![]() | گـــاه می بــــندم دو چشــــمم را بــــه رویِ تــــــــمام هـــــــراسهای خـــویـــــــــش و در ایـــــن ندیدن اســــت کــــــــه دلــــــــم را مـــــی نـــــــوازم آرام آرام و لــــــــــــبریز می شــــــــود جــــامِ دلـــــــم از شـــــراب کهنـــــــــــه ای کــه مســـتی اش مــــــدام اســـــت و صـــــــبحش بـی خُــــــــمار گــــــاه چه سرخوشـــم با نــــوای ســــــاز خویش که جز خـــودم هیـچکس بــه آن گوش نـمــی دهــــد صـــــــــدایی کــــه تا نفـــــــــس مـــــــی کشــــــــم در سـینــــــه ی مــن اســـت ومـــن می خــوانم تمــــــــــام نــــا گفـــــــــته هایم را هـــــمراه ایــــن نـــــــوا مــــــــن می خــــوانم همراه ایــــــن نـــــــــوا .. رازهـــــــــایِ پنـــــــــــهانِ خــــــــــویش
|
دوباره از نو شروع شدن را تجربه می کنم
با کوله باری از آموخته های قدیمی ام
که میگویند چراغ راه آینده است
دیدار عدد صفر
عددی که هیچ وقت دوستش نداشتم
نه برای آزمون و نه برای تکرار خطا
کاش دیگر عدد صفر را نمی دیدم
سلام
درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت
ممنون از حضور گرمتون
آخه گلم من نمیشناسمت
سلام پروانه جان
پروفایلم هست
روی کلمه ی افسانه کلیک کنید
جاده ی قلب مرا رهگذری نیست که نیست جز غبار غم و اندوه در آن همسفری نیست که نیست
ســلام لیلای عزیزم
دیشب در خواب فاصله را دیدم
وتو را که گام برمی داشتی
استوار،پیوسته،سریع
دیشب از هجوم فاصله ترسیدم
واز تو،از تویی که انقدر دور بودی
که نمی دیدممت و نمی شناختمت
ممنون نازنینم
آن چشمهای خیره شده توی دفترم
که گریه می کنند به شبهات در سرم
هر بار می نویسمشان ، می نویسم و...
هر بار در مقابلشان کم می آورم
آن چشمهای مسأله دار ِ همیشه خواب
مثل سؤالهای من از عشق بیجواب
از آن دو چشم مستِ به آتش کشیدهام
از من که خواب بودهام و خواب دیدهام
« خواب دو تا ستارهی قرمز » که نیستیم
بیدار میشدیم و فقط میگریستیم
بیدار / میشدیم دو تا استکان پر از...
بیدار / میشدیم دو تا چشم دلخور از...
از چی؟ کجا؟ چگونه؟ چرا؟ از کدام؟ کِی؟
بیدار میشدیم دقیقا ً چهار « دی »
بیدار میشدیم در « آذر » که سوختم
بیدار میشدیم و مرا میفروختم
به چی؟! به آن دو چشم که باران گرفته بود
که حسّ و حال چندم « آبان » گرفته بود
چندم؟! سؤال مسخرهای که تو نیستی
چندم؟! که در تمامی آبان گریستی
چندم؟! که فکر میشدم از من به هیچ چیز
بس کن! نپرس!! خستهام و خستهتر عزیز...
خسته شبیه درصدی از احتمالها
بس کن! نپرس!! خستهام از این سؤالها
مثل تویی که چندم آبان ادامه داشت
که میگریست در من و باران ادامه داشت
مثل تویی که اینهمه در تاکسی منی
هی با خودت کنار خودت حرف میزنی
هی با خودت که از خود من ناامیدتر
بدجور عاشقی و من از تو شدیدتر!
مثل دو چشم خسته که در من نشسته است
مثل دو چشم خسته که بدجور خسته است
یک جفت چشم ِ خیس ِ بغلدستی شما
یک تاکسی به مقصد ِ یک مشت هیچ جا
سید مهدی موسوی
سلام همراه گرامی



