به تـــو می اندیشــــم
به تـــو و تنـــدی طـــوفان نگاهـــت بر من
به خــود و عشـــق عمیـــقت بر تن
به تـــووخاطـــــره ها
که چرا هیــچ زمانی من وتو ما نشـــدیم
جام قلبم که به دست تو شکست
من چرا باز تو را بخشیدم؟
به تـــو می اندیشــــم
به تو کــه غرق در افـــکار خودی
من در اندیشــــه ی افـــــکار تـــوام
قانعـــم بر نگه کـــوته تو
هر زمان در پی دیدار توام
پ.ن۱: زن جنس عجیبی ست ! چشم هایش را که می بندی دید دلش بیشتر می شود دلش را که می شکنی باران لطافت از چشم هایش سرازیرمی شود.انگار درست شده تا روی عشـق را کـم کند.
پ.ن ۲:ایستادن،اجبار کوه بود و رفتن سرنوشت آب؛ افتادن تقدیر برگ است و صبر،پاداش آدمی!
پس بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم که همه ما خاطره ایم…
تمام اسپند های دنیا را نذر ِ دوباره دیدن َت ؛
می سوزانم ...
تا دودشان در چشم خودم برود
و باز هم بهانه ی اشک هایم باشد .
مهران پیرستانی
سلام بانوی من
عزیز دلمی
بیشتـــر از من طلب کن عشق ! من آماده ام
خواهش پــــرواز کردن از پرستـــوها کم است
از سمرقند و بخـــــارا می شود آسان گذشت
دیگر این بخشش برای خال هندوها کم است
عاشقم...یعنی برای وصف حــــــال و روز من
هرچه فال خواجه و دیوان خواجــوها کم است
من همین امروز یا فـــردا به جنــــگل می زنم
جرأت دیــــــوانگی در شهـر ترسوها کم است[بوسه][تعجب][شیطونک][خجالت][رضایت][گریه][خونسرد][گل][عصبانی][ناخوش]
توجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه: توجـــــــــــــــــــــه:
سلام 1 نفر پیدا شده ب اسم مهیابدون وب میاد نظرات میخون میگه من
باحال نیستم اگر خواستین من ب اسم خود این شخص پست ثابت گذاشتم نظرت در مورد من بده لطفا
برام مهم ک نظر تو بذاری دوستدارم سربلندم کنی میجبرانم[زبان][بوسه][نیشخند][خنده][خجالت][شیطونک]
سلام
سپاسگزارم
راستی من زیاد ب وبت میام اما یادم میره وبلاگم برات بذارم راستی این نظر سنجی ب این زیبا یی بخاطر قالب وب لاگت یا بر گرفتــــــــــه شده از جایی هست خواهشن بگو بدجنسی نکنی راستی من اسم مستعارم satan
کدوم نظر سنجی
به کعبه گفتم من از خاکم تو از خاکی چرا باید به دور تو بگردم
ندا آمد :
تو با پا آمدی باید بگردی
برو با دل بیا تا من بگردم .
سلام

چقدر زیبا
ممنونم
می دانی؟
دلم کلنجار نمی خواهد
یک زندگی ساده
یک آرامش دلنشین
امنیت حضورت
و
دیگر هیچ
سلام
حضور سبزتان را سپاس
نوشته های شما بسیار دلنشین و زیبا هستن موفق باشین باز هم بهمون سر بزنین آپیم [گل][گل]
از حسن نظرتون سپاسگزارم
محبت می کنید
سلام. از اظهار لطف شما در حق فرزندم سپاسگزارم
سلام
انشالله قدم نو رسیده مبارک باشه
xeyli qashang boooood. likeeeeeeeeeeeeee


سلام
سپاسگزارم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام ـ وقت به خیر
آن چیزی که تنگ شده،
دل است برای تو..
و جهان است، برای من…
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام
سپاسگزار حضور گرمتون هستم
خاطــــــره
یعنی :
یک سکوت غیرمنتظره
میان خنده های بلند ...
سلام عزیز دلم
مرسی قشنگم
از هوایــی کـه بخواهــم پــپـرم می ترســـم
سلام الی جون
ممنون نازنینم
سلام دوست من.
بسیار زیبا.مرسی.
من الان گیج شدم!نمی دونم واسه مطالب بالا نظر گذاشتم یا نه!چرا بخش نظرات هر مطلب رو باز نمی ذاری؟
اگه دوست داشتی در مورد مطلب "دلگرمی,سرگرمی!..." نظر بده.مرسی.
[گل]
سلام


