را به شما خواهرعزیزم تبریک میگم وامیدوارم سالی پر خیر وبرکت همراه با سلامتی ودل خوش وموفقیت همراهتون باشه و انشالله
سلام عزیز دلم






الهی فدات خوبی عزیز دلم ؟
قربونت برم عزیز مهربونم منم پیشاپیش سال جدید رو خدمت شما و خانواده مهربون تبریک عرض می کنم
دنیامانند پژواک اعمال و خواستهای ماست.
اگر به جهان بگویی: ”سهم من را بده...“ دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد،
به تو خواهد گفت: ”سهم من را بده....“ و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی.
اما اگر به دنیا بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“
دنیا هم بتو خواهد گفت: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“!
الهی فدات

دو چیز هیچ وقت از یاد آدمها نمیره :
دوست های خوب
روزهای خوب
یه چیز هم هیچ وقت از دل آدمها بیرون نمیره:
روزهای خوب که با دوستهای خوب داشتند
فدای دل مهربونت

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
برایم مهم نیست که بهشتی باشم یا جهنمی
وقتی که صاحب هر دو خانه خداوند است
با درود فراوان و عرض تبریک پیشاپیش به مناسبت خجسته روزگاران عید فرخنده باستانی نوروز خدمت افسانه بانوی بسیار گرامی وارجمند
---------------------------------------------------------
داستان «روزی که امیرکبیر گریست»
در سال 1264 هجری قمری نخستین برنامهی دولت ایران برای واکسیناسیون به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبلهکوبی میکردند. اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبی به امیر کبیر خبر دادند که مردم از روی ناآگاهی نمیخواهند واکسن بزنند! بهویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان میشود هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باختهاند، امیر بیدرنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله میکوبند
اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهی شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیدهاند.
در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده میشود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست دادهای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمیگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود.
این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مردهاند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور میکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هایهای میگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچهی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.
میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند. امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع میکنند. تمام ایرانیها اولاد حقیقی من هستند و من از این میگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند ..
سلام جناب باقریان بزرگوار





من نیز سال جدید رو پیشاپیش تبریک عرض می کنم سال خوبی رو برای شما و خانواده مهربون آرزومندم
محبت کردید
داستان «دو کوزه»داستان کوتاه
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طور کامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است.
کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند :«از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای، فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای».
مرد خندید و گفت:«وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن».
موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده، سمت خودش، گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت: «می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟»
نکته مدیریتی : مدیر خوب آن مدیری نیست که با بهترین امکانات نتایج قابل قبولی کسب کند، مدیر موفق آن است که از هر عضو مجموعه بهترین استفاده را ببرد.
ازتون ممنونم محبت کردید بسیار زیبا بود
اون اپاراتو از اونجا حذف کن و با دوستای مجازیت خوش باش-123321
از طرف شاسکول
حذف نمیکنم آخه شما به لینک های من چکار دارید دوست دارم آپارات شما هم تو لینک هام باشه
پُرم از سال هایی که
ابتدایش را بی او تحویل می گیرم..
انتهایش را..
انتهایش که گفتن ندارد..
آنقدر طول می دهم خودم را
در عرض روزهایی که
به هر چیزی جز زندگی، آغشته اند..
کاش
سالش را که بی من تحویل گرفت
برایم فال بگیرد ...
شاید بشود
تکلیف زمستان سال بعد را، همین بهار روشن کرد...
عزیز مهربونم ممنونم

تحویل نمیگیرم،
سالی که بی حضورش
تحویل گردد...
از هم اینک
بهاران بر شما
مبارک
http://www.hammihan.com/users/status/thumbs/thumb_HM-20133740613870961121421482298.2138.jpg
الهی فدات خیلی قشنگ بود

تحویل نمیگیرم،
سالی که بی حضورش
تحویل گردد...
از هم اینک
بهاران بر شما
مبارک
http://www.hammihan.com/users/status/thumbs/thumb_HM-20133740613870961121421482298.2138.jpg
سلام

نه میام وبم الکی گفتم خخخخ اینترنتمون 2 گیگگ مازاد اومده خخخ ترکوندم در گیگ مگ در کیان نیس فدات
سلام به روی ماهت
ای جونم
همیشه آنکه می رود
کمی از ما را
با خود می برد ...!
محبت کردید


