به تـــو می اندیشــــم
به تـــو و تنـــدی طـــوفان نگاهـــت بر من
به خــود و عشـــق عمیـــقت بر تن
به تـــووخاطـــــره ها
که چرا هیــچ زمانی من وتو ما نشـــدیم
جام قلبم که به دست تو شکست
من چرا باز تو را بخشیدم؟
به تـــو می اندیشــــم
به تو کــه غرق در افـــکار خودی
من در اندیشــــه ی افـــــکار تـــوام
قانعـــم بر نگه کـــوته تو
هر زمان در پی دیدار توام
پ.ن۱: زن جنس عجیبی ست ! چشم هایش را که می بندی دید دلش بیشتر می شود دلش را که می شکنی باران لطافت از چشم هایش سرازیرمی شود.انگار درست شده تا روی عشـق را کـم کند.
پ.ن ۲:ایستادن،اجبار کوه بود و رفتن سرنوشت آب؛ افتادن تقدیر برگ است و صبر،پاداش آدمی!
پس بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم که همه ما خاطره ایم…
سلام همکار ارجمند
روز معلم بر شما مبارک باد[گل][گل][گل]
"عارفان علـم عاشـق می شوند
بهـترین مردم معلـم می شـوند
عشق با دانش متمم می شود
هر که عاشق شد معلم می شود"
سلام بر شما معلم دلسوز
بر شما نیز مبارک و خسته نباشید
سلام عزیزم چه وب زیبایی داری
سلام
نگاهتون زیباست
مـَטּ اَز פـَـرارَتـ چَشمـانَتـ یَــפֿ میزَنـمـ
وَ اَز سَرمـآے نگـآهَتـ آتَشـ میگیرَمــ
مَرכآنگـے هـآے تـُو فیـزیـڪ رآ هَمـ نـآبـوכ میــڪُـنَـכ !
مـَرا ڪِـہ כیگـَر هیچــ !!
سلام
ممنونم
سلام کجایی خبری ازت نیس چرا؟
سلام
ببخشید
خدمت رسیدم
له می شود پیاده رو
زیر عصای پیرمرد
به نگاه مسافران دوخته شده اند پنجره ھا
و دل توی دلش نیست ایستگاه
- یعنی می آید ؟
می ایستد زیر پاھای اتوبوس خیابان
و پرت می شود ایستگاه سمت دستھایی که سوی آسمان
- نیامد ؟
- نه !
و از آن روز قرار شد
سیاه بپوشند تمام خیابان ها
فرید قدمی ...
سلام
مهرتان را سپاس
سلام افسانه ی مهربانم
اومدم وبت
با اشعارت حس گرفتم و با آهنگت گریستم
با دلی غمزده آمدم و با درد درون رفتم
سلام فروزنده ی نازم
الهی فدای دل مهربونت
ادب خویش را هیچ گاه فرو مگذار…
با وجود آنکه مورد ریشخند باشی…
سلام
ممنون از نگاه مهربانتان
تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام
اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده
چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند
و شانه های تو ، که زیر بارِ باران نمی روند
باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم
و این یعنی تنهایی
سلام
حضور سبزتان را سپاس
درد تنهایی کشیدن
مثل کشیدن خطهای رنگی روی کاغذ سفیده
شاهکاری می سازد به نام دیوانگی
و من این شاهکار را به قیمت همه ی
فصلهای قشنگ زندگی ام خریده ام
هر که هر چه می خواهد مرا بخواند
دیــوانـــه
خــودخــواه
بی احـسـاس
نــمــی فــروشـــم
باز هم سپاس
سلاااام
بدو بیا پیشم
با1ترانه جدید آپم
منتظرتمااا؟![گل]
سلام عزیزم
خدمت رسیدم نازنینم
سلام من چند روزی درگیر مراسم چشن داداشم هستم [گل]
عاشقم میبوسم تــــــــــــــــــــــو را از قاره خوزستان [نیشخند][خنده][نیشخند]
مررررررررررررررررر3000 ک سر میزنی حالاپاشو بخاطر ساتن ک شاده قر بدهههه [رضایت][بوسه][شیطونک][لبخند]
سلام
مبارک باشه انشالله
به خاطر ساتن ک شاده قر بده؟؟!!!!!!!
یه جایــی هم هست
بعــد از کلی دویـدن یهــو وایمیستی ...
سرتــو میندازی پاییــن و آروم میگی:
" دیگه زورم نمیــرسه"
سلام مهناز جون
قربونت عزیز دل
سلااااااااااااااااااااااااااااااااام
به اینهمه تواضع................اینهمه متانت.............اینهمه وقار واینهمه زیبایی
من هروقت از شما خبری میشه شدیداخوششحال میشم.