از حسن نظرتون سپاسگزارم
خدمت می رسم
سلام عزیزم
وبت چقدناناز شده؟![قلب]
آخرین پستای قبل امتحانارو هم دارم میفرستم
ایندفه بادست پراومدم...
خیلی پر...!
میای پیشم؟![گل]
سلام فاطمه جونم
ممنون نازنین
گدا و استراتژی
بینوایی هر روز در بازار گدایی می کرد و مردم حماقت او را دست می انداختند. دو سکه به او نشان می دادند که یکی از طلا بود و دیگری از نقره. اما او همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد!
داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد به دیدن این گدا می آمدند و دو سکه طلا و نقره به او نشان می دادند و او همیشه نقره را انتخاب می کرد، مردم او را دست می انداختند و به حماقت او می خندیدند.
تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه او را آن طور دست می انداختند، ناراحت شد. او را به گوشه ای دنج از میدان کشید و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، تو سکه طلا را بردار. این طوری هم پول بیشتری گیرت می آید و هم دیگر دستت نمی اندازند.
گدا پاسخ داد: ظاهرا حق با شماست، اما اگر سکه طلا را بردارم، دیگر مردم به من پول نمی دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم!
شما نمی دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده ام!
بدان که اگر کاری می کنی که هوشمندانه است، هیچ اشکالی ندارد که مردم تو را احمق پندارند!
سلام جناب باقریان گرامی
ازتون ممنونم محبت کردید داستان بسیار زیبایی است
چه گدای زرنگی !!!!!
یک لیوان شیر
پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم.
پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد.
سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی
زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید:
خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد.
سلام افسانه جون
دلم برات تنگ شده جونم
سلام فاطی جونم
ممنونم نازنینم
آتش گرفتن ای غم و افروختم بس است
یک دم رها نمی کنی ام سوختم بس است
سنگین شدم ز درد و چو سنگی به در خویش
خون را چو لعل در جگر اندوختم بس است
سلام
مهرتان را سپاس
سلام مهربون... من که تو چندتا کامنت قبلی ادرس گذاشته بودم ولی تو حتی اونارو تاییدم نکردی

امیدوارم این بار تایید کنی و به وبلاگ تازه تاسیسم سر بزنی!
تو اولین کسی هستی که آدرس وبم رو بهش میدم آجی گلی...
سلام هانیه ی عزیزم
دورت بگردم من تموم کامنت هاتونو تایید کردم 
آدرس نگذاشته بودید
تازه تاسیس؟
مبارک یاشه نازگل افسانه
اما
مگه شما وبلاگ نداشتید؟
الهی فدای دل مهربونت
روزگارا !
تو اگر سخت به من می گیری
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست
گرچه دلگیرتر از دیروزم
گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند
لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست
زندگی باید کرد ...
سلام
ممنونم
سلام بر بانویی که در حال حاضر 1405
تا نظر داره!!!

