من نگاه تو را شعر می کنم و تو شعر مرا نگاه می کنی بازی عجیبی ست شعر نگاه تو روی قافیه های دلم می نشیند و زبانم این دیوانگی را می سراید تو را به این نگاه عاشقانه قسم به این تپش پر اضطراب که بر جانم می کوبد به این امید که در قلبم جوانه می زند تو را به تمامی عشق قسم شعر چشمانت را از من مگیر من با نگاه تو شاعر شدم |