چه شعر زیبا و با احساسی است
چندم؟! که در تمامی آبان گریستی
افتخار آشنایی با چه عزیزی را دارم؟
آدرس؟؟؟؟؟
مرسی عزیزم که همیشه به وبلاگام سر میزنی
منو ببخش که دیر به دیر میام پیشت
بووووووووووووس
http://sofre-araei.blogsky.com/
سلام مهناز عزیزم

خوبی فدات شم؟
ایرادی نداره عزیز دل حضورتون رو همیشه در خاطرات حس می کنم
دوسـتـت دارم هـــایــم را
دسـت به دسـت کـنـید , تـا شـایـد ، برســــه بـه دست گیــرنـده اش ... !
...
سلام
چه نیازیست که انسان ماشین زمان بسازد ؟
وقتی می شود آهنگی
را گوش کنی و به همان لحظه ها دقیقا به همان لحظه ها
پرتاب شوی...
سپاس
سلام
مرسی از حضورتون
انشالله خداوند بزودی قسمت شما هم بکنه
سلام
انشالله که زیارت قبول حق
انشالله
وقتی نقاب محور یک رنگ بودن است
معیار مهرورزی مان سنگ بودن است
دیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی است
اصلا" کدام احمق از این عشق راضی است
پاینده باشید بانو
ســـــلام

از حضور گرم وشعر زیبایتان بسیار سپاسگزارم
سر فراز و پیروز باشید
افسانه جون پست زیبایت را خوندم امیدوارم که همیشه موفق باشی
سلام مریم نازم
قربونت برم من
سلام.
شعر قشنگی هستش ... چشم ها رو باید بست...
اما عکسو نفهمیدم!!! جز این که میگه چشم هاشو می بنده اما این جا انگار زندانیه!!!
سلام برادر خوبم
همه ی ما در این دنیا اسیر جسمیم
از حسن نظرتون سپاسگزارم
ممنون از توجه زیبایتان
باز باران بارید . خیس شده خاطره ها،مرحبا بر دل ابری هوا،هر کجا هستی باش،آسمانت آبی وتمام دلت از غصه ی دنیا خالی!
سلام هنگامه ی عزیزم
ممنون عزیز دلم
سلام افسانه جان
باز هم مثل همیشه فوق العاده بود ...
موفق باشی ...
.
فعلا
سلام مهسای عزیز
از نکاه زیبا بین شماست
عزیز دلمیییییییییییییی
سلام
سپاس
مرسی عزیزم که همیشه به وبلاگام سر میزنی
منو ببخش که دیر به دیر میام پیشت
بووووووووووووس
http://sofre-araei.blogsky.com/
عمری که صرف «عشق» نگردد بطالت است
راهی که رو به «دوست» ندارد ضلالت است
" فروغی بسطامی "
سلام خاطره ی عزیزم
من خوبم....
دردی نیست....
حرفی نیست...
خبری نیست...
تو مرا با همان لبخند همیشگی بشناس!
ممنون خاطره ی عزیزم
سلام مهربانم ..
ببخش که کم سر میزنم کم میآیم...فقط کم اورده ام تنها دلیلش همین است....
سلام عزیز دلم

خوبی خاطره جان؟ مادر حالشون خوبه ؟ انشالله که بهتر میشن
عزیز دلم وجودت را در خاطرات حس می کنم اگر چه اصلا به خاطرات هم نیایی
اولویت اول مادرت است وگرنه افسانه چه به یادم باشی یا نه من همیشه به یادت هستم
هیچ وقت بی خداحافظی کسی را ترک نکن ..
نمیدانی
چه دردی دارد پیر شدن در خم کوچه های
انتظار.....
میترسم......
از با تو ما شدن.....
از بی تو من ماندن ....
برای جمع زندگیت با من
سایه باش.....
سایه بودن را تمرین کن.....
از امروز
ممنون خاطره ی نازنینم
در این روزگار
برای دیدن لبخندی باید به گورستان رفت
باید مرد تا خندید
جمجمه ها تا ابد لبخند می زنند...
مرسی عزیزم سر می زنی
سلام لیلی جان خودم
شما تشریف آوردید
ای جان
من هر روز به شما سر میزنم وخیلی هم دوستت دارم
من شما رو خیلی وقته لینک کردم از همان زمان همیشه بهتون سر میزنم
کاش رویاهایمان روزی حقیقت میشدند
تنگنای سینه ها دشت محبت میشدند
سادگی و مهر و وفا قانون انسان بودن است
کاش قانون هایمان یکدم رعایت میشدند
اشکهای همدلی ازروی مکراست و فریب
کاش روزی چشمهامان باصداقت میشدند
گاهی از غم میشود ویران دلم
کاش بین دلها غصه ها مردانه قسمت میشدند
از آن روز که رگم را گسستم
یادم نرفته که ....
غرورم را
قولم را
احساسم را
تمام وجودم را
جا گذاشتم کنار نگاه تو...
هر چه تلاش کنم هم...
یادم نمیرود
نمیگذارد از یادم بروی
زخم روی دستم
همین 3 خط موازی
عزیزمی
سلام عزیزم ممنون از نگاه قشنگت که بهم هدیه دادی مرسی که اومدی به کوچه تنهایی هام دوست دارم هوارتا
سلام ماهور من
خوبی؟
منم دوستت دارم هوارتا
سلام
خیلی خیلی ممنون از محبت و توجهتون بابت نام وبلاگ بی نهایت سپاسگزارم.
سلام