خوبی افسانه جونم؟
مهمون داریتون تموم شد؟
برادرتون به سلامتی برگشتند؟
خودتون کیف می کنید با تعطیلی ها و به قول ما کرمانشاهی ها تق و لق بودن مدارس؟؟؟
یه وقت عکس نذاری ها!!!
حالا ما هیچی نمی گیم شما هی سواستفاده کن!
قربونت عزیز دلم
سو استفاده کدومه دیگه آخه بابا
هیچ دلی بی بهانه نمی تپد
نمیدانم بهانه ها دلگیرند یا دلها بهانه گیر !
سلام
ممنونم
سلام. دومطلب بالا فوق العاده زیبا بود!
بابت حضورهای زیباتون ممنون
با مطلبی به مناسبت عروج ملکوتی حضرت آقای بهجت "ره" به روز هستم.
توصیه ای از حضرت آقای بهجت "ره" :
گاهی به مطالب و دستورات روشن و آسان شرعی که می دانیم عمل نمی کنیم و آن گاه نزد اساتید معروف اخلاق و تربیت می رویم و تقاضای ذکری سنگین تر و مطالبی بالاتر از آن چه لازم داریم می کنیم. در سطح کلاس اول هستیم و تکلیف سال هفتم را می خواهیم. این علامت آن است که نمی خواهیم از راه صحیح بالا برویم و به کمالات و درجات عالی معنوی برسیم. ای کاش می دانستیم صلاح دین و دنیای ما در تمسک به انبیا و اولیا و تمسک به قرآن و عترت است.
در پناه خداباشی.........یاعلی[گل]
سلام
از حسن نظرتون سپاسگزلرم
خدمت می رسم
مـرور مـسـیـج هـایـی کـه یـه روزی بـاورشـان داشـتـی...
و امـروز بـه دروغ بـودنـشـان..
ایـمـان آوردی...!
..........................................................
سلام دوست عزیز وب زیبایی داری
یه خواهش
amlaakalachigh.blogfa.com
این وب همسرم هست برید برای اونم گامنت بزارید ممنون میشممممم منم گامنت میخوام یادت نره
سلام عزیزم
قربونت
حتما
سلام :
با یکی از شعر های خودم آپم . . .
سلام
حتما
______________%%%
_____________%%%%%
____________%%%%%%
_____________%%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%
_____________%%%__%%
_____________%%%__%__%
_____________%%%___%__%
_____________%%%___%___%
_____________%%%___%____%
_______%%____%%%__%____%
______%__%__%%%%%%__%%
______%___%%_____%____%%
_______%____%%%%%_%%
________%___________%%
_________%_________%%
_________%%__سلام___%%
________%%__تو دعوتی_%%%
_______%%___من اپم____%%%
______%%______زود بیا_____%%
_____%%_______منتظرم_____%%
_____%%__________________%%
_____%%%________________%%
______%%_______________%%%
_______%%%____________%%%
_________%%%%________%%%
___________%%%%%%%%%___________
خوب در یادم هست
آسمان آبی بود
باد سردی به تماشا می شد
برگ زردی رقصیدن گرفت
او از آن کوچه گذشت
دل من باز گرفت
سلام آموزگار مهربانی
ممنون از حضور گرمتون
--------------------------------------------------------------------------------
پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزند
باز هم سپاس
خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی مشو پنهان از آن عاشق که پیوست همه پیدا و پنهانش تو باشی برای آن به ترک جان بگوید دل بیچاره تا جانش تو باشی
ڪــاش اِنـْــســآن هــآ هـَمـــآن قَـــבْر ڪـہ ازَ اِرْتــِفــاع
مـــے تَرسَــــنـב ڪَمـــے هـَـمْ اَز پَــسْـتـــے هـَــرآس
בآشـتَـــنــב
آپم[گل]
سلام
ممنونم
یه فنجون چای داغو به بعضی از
آدما ترجیح میدم،چون اون فقط
زبونمو میسوزونه ولی آدما دلمو
سلام
ممنون از حضور سبزتون
اِنـصـــآفــــ نـیـستــــــ
کــه دُنـیــآ آنـقـَـدر کـوچَـکـــــ بـآشـَــد
کــه آدَمـ هــآی تـکـرآری رآ روزی صـَـد بــآر بــِبـیـنــیو آنـقـَـدر بـُزرگــــــ بــآشَــدکــه نـَتـَـوآنـی آن کَـسـی رآ کـه دلـَتـــــ مـیـخواهــَـد،
حـَـتــی یـِکــــ بــآر بـبــیـنــــی
سلام
مهرتان را سپاس
وابستگی و وارستگی
روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او بر روی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است.
گدا وقتی اینها را دید فریاد کشید: این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم.
درویش خنده ای کرد و گفت: من آماده ام تا تمامی اینها را ترک کنم و با تو همراه شو.
با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد. او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی هایش را به پا کند.
بعد از مدت کوتاهی، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت: من کاسه گدائیم را در چادر تو جا گذاشته ام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفا کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم.
صوفی خندید و گفت: دوست من، گل میخ های طلای چادر من در زمین فرو رفته اند، نه در دل من، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب میکند؟
نتیجه اخلاقی:
در دنیا بودن، وابستگی نیست. وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی دنیا در ذهن ناپدید میشود؛ وارستگیست که خودنمایی می کند
سلام بزرگوار
داستان بسیار زیبایی بود
ازتون ممنونم
زمین عطر بهشت گرفت
وقتی اردیبهشت
خبر آمدنت داد!
آپم خوشحال میشم که بیایید[گل]
سلام آرزو جون