سلام
با نوشته طنز ضایع کردن دخترها آپم بیای خوشحال میشم[گل]
دیدن تو زیباترین تکرار زندگی من است
چشم های جادویی ات
خواستن را چه بیرحمانه صرف میکنند
[گل]
سلام


چشم خدمت میرسم
چادرت را محکم بگیر ,تاریخ تکرار میشود...
شاید بیاید روزهایی که باید از کوچه های شام بُگذری ...
و فرق تو با آنها این است که تو از پای درس کربلا آمده ای ...
آری، چادری ها زهرائی نیستند اگر پهلوهاشان درد دین نداشته باشد
سلام



نگاه خوبتان را سپاس
اگر از گناه "مُطهری"
"رَجایی" هست که
"بهشتی" شوی
اگر "با هنرِ" شهادت آشنایی
"مُفتح" در های بهشت
خواهی شد
اگر با "همت" تقوا پیشه کنی
"صیاد" دلها می گردی
اگر با "آوینی" همراه شوی
در آخر "شهید اهل قلم"
خواهی شد
محبت کردید


سلام دوست عزیز ممنونم از حضورت تو وب خودت
بازم تشریف بیار عزیزم
ممنونم
سلام
منتظر عیدیم-امروز خونه ام-اهن
سلام از بنده است
چقدر دوست داشتن او خوب است
دوست داشتن او
ماهی قرمزِ هیچ سفره هفت سینی نیست.
دوست داشتن او
عینِ ساعت تحویل سال است
همیشه منتظرش مانده ام.
دوست داشتن او
عیدی اول فروردین است
کاش همـیشه عــید بود
کاش همیشه او را عیدی میگرفتم.
او را که دوست دارم
زمین از چرخیدن میماند
و خورشید فراموش میکند که باید غروب کند
او را که دوست دارم
سیبها
همهی فصلها به شکوفه مینشینند
چلچلهها کوچ نمیکنند
وقتی که او را دوست دارم
تک ستاره آسمانم هنوز...!
http://upload7.ir/uploads//23eb5ab03c219ea33b5664bc015eb7df05362185.jpg
الهی فدات

نام بهار بر سر زبانها افتاده ...
ولی هنوز هم
ورد زبان من
نام اوست...
http://www.upsara.com/images/we6_eq5r4hs1zz9d3utdh81w.jpg
عزیزمی


سلام
عیدت مبارک گلم
میدونم یه سر داری و هزار سودا
منم هیچ اصراری ندارم
اگه خواستی
شمارتو بده
شاید
دم عیدی موقع رفتن به اصفهان مهمونتون شدیم
وگرنه راحت حرفتو بزن و منو اینقدر اذیت نکن
بازم شک دارم افسانه من باشی
باور کن
نمیدونم منه احمق چرا نمیتونم ازت دل بکنم
سلام جناب رضی



یک سرو هزار سودا؟؟؟؟؟


عید شما هم پیشاپیش مبارک
نه به جون افسانه من شما رو اذیت نمی کنم آخه من چکار میکنم مگه؟
.
.
.
دور از جون شما
خصلت فردا…
دیر بودن آنست…
همین امروز…
باید دوستت بدارم...
اپم
عسلم اومدم

♡♡♥♥♥[گل][گل][گل][گل][گل][گل]♥♥♥♡♡
ܓܨ[گل]ســـــلام[گل]ܓܨ
عطر نرگس،رقص باد
نغمه شوق پرستوهاى شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش بحال روزگار...
با آرزوی سالی سرشار از سلامتی و موفقیت
سال نو برشما مبارک[گل]
♡♡♥♥♥[گل][گل][گل][گل][گل][گل]♥♥♥♡♡
سال نو بر شما هم مبارک

سلام مهربان
شاید اینجا رو
همین روزها تازه نمایی ! شاید
سلام همزبان خوبم
چشم
فقط به خاطر شما
سلام
مثل باران چشمهایت دیدنی است ،
شهر خاموش نگاهت دیدنی ست ،
زندگانی معنی لبخند توست ،
خنده هایت بی نهایت دیدنی ست...
[گل]
ممنون از محبت تون

سلام
سال خوشی رابرایت ارزومندم
امید که در پناه خدا و در کنار خانواده روزگار را همچنان به نیکی سپری کنید
سلام

من نیز بهترین ها را آرزومندم
امسال پر از خاطره های من و اوست
تحویل نمی دهم من امسالم را...[گل]
http://files.namnak.com/images/fun/postalcards/nowrooz/12/21.jpg
عزیز دلم سال نو بر شما مبارک