تمنا می کنم
چشم هایم فانوس راهیست
که از آن عابری عبور نمی کند
دفتر بسته عمر مرا نگاهی
مرور نمی کند
سوزم به انتها رسم
شبی ز انتظار
دستی جسم بی روح مرا
در گور نمی کند
سلام خواهر مهربانم
سلام برادر خوبم مرتضی (افسانه)
درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت
از حضور گرمتون سپاسگزارم
خدایا ...
تا خرخره پـــر از دلـــتنگیــــم...
مـــرســی...
دیگــــه میـــــل نــــدارم...
سلام
دلم تنگ است، نمیدانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی .
پریشان حالم و بی تاب می گریم و قلبم بی امان محتاج مهر توست .
از حضور گرمتون سپاسگزارم
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهی مهمانکش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار...
نیما یوشیج
سلام
سپاس
گـــــاهی ارزش واقعی یک لحظه را


تــــا زمــــانــی که به یک "خـاطره" تبدیل شود نمیفهمیم!
سلام
خیلی قشنگ بود....
سلام مهناز عزیزم
دلت که شکست تازه حضور خدا در تو آغاز می شود
قربونت برم من
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهی مهمانکش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار...
نیما یوشیج
سلام
وقتــی ســکوت خــدا را در برابر راز و نیازت دیــدی ،
نگــو خدا با مــن قهر است
او به تــمام کـائنــات فــرمان ســکوت داده تا حــرف تــو را بــشــنود
ممنون بانوی عزیز
سلام افسانه جونم

