گریه کردم گریه هم این بار آرامــم نکرد هرچه کردم هرچه آه انگـار آرامــم نکرد
روستا از چشم من افتاد دیگر مثل قـبل گرمــی آغـــوش شالـــیزار آرامــم نکرد
بی تو خشکیدندپاهایم کسی راهم نبرد درد دل با ســــایه و دیـــــوار آرامــم نکرد
خواسـتم دیگر فراموشــت کنم اما نشد خواستــم اما نشد این کــار آرامــم نکرد
سوختــم آنگــونه درتب آه از مادر بــپرس دستـــمال تــب بر نمــــدار آرامـــم نـکرد
ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد
زنده یاد نجمه زارع | ![]() |
پ.ن۱:تفـاوت من و تــو در این اســت که من بــرای تو خاطــره شــدم و تو بــرای من رویـــــا
پ.ن۲:عاشقانه های مرا به خود نگیر مخاطب مـــــن معشوقی ایست که هنوز به دنیا نیامده,
تو که مدت هاست برای من... از دنیا رفــــته ای
سلام عزیزم
همش میام که بگم بیادتم و
فراموشت نکردم و نخواهم کرد
و همش بهت سر می زنم .
خدانگهدار : میثم از نجف آباد اصفهان
سلام هموطن خوبم
موفق باشید
انقــــــــــــــــــــدر ترک
برداشــــــــــــــــــــــته ام
که دیــــــــــــــــــــگر
پر نمیشــــــــــــــــــــوم
با گرِیــــــــــــــــــــــــــــه....
سلام
دلم اصرار دارد فریاد بزند!
اما من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
ممنونم
آدم هـا می آینـد….
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد …
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود
کـه آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری ،
در حالـی کـه زنــده ای..
سلام با مرام[گل]
سلام بر شما
وقتی بغضم شکسته شد
و نفس هایم
غرق شد در اندوه و بی تابی
فقط "سکوت" با من بود.
گاهگاهی که تنم
خسته از لحظه ها
به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد
شب هایی که بالشم
خیس می شد از اشک شبانه حسرت
فقط "سکوت" با من بود
سپاسگزارم
پی نوشتت جالب بود
بخصوص "و تو برای من رویا...."
مرسی
سلام
از حس نظرتون سپاسگزارم
زندگی باید کرد !
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
زندگی باید کرد !
گاه با غزلی از احساس
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
زندگی باید کرد !
گاه با ناب ترین شعر زمان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
زندگی باید کرد !
گاه با سایه ابری سرگردان
گاه با هاله ای از سوز پنهان
گاه باید روئید
از پس آن باران
گاه باید خندید
بر غمی بی پایان
لحظه هایت بی غم ............
سلام
یـــک روز یــک غــــریــبــه میاد؛
میشه هــمــه کَـسـت!
و...
یــک روز هــمــه کَـسـت میشه؛
یــــــک غــــریــبــه!!!!!!!!
سپاسگزارم
قرعه کشی تمام شد
تو به اسم دیگری درآمدی
تقدیر جای خود
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی !!
سلام عزیزم
عشق را نه در قلبها
نه در میان سینه های مردم
عشق را نه در دستهای دراز شده برای یاری
نه در قطره های اشک جاری
عشق را نه درلابلای دفتر خاطرات روزهای خوش
نه در قابهای عکس یادگاری
بلکه عشق را در هوایی یافتم که تو در انجا نفس میکشی
کنار من،
حتی اگر حواست به من نباشد
دلتنگم … همین ! و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد …
emo1boy.blogfa.com
emo1boy.blogfa.com
سلام
تصمیم گرفتم آنقدر کم یاب شوم
تا دلی برایم تنگ شود!
افسوس فراموش شدم ...
سلام افسانه جونی خوبی؟؟؟
میسی که اومدی وبم
وبت خیلی خومشله
آپم
رمز:
albalu
من دست ها را برده ام بالا و از عمق وجود خود خدایم را صدا کردم
نمی دانم چه می خواهی ولی ...
برای تو
برای رفع غم هایت
برای قلب زیبایت
برای آرزوهایت
به درگاهش دعا کردم
و میدانم
خدا از آرزوهایت خبر دارد
یقین دارم !
دعاهایم اثر دارد ...........