برای دل خودم می نویسم
برای دلتنگی هایم
برای دغدغه های خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست
برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست
برای خودم می نویسم
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست...
مرسی افسانه جون
سلام



محبت کردید بزرگوار
سلام آپم ...
بیچاره چوب کبریت
آتش از سرش شروع شد و به جانش افتاد ...!!
.
.
.
.
.
.
.
فکرت را مراقب باش!!!
ازتون ممنونم دوست خوبم


تا حالا به خونه تکونی مردا دقت کردید.........
مرد می خواد شیشه تمیز کنه.....
مرد : اون چهارپایه رو بیار......
روزنامه بده بهم......
شیشه شورو بده دستم......
کمک کن برم بالا.....
چهارپایه رو بگیر نیوفتم.......
زن : گمشو بیا پایین خودم پاک میکنم...
نگاه خوبتان را سپاس

هرگـز
عشـق نزاید
دلــی
که اُجـاقَ ش
کــور است ...
ممنون از لطفتون

☆❤★❤☆❤★❤☆❤★❤☆❤★❤
_____-:¦:-_____ $
_________-:¦:-_$$$___-:¦:-
_-:¦:-_______$$$_$$$_____-:¦:-
__________$$$___$$$________
___$$$$$$$$$_(☆)_$$$$$$$$$$$
____$$$ _____ (♥ ♥) ______ $$$
____ $$$_____ (★) ______ $$$ __-:¦:-
____$$$______$$$________$$$
___$$$$$$$$$_$$$__$$$$$$$$$$
-:¦:- _____$$$_ $$$_$$$
_________ _$$$ _ $$$ ____-:¦:-
___-:¦:-_______$$$
______-:¦:-____ $___-:¦:-
____________ -:¦:-
☆❤★❤☆❤★❤☆❤★❤☆❤★❤
تنها ادامه می دهم در زیر باران
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم
میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم
ببار باران من نه چتر دارم نه یار
عسلممممممممممم


ممنون که سر زدی
مرسی عسلم
نام و اپارات منو حذف کن دیگه ازت بدم میاد
سلام با پست جدید منتظرت هستم
سلام نفسم


خدمت رسیدم عسلم
سلام عزیزم با عکس خودم اپم
سلام قشنگم


حتما
ادعــــایِ بـــی تفـــاوتــــی سختـــــــــ استـــــــ
آن هـــم نسبتـــــــــ بـــه کســـی کــــه
زیبــــا تــــریـــن حـــس دنیــــا را
بـــا او تجــــــربــــــه کـــرده ای...!
مرسی قشنگم



وبت قشنگه خانوم...
خوشحالم می کنی اگ ب وبلاگم سربزنی.
سلام عزیزم

چشم حتما
تمام این چند سال و اندی عمرم به کنار
من فقط ، به اندازه ی همان
صدم های ثانیه ای که
در هوای عطر آغوشت نفس کشیدم
زندگی کردم
ممنون نفسم

دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور که دلت قرص شود که من هستم
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی...
ممنونم محبت کردید

سلام
از شما برای شرکت در طرح های سایت دعوت می شود
منتظر حضور شما هستیم
چشم حتما
بازم سربزن خوشحال میشم
محاسبه عاشقانه :
١+١=همه چیز ؛
٢_١=هیچ چیز
عسلمی
یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش 3-2 ماه بیشتر زنده نیست یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله یعنی 2 خط موازی که هیچگاه به هم نمی رسند یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه خودت وفادار نیست و یاد گرفتم هر چه عاشق تری ، تنهاتری!
ممنون قشنگم

تو نیستی ولی من هنوز عاشقم
نمیزارم عطرت از این جا بره
شبامو به یاد تو صبح میکنم
پر از اضظرابم، پر از خاطره
ممنونم عسلم

وقتی در دریای احساساتت غرق میشوم دست و پا را انقدر بحرکت در میاورم
گوئی احساست کور هست با عصا نیز به حرکت در نمیاید و من در عمق بی احساسی غرق و در خویشتن خویش گم میشوم
با تبادل موافقی خبرم کن
ممنون مهربونم

دوست داشتن یعنی کلی حرف آماده کنی بهش بگی
اما وقتی میبینیش فقط با لبخند به چشماش نگاه کنی
فقط نگاه کنی
عزیزمی
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
محبت کردید


سلام گلم
ثبت شد برای شما
اجرتون با اما م علی (ع)
سلام به روی ماهت


ممنون عزیزم محبت کردید
التماس دعا