اون قسمتی که گفتید. چرا قسمت ما نمیشه .یعنی پیدا نمیکنم؟
لطفا نشون بدید کجاست اصلا روی قسمت نظرات .نیست که نیست
همیشه ممنون وسپاسگزارتم.
ارادتمند همیشگی شما ببخش تا ...بدرخشی
؟
سلام جناب مرادی
شرمنده ام نکنید تو رو خدا
شما لطف دارید این روزها کم و بیش نت میام و هر موقع که اومدم کامنتهای خوبتان رادیدم . و به رسم ادب خدمت رسیدم
این کامنت شما بود همراه با پاسخ من:
شنبه 14 اردیبهشت ماه سال 1392 ساعت 5:03 PM
محمد مرادی
هر چه دانست آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد
رنج استاد نکو دانش
حیف که استاد به من یاد نداد
سلام
از شما بزگوار ممکنه درخواست کنم که شعر تونو تفسیر کنید .من نتونستم.
ارادتمند شما ببخش تا...بدرخشی
درضمن قسمت دیگهایی نانمهاتونهاتون نداره چرا؟
پاسخ:
سلام آقای مرادی بزرگوار
چشم براتون تفسیر می کنم البته ببخشیدا من رشته ام ادبیات نیست اما اونهایی که ریاضیات خوندن یا تدریس می کنند دستی تو ادبیات و دارند این اثبات شده است
هر چه دانست آموخت مرا
هر چه را در توان داشت به من آموخت
غیر یک اصل که ناگفته نهاد
غیر از یک نکته ی مهمی که هیچوقت بهم یاد نداد
رنج استاد نکو دانش( بدان)
زحمت و تلاش معلم (خودش) را گرامی و نیکو بدان
حیف که استاد به من یاد نداد
افسوس که معلمم این مطلب ( که زحمت و تلاشش را گرامی بدانم ) را بهم یاد نداد
ما و دانش آموزان بعد از فارغ شدن از درس و مدرسه اون موقع است که افسوس می خوریم که چرا قدر معلم خود را ندونستیم
آقای مرادی ارجمند این قسمت کامنت تونو متوجه نشدم
***درضمن قسمت دیگهایی نانمهاتونهاتون نداره چرا؟***
http://moradimohammad.mihanblog.com |
شنبه 14 اردیبهشت ماه سال 1392 ساعت 5:14 PM
سلام ببخشید .نمی دونستم که معلم هستین .روز معلم بر شما مبارک .
ای معلم تو را سپاس : ای آغاز بی پایان ، ای وجود بی کران ، تو را سپاس .ای والا مقام ، ای فراتر از کلام، تورا سپاس. ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی
روزت مبارک
سلام
خب الان چه جوری متوجه شدید معلمم؟
کامنت ها رو خوندید؟
ازتون ممنونم
یه حسن اتفاقی قابل توجه است و این که هر موقع جناب آفای محمد مرادی کامنت می گذارند شما هم کامنت می گذارید
یا شما آقای محمد مرادی هستید یا آقای محمد مرادی شما هستید؟ چی گفتم ؟ حودم هم متوجه نشدم
به طور خلاصه شما و استاد مرادی خیلی تفاهم دارید
اسمش را مے گذاریم בوست مجازـی
امــا آنـســو یــک آבم حـقـیـقـے نشـسـتــﮧ
خـصوصــیاتـش را کــﮧ نمـے تــوانـב مخفے کنـב
وقتے בلتنگے ها و آشفتگے هایش را مے نویسد
وقت مــے گــذارב بــرایــم، وقــت مــے گذارم بـرایش
نــگــرانــش مـــــے شـــــوم בلتــنــگــش مــــے شــوم
وقتے בر صحبت هایم بـﮧ عنوانِ "دوست" یاב مے شوב
مــطمــئن مــــے شــــوم کـــــﮧ حقــــیــقــــے ســت
هــرچــــنـــــב کــنــــــــار هـــــــم نــبــــاشـــیــم
هــرچنـב صـבاـی هم را هم نشنیـבه باشـیم
من بـرایش سلامتــے و شادـی آرزو دارم
هــــــــــرکــجـــــآ کـــــﮧ باشــــــد
سلام رها جونم
قربونت عزیزدلم
بَدتریـــن دَرد ، مُــردَن نیست
دل بَــستن به کسیــه که
سهم تو نیستـــ...