سلام
مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن
نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن
زندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست
بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن
سپاسگزارم
در دهکده ی تو خبر از بوی ریا نیست / چون نیست ریا ، هیچکس انگشت نما نیست
ما طالب مهریم و دل از عاطفه لبریز / دل صافتر از تو به خدا هیچ کجا نیست
سلام
من پنداشتم او مرا خواهد برد
به همان کوچه رنگین شده از تابستان
به همان خانه بی رنگ و ریا
به همان لحظه که بی تاب شوم
او مرا خواهد برد به همان سادگی رفتن باد
او مرا برد...!!!
ولی برد ز یاد !!!
مهرتان را سپاس
سلام افسانه جونی خوبی؟؟؟
وبت خیلی خومشله
سلام عزیز دلم
مرسیـــــــــــــــــــــــــــــــــ-
مـט בیگر هیچمـــ نـــﮧ احساسے בارمــ نـــﮧ شوقے و
نـــﮧ روحے براے زنـבگے مـט فقط یکــ جسممــ یکــ
جسمــ تو خالے . . .
وقتے روح בر بـבنتـــ نباشـב سبکــ مـے شوے و
نابوב شـבنتـــ بـــﮧ ساבگے شکل مـے گیرב .
حس می کنم شدم بیسکویت ته بسته، تنها و شکسته، از همه مهم تر اونی ک منو می خواست دیگه سیر شده...
این روزها حال پیرمردی را دارم ک آخرین بازمانده از جنگ هم پسر او نیست...
سلام
تفاوت من و تو در این است که من برای تو اطره شدم و تو برای من رویا
سپاسگزارم
افرین عشق چ پیچیده اس
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب...
آب در حوض نبود
ماهیان می گفتند:
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب، لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد
سلام قشنگم
به ما دروغ می گفتند که:
خواستن توانستن است...
گاهی خواستن داغ بزرگی است،
که تا ابد بر دلت می ماند.....
آبجی افسانه اگه میشه منو لینک کنین...
منو با این اسم لینک کنین...
درد بــــــی درم......انــــــــــ
سلام
حتما
من شما را لینک کردم
آبجی من شما رو با اسم افـــــــسانهـــــ لینک کردم
ممنون از لینک
محبت کردید
پشت پنجره ی چشمهایم تنها نشسته ام
هرکه می خواهد در پشت درب باشد باشد
شرط ورود آنست که اول دستهای سفید، نه
قلب سفیدش را از لای درب نشان دهد ...
سلام مهربانم
به ما دروغ می گفتند که:
خواستن توانستن است...
گاهی خواستن داغ بزرگی است،
که تا ابد بر دلت می ماند.....
سلام
به
ابجی خوبم افسانه عزیز
در همین حال و هوا
گریه کردم گریه هم رامم نکرد
اشک من بیرون ز اوهامم نکرد
گریه کردم گریه ای من پر ز شور
گریه ها خارج از این دامم نکرد
این چند روزی که داداش منصور نبود چه خبر ؟
جات بسیار خالی داداش ده روزی رفت او ور اب
دل زیبا پسندت همیشه بشادی باد
سلام برادر خوبم



دستمریزاد بسیار زیبا سرودید
خوش بحالتون اون ور آب ؟
مثلا کجا؟
انشالله که خوش گذشته باشه
سپاسگزار حضور گرمتون هستم
سلام.شرمنده ام که ناراحت شدی
سلام
خواهش می کنم
واقعیتی است که متاسفانه در جامعه حاکمه
آپم دعوتید
سلام
خدمت رسیدم
رسم ” خوب ” ها همین است
حرف آمدنشان شادت می کند
و ماندنشان
با دلت چنان می کند
که هنوز نرفته
دلتنگشان می شوی
سلام فرناز عزیزم
حس می کنم شدم بیسکویت ته بسته، تنها و شکسته، از همه مهم تر اونی ک منو می خواست دیگه سیر شده...
سرد
سرد
سرد
من دستان چوبی و با محبت آدم برفی را دوست دارم
و چشمان مهربانش را
که هر بار می بیندم سلامم می کند
هر چند دلش یخی است اما
لبخندش گرم گرم است
من تابستان لبهای آدم برفی هستم
سلام رقیه ی عزیزم
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن . زندگی شگفت انگیز است
فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید
سلام روز برفی شما بخیر
گاهی اوقات بی قانونی عجیب بیداد می کند..//
یکی دور می زند ، اما دیگری جریمه میشود و تاوان میپردازد ..//
درد دارد وقتی همه چیز را می دانی و فکر می کنند نمی دانی ..//
و غصه می خوری که می دانی و می خندند که نمی دانی ..//
به امید دیداری دوباره [لبخند]
سلام مهربانم

روز بر شما نیز خوش
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
وَقتـــے یــِﮧ زَن ســیگار کِشیــב
یَعنـــے בیگــِﮧ گِریـــﮧ جَواب نِمیــבه
وَ وَقتــے مَــرבے اَشک ریـפֿـــت
بـבون کآر اَز ســیگار کِشیــבن گذَشتـه
سلام افسانه جوووووووونم خوبی وب توام هم عالیه خواستی بگو باچه اسمی لینکت کنم گلم قربانت منتظرتم
سلام به روی ماهت

حتما
قربونت برم
میدونی چرا شیشه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره.
