امروز را برای احساس عزیزانت غنیمت بشمار شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیباترین قلب را در تمام آن منطقه دارد. جمعیت زیادی جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه ای بر آن وارد نشده بود. پس همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده اند
مرد جوان، در کمال افتخار، با صدایی بلندتر به تعریف از قلب خود پرداخت. ناگهان پیرمردی جلو جمعیت آمد و گفت:اما قلب تو به زیبایی قلب من نیست؟
مرد جوان و بقیه جمعیت به قلب پیرمرد نگاه کردند. قلب او با قدرت تمام می تپید، اما پر از زخم بود. قسمتهایی از قلب او برداشته شده و تکه هایی جایگزین آنها شده بود؛ اما آنها به درستی جاهای خالی را پر نکرده بودند و گوشه هایی دندانه دندانه در قلب او دیده می شد.
در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجودداشت که هیچ تکه ای آنها را پر نکرده بود. مردم با نگاهی خیره به او می نگریستند و با خود فکر می کردند که این پیرمرد چطور ادعا می کند که قلب زیباتری دارد.
مرد جوان به قلب پیرمرد اشاره کرد و خندید و گفت:تو حتماً شوخی می کنی....قلبت را با قلب من مقایسه کن. قلب تو، تنها مشتی زخم و خراش و بریدگی است.؟
پیرمرد گفت:درست است، قلب تو سالم به نظر می رسد، اما من هرگز قلبم را با قلب تو عوض نمی کنم. می دانی، هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده ام؛ من بخشی از قلبم را جدا کرده ام و به او بخشیده ام.
ایکاش اون کسانی که پیر مرد به خاطرشون تکه ای از قلبش رو به اونها هدیه کرده بود این رو درک میکردند
سلام مسافر خوبم
ممنون از حسن نظرتون
ای کاش
درک این موضوع کار هر کسی نیست
بیچاره پیرمرده که قلب زخم و خراش و بریده ای داشت
سلام
ممنون از حضورتون
درسته زخم خورده وبریده وخراشیده بوده اما زیباترین قلبو داشته
سلام افسانه خوبم مثل همیشه حرف نداشت
راستی من اپم
سلام فاطمه ی عزیزم
مرسی عزیز دل
حتما
سلام
آخه گفتم
تم بلاگت تیره است
دلم میگیره
خودم به اندازه کافی دپرسم
...
سلام
الهی دورت بگردم
سلام!!!
فکر نکنم قلب من زیبا باشه!!!
آخه همه به من می گن سنگ دل!!!
.
.
.
دل سنگی قشنگه؟؟؟
سلام معصومه جونم
نه شما سنگ دل نیستید
هستید؟؟ فکر نکنم
سپلس فراوان
تا توانی دلی بدست آور..............
سلام آرام مهربانم
بسیار زیبا فرمودید
سلام جناب عبد الحمید حقی
این همه ناراحتی؟؟؟
داشتن قلب زیبا افتخاری است که نصیب هیچکس نمیشه
سلام
حرفتون متین
ممنون از حسن نظرتون
مهم نیست قفل ها دست کیه مهم اینه که کلیدها دست خداست...دکترعلی شریعتی
سلام
ممنون از حضور وحسن نظرتون
چه وبلاگ زیبایی دارید این پستتان هم عالی است خوشحال میشم به من هم سربزنید
سلام
ممنون عزیز دلم
سر کلاس ادبیات معلم گفت:فعل رفتن رو صرف کن
گفتم:رفتم... رفتی... رفت
ساکت میشوم.میخندم.ولی خنده ام تلخ میشود
معلم داد میزند.خوب بعد ادامه بده
و من میگویم:رفت رفت رفت
رفت و دلم شکست....غم رو دلم نشست
رفت و شادیم مرد-شور و نشاط رو از دلم برد
رفت....رفت....رفت ومن میخندم و میگویم:خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کارم از گریه گذشته که به ان میخندم
وای چقدر غمگین بود
تو اینجا نیستی ! تنهای تنها ، با سکوتی سخت درگیرم
و می دانم ، اگر دیگر نیایی ،
در غروبی سرد و غمبار و پر از تردید می میرم !
امید بازگشت تو ، مرا زنده نگه می دارد و آری
تو می آیی !