خانوم خوشگله با کامپیوترم فونتای وبتو نمیخونه چرا؟؟؟؟؟؟؟
بقیه مشکلی ندارن؟
من که نمیتونم بخونم
سلام سپیده جونم
عزیز دل نمی دونم اشکال از کجاست با مرور گر اینترنت اکسپلورر فونت ها خونده میشن از این مرورگر استفاده کنید
ممنون عزیز دل افسانه
سلام وب زیبایی داری خوشحال میشم بهم سر بزنی.اگه پایه ای بلینکیم؟
سلام
از حضور گرم و حسن نظرتون سپاسگزارم
حتما
درودبرشما لحظه هاتونسبز وپراز شادی!
یک مرد در هلال ستاره های احساس خویش
که دنبال دختر زیبای درون خویش می گردد
منتظرشما تو وبشه !
[گل][لبخند][نیشخند][خنده][بوسه][قلب][چشمک]
سلام
بازم داری میبــــاری میباری ای دل ای دل تنها تنهـــــــا
هیچی ازت هیچی ازت نمونده نمونده ای دل تنهـــــا آآآ
ار حضور گرمتون سپاسگزارم
دنیا همینه..........
سلام
سپاس از حضور مهربونتون
سلام من برای دوستت دعای فراوون میکنم خدا شفاش بده
سلام
از مهرتون بی نهایت سپاسگزارم
برای پست بالایی:
خیلی قشنگ بود
برای زهرا خانم هم دعا میکنم... انشالله خدا به حق 5 تن همه ی مریض هارو شفا بده
سلام برادر خوبم
نظر لطف شماست
از دعای خوبتان بسیار سپاسگزارم
انشالله که خداوند شما را برای خانواده ی محترم نگه دارد
سلام
خوبی؟
سلام
ممنونم
من خوبم
حکـــــــــــــــــــــایت من…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…
سلام رهای عزیزم
درشب تردیده من برکه نگاه-میروی با موجه خاموشی کجا؟
ریشه ام ازهوشیاری خورده آب-من کجا فراموشی کجا
عزیزمییییییییییییی
گوش فراده! هنگامی که نظاره گرصحنه عشق هستی گوش فراده قطعا صدای دل نشین عشق راخواهی شنید....
برای دوستتان دعامیکنم
سلام
تهــ ِ تَنهــــــایی همینجــــــــاست کهــ میگـــــــن
ایـــن هَمـــــــون آخـَــــــرِ دُنیــــــــاست کهــ میگـــــــن
سپاس و ممنون از مهربونیتون
سلام دوست خوبم
وقت بخیر
مطالب خیلی زیبایی بود .
برای دوست و همکار مهربونت آرزوی سلامتی عاجل از خداوند دارم
سلام معلم خوبم
از حضور وحسن نظرتون سپاسگزارم
ممنون از لطفتون
صدای اشک هایم را گوش کن
ببین چه غریبانه می سوزم....
سلام
کاش آسمان حرف کویر را می فهمید و اشک خود را نثار گونه های خشک کویر می کرد
سپاس از حضور سبزتون
افسانه عزیز از وبلاگتان دیدن کردم به حق خوش ذوق وبا سلیقه وانسان با احساسی هستید و چه زیبا به همه کامنت ها پاسخ میدهید افرین میگویم بر شما و کارهای زیبایتان
سلام آشنای خاطرات کهنه

قدومتان بر دیدگانم
ازحسن نظرتون نسیت خاطرات غم زده ام سپاسگزارم
اما کاش آدرس و نام آشنایتان را بر خاطرات کهنه به نشانه می گذاشتید
شریعتی سخنان زیبایی دارند من ایشان را خیلی دوس دارم
برای دوست عزیزت هم دعا میکنم
سلام لیلای من
قربونت دل پاکت برم من
سلام عزیزم
وقتی برگهای پاییز رو زیر پا له می کنی
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن.
سلام نازنینم
با چشمهای تو می توانم
آنسوی دیوار فردا را ببینم .
با دستهای توبالا می روم
نردبانی که مرا به خورشید می رساند-
ممنون زهرای نازنینم
دیگه تکرار نمی شه ولی دلیل می خوام چرا ؟؟
سلام

آخرسر احساس سبکی و خرسندی
هم داشته باشی؟
دلیل؟
چون دعوا اصلا خوب نیست مخصوصا اینکه هر چی عقده داشته باشی سر یه بنده خدا خالی کنی و
سلام




ممنون که اومدین نظر دادین
بوس بوس
سلام

تمنا می کنم
حالا چرا اینقدر عصبانی؟
من هم از حضور گرمتون سپاسگزارم
سلام
امیدوارم دوستمان زود حالش خوب شود
بعضی از همکاران دوستان خوبی هستند توی زندگی اداری
سلام تنهای گرامی
انشالله که خداوند حافظ و نگهدار شما باشد برای خانواده ی عزیزتون
باز هم سپاس
درودبرشما
جویبار لحظه هاتون جاری!
اگر دوستتدارمت به دست گیرنده اش برسه چه واکنش داری ؟ چه کار می کنی؟
سلام
روز و لحظه هایتان خوش
دوستت دارم ها اگر چه به زبان جاری شود یا به زبان جاری نشود در دل ماند حکم بر آن است که به دست گیرنده رسیده است
سپاس
درودبرشما
وایییییی جدی !
منم همینطور
پس بگید به امیددیدار
یا حتما بعدا می بینمت
من ازاینا استفاده می کنم
هم ایرانی وپارسی وهم زیباست
از حضور گرمتون سپاسگزارم
خداحافظی واژه ی سنگینی است با نظر شما موافقم
فصل رستن نزدیک است
به ترنم باران علم و ایمانت
گلستان دانش معطر و پر بار باد
فصل سوختن نزدیک است
وز شعله مهرت خانه عشق
روشن باد
وز همت والایت دیوار بلند
جهل آوار باد
سلام خواهر مهربان و عزیزم
پیشاپیش بهار تعلیم و تعلم را تبریک گفته
و برایت آرزوی توفیق و سعادت و بهروزی آرزومندم
باغبان باغ محبت و عشق
سلام برادر خوم