پس همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده...
دلى که اندوه دارد
نیاز به شانه دارد نه نصیحت…
کاش همه این را مى فهمیدند….![گل]
سلام قشنگم
دستــ ـم را بالا مــ ـی برم
و آسمان را پایین مــ ـی کشـــ ـم
مــ ـی خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم !
تا بداند
گمشده ی من
نه در آغــــ ـوش او . . .
که در همین خاک بـــــــ ـی انتهاست
آنقدر از دل تنگـــــ ـی هایـــــــ ـم برایش
خواهــــــ ـم گفت
تا ســـ ـرخ شود . . .
تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . .
آن وقت رهایش مـــ ـی کنــــــــ ـم
و مـــ ـی دانــــــ ـم
کســــــ ـی هــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست
غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـی
همه از دلتنگـــ ـی های من بود
سلام
به محض اینکه کاری در جهت منافع کسی انجام میدهید،نه تنها او به شما فکر میکند، بلکه خدا هم به شما فکر میکند...
نامیرا باشید
نوبت من شده بود که معلم پرسید
صرف کن رفتن را
و شروع کردم من
رفتم ، رفتی ، رفت . . .
و سکوتی سرسخت
همه جا را پر کرد
سردی ِ احساسش
فاصله را رو کرد
آری رفت و رفت
و من اکنون تنها
مانده ام در اینجا
شادی ام غارت شد
من شکستم در خود
سهم من غربت شد
من دچارش بودم
بغض یک عادت شد
خاطرات سبزش
روی قلبم حک شد
رفت و در شکوه شب
با خدا تنها شد
و حضورش در من
آسمانی تر شد
اشک من جاری شد
صرف ِ فعل ِ رفتن
بین غم ها گم شد
و معلم آرام
روی دفترم نوشت:
تلخ ترین فعل جهان است رفتن
سلام آقا معلم مهربون
نامیرا باشید
دلـــم یـک غــریبــه مـی خــواهـد بیـــایــد بنشینــد فقـــط سکـــوتــ کنـد و مـــن هــی حـــرفـــ بــزنــم و بـــزنـــم و بــزنــم تـــا کمــی کـــم شــود ایـن همــه بـــار … بعـــد بلنــد شـــود و بـــرود انگــــار نــه انگـــار …!
حـــواست بـاشــد بـانـــو
اگـــــربــه مــــردی بــیــش اازحدبـــهابدهـــی
دیــگـــــر برای داشتـنـــــت تلـــاش نمی کنـــد
نگــــاهـــش ســـــردمیشود..
کلـــامش بـــی روحدستـــانش یخ زده
حـــرف هــایــشبــوی دل مردگـــــی می گیــــــــــرد!!
وآغــــوشش بوی هوس...
سلام
صدای دهل که هیچ...
صوراسرافیل هم بیدارش نمی کند...
بخت بخواب رفته ما را
مانا باشید
@بیا قدم بزنیم
من با تــــــــ♥ــــــو
تــــــ♥ـــــــــو با هرکه دلت خواست!
فقط
بیا قدم بزنیم@
سلام
طـَعــم ایــن روزهــای زندگـــی ام
مثلِ قــهـــوه ی تلـــخــی شــده
که هیــچــکــس
حــاضــر به خـــوردنــش نیستــ
امــّا مــن تــمام آن فـنـجــان را ســـر می کـشم !
شـــاید
عکـس چـشمـانتــ تــه فــنجـــان بـــاشــد
سپاسگزارم
دلـــــم براے تــو کــه نه ،
ولـ ــے َبرای روزهــا ی باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ شده
براے تــو که نه ،
ولے برای "مواظِـ ـب خودت باش" شنیدن تَنـگــ شده
براے تـــو که نه ،
ولے برای نگاهـ ـے که تا پیچ سَرکوچه تعقیبم میکرد تَنـگــ شده
براے تـــو که نه ،
ولے برای دلے که نگرانم میشد تَنـگــ شده
راستش ! براے اینها که نه . . .