سلام
سپاسگزار مهرتون هستم
در زلال لاجوردین سحرگاهی
پیش از آنی که شوند از خواب خوش بیدار
مرغ یا ماهی
من در ایوان سرای خویشتن
تشنهکامی خسته را مانم درست
جان به در برده ز صحراهای وهمآلود خواب
تن برون آورده از چنگ هیولاهای شب
دورمانده قرنها و قرنها از آفتاب
پیش چشمم آسمان دریای گوهربار
از شراب زندگی بخشندهای سرشار
دستها را میگشایم، میگشایم بیشتر
آسمان را چون قدح در دست میگیرم
و آن زلال ناب را سر میکشم
سر میکشم تا قطره آخر
میشوم از روشنی سیراب
نور اینک در رگهای من جاری است
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و گذر میرفت
بانگ بر میداشتم
ای خفتگان هنگام بیداری است
"فریدون مشیری"
سلام
حضور سبزتان را سپاس
افسانه عزیز
ممنون که بدیدنم آمدی
و ببخش که اینقدر دیر پاسخ می دهم
مدت زیادی نبودم
باز هم ممنونتم
سلام
خواهش می کنم
تـــــــــاریخ تـــــــولّدت،مهـــــم نیســــت ،
تــــــاریخ " تبلــــــــورت " ، مهمّـــــــــــه !
اهــــــل کجــــا بودنت،مهـــــــم نیسـت،
" اهـــــل و بجــــــــا " بــــــودنت، مهمّه!
منطقـــــه ی زندگیــــت،مهــم نیست،
" منطــــق زندگیـــــــــت " ، مهمّـــــــه !
گذشتـــــــه ی زندگیـــت،مهم نیست،
امــــــــــروزت مهمّـــــــــــــــــــــــــه،
که چـــــه گذشتـــــــه ای واســـــه فــــــردات می سازی
سلام نازنینم
قربونت مهربانم
راهــ کـِـﮧ میـروے
عَقــَـب میـمــانَــم•••
نـَه بـَـرای اینـکـِـﮧ نـَخواهَـم با تــُـ[♥]ــو هـَـم قــَـدم باشَـم
میـخواهـم پا جاے پاهایـَـت بگــُـذارَـم
میـخواهـَـم مـُـراقبـَـت باشَم
میـخواهـَــم رد پایـَـت را هیچ خیابانـے در آغوش نکـِـشـَــد
میدونی چرا همه دلشکسته ها دیگه عاشق نمیشن
چون میترسن از اینکه میگن بدترین ادم ها کسایی هستن که 1 اشتباه 2 بار تکرار کنن
سلام
مهرتان را سپاس
این قانون سیب است
بدون چیدن
وقت رسیدن
به پای درختی می افتد
با بادی هرزه گرد
ممنونم
این قانون دل است
می شکند
با تلنگر نگاهی
به پای عشقی...
کاش کال می ماندیم
کاش نمی رسیدیم
شاید دور؛ شاید نزدیک؛ فاصله اى نیست بین قلبها، اگر به یاد هم بتپند...
سلام آسمان مهربانم
قربونت نازنینم
سلام عزیزم
با تاخیر و عرض شرمندگی روز زن رو به تو عزیز تبریک میگم وببخشید دیر اومدم
سلام قشنگم
عزیز دلمی بر شما هم مبارک باشه
سلام
با داستان زوزه باد به روزم ومنتظر شما ممنونم
سلام
خدمت می رسم
هر وضعیت ناهماهنگ ،
نشانه ناهماهنگی در درون خود آدمی است.
اگر در باطن انسان ،
ذره ای واکنش هیجانی نسبت به
وضعیت ناهماهنگ وجود نداشته باشد ،
آن وضع برای ابد از سر راهش کنار می رود.
پس مخاصمه را ترک کن ،
پیش از آنکه به مجادله برسد.
سلام
سپاسگزار مهرتون هستم
تفاوت میان تحسین و تملق در چیست؟
خیلی ساده است.
یکی نشان از صداقت دارد ودیگری عدم صداقت.
یکی از قلب برمی خیزد و دیگری از زبان.
یکی خودخواهانه است و دیگری غیر خودخواهانه.
یکی مقبول همگان است و دیگری مطرود
ممنونم
تملق
انسان وقتی تملق کسی را می گوید یعنی ،
انسان بودنش را فدای چیزی که به آن معتقد نیست کرده
در برابرش هرچه بدست آورده ضرر کرده
برای اینکه اگر آدم، دیگری را بکشد ، آدم می ماند، هرچند قاتل
لیکن آدمی که در مقابل دیگری خم می شود یا تملق می گوید
دیگر آدم نیست
اما متوجه نیست!