قربون دل مهربونت
حتما
تنها بودن قدرت میخواهد...
این فدرت رو کسی به من داد که روزی میگفت:
"تنهایت نمیگذارم!"
سلام
سپاسگزار مهرتون هستم
سلام افسانه جون ممنون که سر زدی .....
من لینکت کردم اگه دوسداشتی تو هم بلینک
سلام
خواهش می کنم
ممنون از لینک
با تمام وجود گناه کردیم. نه نعمتهایش را از ما گرفت ونه گناهانمان را فاش کرد." اگر اطاعتش کنیم چه می کند! (دکترشریعتی)
سلام
چقدر زیباست
سلام دوست عزیز
شما به جشن تولد ممر دعوت شدید
آدرسhttp://mamalejoooon.blogfa.com
روز27 اردیبهشت
لطفا تشریف بیارید خوشحال میشیم
----------------------()---()-()-()-()
----------------------||---||-||-||-||
-----------------{*~*~*~*~*~*~*}
------------@@@@@@@@@@@@@@@
-------------{~*~*~*~*~*~*~*~*~*~}
------@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
------{~*~*~*~*~*~*~*~~*~*~*~*~*~}
------{~*~*~*~~ *~~*~~~~*~~*~~*~*}
------{~*~*~*~*~*~ *~*~*~*~*~*~*~*}
------@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سلام

اما وبلاگی با این آدرس پیدا نشد
خدمت میرسم انشالله که مبارک باشه
ممکن است آدرس وبلاگ را اشتباه وارد کرده باشید و یا وبلاگ حذف شده باشد
Blog not found
سلام دوست من وب قشنگ وبا سلیقه ای دارین منتظر حضور گرمتان هستم
سلام
نگاهتون زیباست
خدمت میرسم
دارم از صدای شکستنهام سیر میشم
دارم از زمونه دلگیر می شم
دارم عاشق گوشه گیر می شم
دارم یه آدم خسته درگیر می شم..!!
------------------------------------------------
کاش توی شبهام شمع بودی در کنارم
نه ستاره ای که گاه هست و گاه نیست
نه که خورشید و ماه
گاه قهر و گاه آشتی
کاش دنیا فرصت تکرارداشت
یا لااقل زخم قلبم قدرت انکار داشت
کاش زندگی لحظه ای بدون ای کاش داشت
سلام ترانه جونم
مرسی قشنگم
حکایت موندن و رفتن نیست
حکایت قصه غریبی دلیه که نرفت و غریبه شد
از همه چیزش گذشت و همه ازش گذشتن
گفتن بری غم غربت می گیرت
سادگی کردو نرفت!
نرفت که نکنه ترک بخوره
غافل از اینکه اینجا پر از سنگ برای شکستن..
سلام چرا اینقدر غمگینی
پاییزم برای خودش قشنگی هایی رو داره

خوشبختی بر سه اصل استواره
1)فراموش کردن گذشته
2)غنیمت شمردن حال
3)امیدواری به آینده
سلام یاسمن جونم

خب من پاییز دوست دارم دیگه
من عاشق پاییزم
خندیدن یک نیایش است ...
اگر بتوانی بخندی، آموختهای که چگونه نیایش کنی !
سلام
ممنونم
سلام گلم
آپم
سلام
خدمت می رسم
وای افسانه نگرانتم به خدا


تو هیچ وقت این قدر غیبت هات طولانی نبود
کجایی خانم معلم؟؟
عکس نخواستم ... اشتباه کردم.... خودت بیا
فدای دل مهربونت بره افسانه
خب گفتم که آخر 

عکس نمی خوای ؟
هفته برادرم از حج مشرف میشن خب منم سرم شلوغ پلوغه دیگه آخه
الهییییییییییییییییییییییییییییییییییی
پس جوانه جونم منو نگاه
چــه خــوب مـی شـــد اگـــر گــاهــی آدم مــی تـــونــســت . . .
دوســتــای خوب مــجـــازی شــو . . .
مــثــل یــک عــکــس گـــل ســـرخ . . .
مــثــل یـــک آهـــنــگ قــشــنــگ . . .
مــثــل یــک کــتـاب عــــالی . . .
دانـــلــود کــنــه . . . بـــیــاره پــیــش خـــودش . . .!!!
سلام قشنگم
مرسی نازنینم
سلام.آپم
سلام
خدمت می رسم
ای کــاش یا بـــــــــــودی
یـــــا از اول نبودی !!
ایـــــن که هســـتیو کنــــارم نیســــتی ...
"دیـــــــــوانه ام میکنــــــــــد"
مهرتان را سپاس
دلم به حال سیگارم میسوزد
من میسوزم، سیگارم هم با من میسوزد!
من به جرم عاشقی و سیگار به جرم رفاقت
چه مردم بیشعوری! همه میگویند این رفیق را ترک کن!
سپاسگزارم
خدایا آن چنان غرق دریای غربتمان نکن که به هر خاشاک عاطفه ای دست دراز کنیم.
ممنونم
تمام خوبی ها را برایت آرزو می کنم نه خوشی ها را؛
زیرا خوشی آن است که تو می خواهی؛
و خوبی آن است که خدا برای تو می خواهد ...
باز هم سپاس