برای خودت . . . دلَم خیــلے تَنـگــ شده
همیشه یادمان باشد
که زندگی پیمودن راهی برای رسیدن به خداست
و قدم هایمان باید طوری باشد
که حتی دانه کشی زیر پایمان له نشود
سپاسگزارم
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
باز هم سپاس
لحظه هایم مـــال تــو ..
بـه قیمت صـفر " تومن"
همین که
"تـــو" کنـــار "مـن" باشی
ثروتمـندترین انسانم ..
سلام آهوی عزیزم
دنیای عجیبی شده است ..//
برای دروغ هایمان ..//
خدا را قسم میخوریم ..//
و به حرف راست که میرسیم ..//
می شود جان تــو
مدتهاست مجازی می خندم …
مجازی شادم …
مجازی دیگران رو دلداری میدم …
اما…
اما واقعی تنهام
واقعی درد می کشم ...
واقعی دلتنگم
سلام عزیز دلم
این روزها احساس میکنم..//
وقتی مینویسم ..//
خدا چشمانش را میگیرد ..//
وقتی میخوابم گوشهایش را ..//
صادقانه بگویم فکر میکنم ..//
خدا هم از سادگی من و ..//
حرفهای تکراری ام خسته شده
عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
سلام قشنگم
ﮔﺎﻫﯽ . . .
ﺑــﺎﯾـﺪ ﺑــﻪ " ﻓــــﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ" ﺧـﻮﺵ ﺁﻣـﺪ ﺑﮕﯿﻢ !
ﺷــﺎﯾـﺪ ﺁﻣـﺪﻩ ﺍﻧــﺪ . . .
ﺗــﺎ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ " ﺣـــﻤﺎﻗـﺖ ﻫـﺎﯾــﻤﺎﻥ " ﺭﺍ ، ﺟﺒـــــﺮﺍﻥ ﮐﻨــــﻨﺪ
سلام نازنین
حتما
من سکوت خویش را گم کرده ام .
لاجرم در این هیاهو گم شدم .
من که خود افسانه میپرداختم ,
عاقبت افسانه مردم شدم !
ای سکوت ای مادر فریادها !
ساز جانم از تو پر آوازه بود .
تا در آغوش تو راهی داشتم ,
چون شراب کهنه شعرم تازه بود .
در پناهت برگ و بار من شکفت ,
تو مرا بردی به شهر یادها ,
من ندیدم خوشتر از جادوی تو ,
ای سکوت ای مادر فریادها .
گم شدم در این هیاهو گم شدم ,
تو کجایی تا بگیری داد من ؟
گر سکوت خویش را میداشتم ,
زندگی پر بود از فریاد من !
سلام نازنینم
بکش دل را ؛ شهامت کن؛ مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق؛ مرا تو درس عبرت کن
بکن حرف مرا باور؛نیایی از من عاشق تر
نمیترسم من از اغراق؛گذشت آب از سرم دیگر
چِـرآ هـَـــــمه میــــــ گُــویَنــــد:
چونــــــــــ میگُــذَرد غَمـــــی نیستـــــــ!!
چِـرآ هیچــکَســــ نِمیـــ گُـــویــد:
تآ بُگــــذَرد دَردِ کَمـیـــــــــ نیـستــــــــــ..
=========
سلام.ممنون از حضورت.شعرات زیباست.خوشحال میشم لینک کنیم.اگه موافقی منو بانام وبم بلینک وخبربده.منتظرم افسانه جون.
سلام

من نیز ازتون سپاسگزارم
حتما
سلام نازنینم


قربون نگاه مهربونت
همسریابی؟
خدمت می رسم
سلام
وب زیبایی دارید
موفق باشید
سلام عزیزم
قربونت
خدا پرسید: میبری یا میخوری؟
و من ِ گرسنه پاسخ دادم : می خورم........
چه میدانستم لذت ها را میبرند
حسرت ها را میخورند ؟؟
سلام
تو خــود را تــا نســوزی پای تا ســــر نگـــردد وصــــل دلـــــدارت میســــــر تو تـا هستـی، ازو دوری یقیــن است تو از خود دور شو، نزدیکی این است
سپاسگزارم
با اجازه یکی از تصاویر وبلاگتان را کپی کردم
سلام
ایرادی نداره
یهـــ روزیـــ بـــهــ یـــهـ جــــــایــیـ میـــــرســیـــ کــــهـ بــــایـــــد بــــگـــذریـ
از هـــــمهــ چــــیــ
خــــــیلیــ وقــــتهــ دارمـــ از خــــودمـــ مـــیـــگذرمــــ
یــــــــــــــــــادم بخــــــــــــــــیر.......