دکتر شریعتی
--ـــــ-ــــ----ــــ-
تملق تقلب است
مانند اسکناس جعلی.
اگر از آن استفاده کنید
بالاخره به دردسر خواهید افتاد
چقدر زیبا ست
عااشق سخنان گهر بار دکتر شریعتی هستم
بـــه مــن " قـــــــول " بـــده
در تمـــام سالهــــایــــــــی کــه بـــاقـــی مـــانــده تـــا ابــــد ...
مــــــواظب خـــــــــودت بـــاشـــــــی ....
شـــایـــد مــن نبــــــاشـــم کــــــه یــــــادآوری اتــــ کنم
سلام نازنینم
عزیز دلمی
همه می گویند ،حرف دلت را بزن
اما هر وقت حرف دلم را زدم ، دل همه را زدم !
سلام
مهرتان را سپاس
سلام .نه من حسامم.اقای مرادی هم اقای مرادیه.این جوریا نیست.اره.کامنت هارو خوندم.(گنجشکی باعجله و تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمیگشت!
پرسیدند:چه میکنی؟گفت:در این نزدیکی چشمه آبی هست
ومن نوک خود را پر از آب میکنم وآن را روی آتش میریزم.گفتند:
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو میاوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد.گفت:
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند میپرسد :
زمانی که دوستت در آتش میسوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدهم :
هر آنچه از من بر می آمد ...انجام دادم ...
سلام
شما حسامید؟ اما حسام کیه؟
خدایا...
من را که آفریدی گارانتی هم داشتم؟؟؟
قلبم دیگر کار نمی کند.
سپاسگزار حضور سبزتون هستم
اما یک سوال؟
این سوال را از کسی نپرسیدم شما اولین کسی هستید که ازتون این سوال رو می پرسم
چه طوری با وبلاگ من آشنا شدید؟ یه حسی به من می گوید که شما آشنا هستید حسم هیچ وقت بهم دروغ نمیگه
سلام .نه بابا من منمو اقای مرادی اقای مرادیه.فکر خودتو مشغول نکن.پیش می اد.اره کامنت هارو خودم فهمیدم معلمی.(گنجشکی باعجله و تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمیگشت!
پرسیدند:چه میکنی؟گفت:در این نزدیکی چشمه آبی هست
ومن نوک خود را پر از آب میکنم وآن را روی آتش میریزم.گفتند:
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو میاوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد.گفت:
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند میپرسد :
زمانی که دوستت در آتش میسوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدهم :
هر آنچه از من بر می آمد ...انجام دادم ...
اون بالا توضیح دادم
[گل][گل][گل][گل]
سلام و درود
آولین اپ بعد یه غیبت کوتاه
منتظرم
با تشکر
رضا
[گل][گل][گل][گل]
سلام
خدمت می رسم
یاری کن ای نفس که درین گوشه ی قفس
بانگی بر آورم ز دل خسته ی یک نفس
تنگ غروب و هول بیابان و راه دور
نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس
خونابه گشت دیده ی کارون و زنده رود
ای پیک آشنا برس از ساحل ارس
صبر پیمبرانه ام آخر تمام شد
ای ایت امید به فریاد من برس
از بیم محتسب مشکن ساغر ای حریف
می خواره را دریغ بود خدمت عسس
جز مرگ دیگرم چه کس اید به پیشباز
رفتیم و همچنان نگران تو باز پس
ما را هوای چشمه ی خورشید در سر است
سهل است سایه گر برود سر در این هوس
ابتهاج
سلام معلم مهربان
سپاسگزار لطفتون هستم
سلام افسانه مهربان
وقتتون بخیر
ممنونم از لطف و مرحمتتون
سلام
وقت شما هم بخیر
خواهش می کنم
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم...
سلام
ممنون از لطفتون
برایم دعا کن
اجابتش مهم نیست
نیاز من ارامشی است که بدانم تو به یاد منی.....
سلام
از حضور گرمتون سپاسگزارم
باران میبارد
به حرمت کداممان...نمیدانم
می گویند: باران صدای پای اجابت است
خدا با همه ی جبروتش دارد ناز می خرد...
پس نیاز کن....
سلام
ممنونم
دستم بوی گل میداد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند...
اما هیچ کس فکر نکرد که شاید...
یک گل کاشته باشم...!
سلام افسانه جان
کم پیدایی...!!
خوبی عزیز؟؟
امیدوارم که روبراه باشی و شاد
سلام
از لطفتون سپاسگزارم
ببخشید کم سعادتی از ماست
سلام افسانه جون
خوبی؟
مرسی اومدی. نمی دونی چقدر از دیدن کامنتت خوشحال شدم.