ازحضور پر مهر و تبریکتان بسیار سپاسگزار و خرسندم
ماه مهر است و دلم مدرسه ای می خواهد
به بزرگی دل خسته این شاگردان
مکتبی کاش بسازیم در این نزدیکی
تا در آن کودک دانش نشود سرگردان
کاش می شد ننویسند به چشمی پر آب
کودکان بر دل خون پدر بابا نان
من نمی دانم اگر باز قطاری باشد
جامه را مشعل مهری کند آیا دهقان
فصل باران گهرهای فراوان شاید
رفته از جنگل خوش آب و هوای گیلان
گفته تصمیم گرفته است که کبری امشب
تا کتابش نشود خیس به زیر باران
از قضا گرگ به این گله زده از غصه
تا به فریاد نخندد ز دروغی چوپان
اکرم عاطفه ها گشته سه روزی بیمار
موش بدجنس شبی خورده هما را دندان
مشق شب گر که نوشتیم و کتابی خواندیم
مقصد آن است که از این همه باشیم انسان
باز هم سپاس از شعر زیبا وجضور مهربانتان
با زبانی سوخته در وحشت کابوس ها
قصه از خورشید می بافیم ما فانوس ها
کورسویی از خدا مانده است و پنهان کرده ایم
در شکاف دخمه ی این شهر دقیانوس ها
آفتابی نیست اما طبل نوبت می زنند
آسمان خواب است در بیداری ناقوس ها
جاده آنک در هوار مه گم است اما هنوز
می دمند آوارگان بی جهت بر کوس ها
پشت این رنگین کمان نور، حشر سایه هاست
پرده بردارید از پای این طاووس ها
دست بردارید از ما آی عیسایان کذب
دردهای ما شمایید آی جالینوس ها!
انتخابت چیست حالا؟ ماهی کوچک بگو!
تنگ و این کابوس ها؟ دریا و اختاپوس ها؟
سلام
انســـــــــــــان به انـــــــــــــــدازه ای
کـــــــــه
به مرحـــــــــــــلة انســــــــــان بودن
نـــــــزدیک می شـــــــــود ،
احســـــــــــاس تنهــــــــــــــایی بیشتری
مـــــــــی کنـــــــــــــد .
از حضور گرمتون سپاسگزارم نیاز نازنینم
خدایــــا !
خط و نشان دوزخـــــت را برایـــم نکش !
جهنم تـــــر از نبــــودنش
جایـــی سراغ ندارم…
سلام رهای نازنینم
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم ،
تا بخوانی و بفهمی چقدرجایت خالیست ، . . .
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ، . . .
لمس کن نوشته هایی را که ،
لمس ناشدنیست وعریان . . .
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
سلام TALE ی مهربان و عزیز
برای پست بالایت می آرم از زنده یاد که :
خدایا ، مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان ، اظطراب های بزرگ و غم های ارجمند و حیرت های عضلیم را به روحم عطا کن ، لذت ها را به بندگان حقیرت ببخش و دردهای عزیز را بر جانم ریز
خدایا ، به من توفبق تلاش در شکست ،
صبر در ناامیدی ،
رفتن بی همراه ،
جهاد بی سلاح ،
کار بی پاداش ،
فداکاری در سکوت ،
دین بی دنیا ،
مذهب بی عوام ،
عظمت بی نام ،
خدمت بی نان ،
ایمان بی ریا ،
تنهایی در انبوه جمعیت و
دوست داشتن بی آن که دوستم بدارند روزی کن . . .
" دکتر شریعتی "
سلام همزبان خوبم
و مـــن نــــیز خواهـــــم آورد
اکنون که تو رفته ای من به این امید دم می زنم که با هر قدم به تو نزدیک تر می شوم
این زندگی من است
از حضور گرم وجمله ی زیبای دکتر بسیار سپاسگزارم