سلام فرزانه ی عزیز
کجایی یک کلمه نیست!گاهی خیلی معنی دارد....
کجایی یعنی,چراسراغم نمیای؟چیکارمیکنی؟چرانیستی؟
دلم تنگ شده!یعنی برام مهمی!یعنی به یادتم...یعنی نگرانتم
سلام مرسی اومدی وبم خوشحال شدم
سلام سارا جون
قربونت
salam. Mamnoon ke omadi. Ghashang bod.
Mr30.
سلام
من نیز ازتون سپاسگزارم
سلام عزیزم خوبی چه وب قشنگی داری به منم سر بزن من داستان زندگیمو نوشتم وبیا تو مسابقه شرکت کن دوست تو غزاله
سلام نازنین مهربونم
قربون نگاه مهربونتون
حتما
مهربانیت را دیده ام
نه در خواب ..
که در آبی ترین لحظه های آبی بودنت
و آمده ام که بمانم
اگر ماندن را بخواهی ...
از تو ابدیتی خواهم ساخت
که عشق ،
اول و آخرحادثه ی من و تو باشد
و دل ،
هدیه ای که همیشه در تصرف چشمانت
خواهد بود !!!..
سلام پریسا جون
میگی این یکی با بقیه فرق داره؟؟؟
اشتباه نکن!
این یکی فقط بازیگر بهتریه..!
تــــو چـــه میفهـــمی حال و روزٍ کســــی را که دیگــــر هیـــچ نگاهــــی دلش را نمیــــلرزاند...
سلام
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد
و اینک باران
بر لبه پنجره احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم ...
اگر غرور نبود !!!
چشمهایمان به جای لب هایمان سخن نمیگفتند !
و ما کلام محبت را در ...
نگاه های گهگاه جستجو نمیکردیم ...
سلام
میگی این یکی با بقیه فرق داره؟؟؟
اشتباه نکن!
این یکی فقط بازیگر بهتریه..!
سپاس از حضور گرمتون
سلام و درود
عشــــق تـ ـو
شـ ـوخــے زیـ ـبـــآیے بـــــود...
کــــ ه خُـــــدآوَنــــد بآ قَلـــب مَـ ـن کَـ ـرد...!
زیـ ـبــــآ بـــــود ...
امـــــــآ
شـ ـوخے بــــــــود...
حـ ـآلآ تـــــو بے تَــــقصیـ ـرے
خــــــُدآے تـــو هَــــم بے تَـــقصـــــیر اسـ ـتــ
مَـــــن تـ ـآوآن اشـ ـتـ ـبآه خــــود رآ مے دَهـ ـَم...
هَــــمه ے ایـ ـن تَنــ ـهــــآیے...
تـ ـآوآن جــــــدے گــــــرفتَـ ـن آن شــــوخـ ـے اسـ ـتـ ـ.
سلام
دلتـــنگـَم ... نــه بــَراى ِ کـــَسى
اَز بــ ـى کـــَسى !!!
خــَسته اَم ... نــَه اَز تـــَکآپــ ــو
اَز دربــه درى !!!
نـــَه دوستــ ــى ، نــ ـه یـــ ـادى
نــَه خــ ـاطره شـــیرینى
تـــَنهـــایَم ...
تــَنها تــَر اَز آن ســَنگـــ ِ کــنار ِ جــ ـاده
اَمــ ـا ، مــُشتــاقَم
مـــُشتــاق ِ دیــدار ِ آن کــَس کـ ــه
صـــادقـانهـ یــ ـآدَم کـــُنـَد !
سپاس
نشستم در عزایت گریه کردم
زداغت بی نهایت گریه کردم
تمام روز در فکر تـو بـودم
تمام شب برایت گـریه کـردم
میان کوچه های درد و غربت
چو دیدم ردپایت گریه کردم
تو ای ابر بهاری شاهدی که :
چگونه پا به پایت کردم
مبار ای آسمان دیگر تو امروز
که من دیشب به جایت گریه کردم ...
سلام
وبلاگ فاخری داری سرشار از شعر و شعور !
مانا باشی
سلام
همیشه یادت باشه ، اگه گدا دیدی
هیچوقت تو دلت نگو راست میگه یا دروغ…بدم یا ندم…آدم خوبیه یا بدیه
چشماتو ببند و کمکش کن تا وقتی رفتی گدایی پیش خدا
خدام تو دلش این سوالا رو از خودش نپرسه
چشماشو ببنده و بهت بده
نامیرا باشید