افسانه این روزها زیاد روزهای خوبی نیست برام
حالم خیلی بده. دچار یه شکست عاطفی بد شدم.
دیگه حال و حوصله وبلاگ نوشتن ندارم
اگه به خاطر همین چندتا دوستی که پیدا کردم نبود برای همیشه می رفتم
شاید یه مدت نتونم زیاد بیام نت. برام دعا کن باشه؟
راستی کماکان روزت مبارک...
ببخش که این فاصله ها امکان دادن هدیه رو از ما گرفته
در پناه خدا
سلام جوانه جونم
یه دفعه دلمو هواتونو کرد اومدم نت اول اومدم به وبلاگ شما آخه دلم براتون تنگ شده بود
الهی مگه چی شده ؟ تازه ذوق زده شده بودم
شکست عاطفی چیه دیگه؟ من هم کمتر نت میام فقط در حد تایید کامنت ها چون این روزها وقت اومدن به نت رو ندارم سرم حسابی شلوغه
عزیز دلم حضورتون برام بهترین هدیه است
میام اونور ببینم چی شده؟
در ضمن کم مردم رو شاد و پشیمون کنید ذوق زدگی قبل از سلام رو توجه بنمایید؟
صدایت درگوشم زمزمه می شود
نگاهت درذهن مجسم ...
ولی من
تو را
می خواهم
نه خیالت را ..
سلام
مهرتان را سپاس
قصه ای دارم!
غصه ام در دل آن جامانده
گاه گاهی دل من میگیرد
بیشتر هنگام غروب
در همان وقت خدا نیزپر از تنهایست
جز خدا نیز کسی تنها نیست
وخدایی که در این نزدیکیست
در همین لحظه به هنگام طلوع
که اذان سردادند
من وضو خواهم ساخت…
اشک چشمانم را
تابه سر منزل زیبای حقیقت برسم
سلام آموزگار مهربانی
ممنونم
ایـن روزها فقط ســـُکوتـ✖ــ میــکنم . . .
کـ✖ــِنار مــے نشینم . . .
آرام میــــ✖ـــگیرم . . .
و یـ✖ـَواش یـــَواش خودم را مــحــو میکنـ✖ـم . . .
از ذِهـ✖ـטּ تو . . . از ذِهـ✖ـטּ خودم . . .
اما تـ✖ـو بـگو . . .
با دِلـَــــم . . . با دِلــــَت . . . چـــِه کـُنم.....
دلم کمی خدا می خواهد...
کمی سکوت...
کمی آخرت...
دلم دل بریدن می خواهد...
کمی اشک ...
کمی بهت...
کمی آغوش آسمانی...
دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست!! و یک خدا!!
تا کمی با هم قدم بزنیم ..
فقط همین!!
مهرتان را سپاس
اعــــــــــــــــــتــــــــمـــــــــــاد
ساختنش سالها طول می کشد
تخریبش چند ثانیه
وترمیمش تا ابد
سلام عزیز دلم
ممنون با وفایم
احـωـا س مـےـ ڪنَم ڪر وَ لال شـُבه اَ Ґ...
ایـטּ روزهآ...
اِنگآر صـِבآ ے اِحـωـآ ωـآ تَم رآ...
فَقَط صـَفـحــﮧ ڪیبورב میشِنَوَב..
قربونت
وقتی کسی در کنارت هست ، خوب نگاهش کن :
به تمام جزئیاتش
به لبخند بین حرف هایش
به سبک ادای کلماتش
به شیوه ی راه رفتنش ، نشستنش
به چشم هاش خیره شو
دستهایش را به حافظه ات بسپار
گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند …
عزیززدلی
شــــــــبـــــــــ ـ ـ
ورق می زند خاطراتمــ را
و
تاریکـــی چــــــند ورقش را می بــــــرد
با خــــود به دنیـــــای فـــــرامـــوشـــــی!!
טּـَﮧ تـو می مـآنـی ،
טּـَﮧ غـَم !!
و טּـَﮧ هیچ یک از مـردم ایـن آبـآدی...
به حبآب نگـرآטּ لَب یک رود قسَـم،،،
وبـﮧ کـوتآهـی آטּ لحظـﮧ شـآدی کـﮧ گذشت،،،
غـُصـﮧ هـَم می گذرَد!!
آنچـنآنـی کـﮧ فقط خـآطره ای خـوآهد مـآند...
لَحظـﮧ هـآ عُریـآنند...
بـﮧ تَـטּ لَحظـﮧ خـود ، جـآمـﮧ ی انـدوـﮧ مپـوشـآن هرگِـز !!