تو می آیی بهانه من ،
و می دانم دوباره شاخه های خشک احساسم ،
جوانه می زند ،
لبریز از عشق و شکوه زندگی می گردد و با تو ،
تمام لحظه های تلخ پاییز و زمستان را ،
تمام لحظه های بی تو بودن را ،
تمام خاطرات سرد و بی روح نبودت را ،
شبیه قاصدک ، در دست های باد می اندازد و دیگر ،
به آن فصل پر از دلتنگی و سرما می نشین
افسانه چرا نمیای؟من اپم
جالبه سعی کن همیشه وبلاگت به روز باشه که ما دسته خالی برنگردیم
صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره
توی آسمونی که کرکسا پرواز میکنن
دیگه هیچ شاپرکی ، حس ِ پریدن نداره
دستای نجیب ِ باغچه ، خیلی وقته خالیه
… از تو گلدون ، گلای کاغذی چیدن نداره
بذا باد بیاد ، تموم ِ دنیا زیر و رو بشه
قلبای آهنی که ، دیگه تپیدن نداره
خیلی وقته ، قصه ی اسب ِ سفید ، کهنه شده
وقتی که آخر ِ جادهها رسیدن نداره
نقض ِ قانون ِ آدمبزرگا جـُرمه ، عزیزم
چشاتو وا نکن ، اینجا هیچ چی دیدن نداره
گویا دلت خیلی گرفته
سلام افسانه جان
این اشکهای شور
از کجا میآید مادر؟
-آب دریاها را
من گریه میکنم آقا.
- دل من و این تلخی بینهایت،
…سرچشمهاش کجاست؟
- آب دریاها
سخت تلخ است آقا؟
دریا خندید در دوردست،
دنداهایش کف و
لبهایش آسمان
هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده ام؛ من بخشی از قلبم را جدا کرده ام و به او بخشیده ام.
سلام مهربون صادق روزگار
چی شده ؟
البته ببخش خواهر م که فضولی کردم و پرسیدم چی شده ...
یعنی واقعا میخای بری ؟
میروی ؟ تنها مرو ای ساربان
کاروان ره گم می کند در وادی هجر و فغان
... افسانه مهربونی
بودند همدم و هم نوا بسیارها
زخمی زدن بر دل بشکسته خارها
بر ظن خیال خویش بافته بودن
از طره مو بر گردن ما دارها
هر یک شبحی بودن درظلمت شب
آتش بزدن بر هیمه گمان بارها
...
شب آبستن افکار پلیدی بود از تیره دلان
غافل همه بودند برخطای این پندارها
...
منتظر حضور مجدد و جاودانه مهربان خواهرم ...
سلام برادر عزیزم
فضولی نیست برادر خوبم کنجکاوی ست.
ممنون از مهربونیتون وشعر زیبایتان با مرام
سلام خانم معلم عزیز
پست جدید شما خیلی عالی بود
ولی پی نوشت شما خیلی بد بود
1. نگران شدم
2. می تونم بپرسم چرا ؟ چون بدون توضیحه و شاید شخصی باشه و نمی تونید بگید
3. امیدوارم شوخی باشه
4.امیدوارم جدی نباشه!
5. ...
سلام مهاجر خوبم
ممنون از نگرانیت
قربون دل مهربونتون
امیدوارم هرچه زودتر برگردی افسانه جان
سلام عزیز دلم
قربونت برم من
سلام افسانه خانم
به بهانه ی پاسخ به کامنت سارا
اولاْ هنوز در ترجمه :
Change your wards
Change your world
به زبان و لهجه ی خودت
و به زبان عامیانه فارسی روان
هنوز مرا در انتظار گذاشته ای
ثانیاْ انتظار داشتم معلم عزیز مکتب مان که شما از «مرد » و « زن » پس از نظر نیسارگاراتا ( در ازدواج شما نه زن هستید و نه شوهر ، عشقی هستید میان دو انسان ) گذشته اید نه که با :
بی«مرد» بودن در این نامردها قابل تحمل تر از نا مرد بودن در این بی « مرد» ی هاست
نقطه بگذارید و بیآئید سر خط
افسانه جان فراموش نکن که خدا در بازی خود آدم و حوا را خلق کرد و آن داستان راستان و سجده مقربنش به او
و سپس همان آدم به غرور و تکبر و . . .
به زمین بنام انسان ( انس گیرنده ) فرا خوانده شد و
آدم و حوا کات
و سالیان سال و . . .
به تو رسید که از نسل حوا . . . انسان مونث و . . .
به روح خدا
که تو . . . .
التماس دعا
سلام همزبان خوبم
مرا ببخشید که در ترجمه ی
Change your wards
Change your world شما رابه انتظار گذاشته ام
من فقط تونستم از ده کامنت جریمه 3کامنت را ارسال دارم واین نشون می ده که من در ترجمه ی تغییرات شما هنوز اندر خم یک کوچه امبرخلاف شما که با نمرات 20قبول شدید من رد شدم
مرا از نسل حوا آفریدند و اما چه فایده که نه حوایی مانده ونه سیبی
ااااااااااااا.....چرا اینقدر یه دفعه ای؟؟؟ چرا بی خبر؟؟؟
نمیگی نگرانت میشم؟؟؟؟
تو که بی معرفت نبودی؟بودی؟
سلام
الهی دورت بگردم نگران نباش
یه کوچولو تلنگر زندگی بود که شکر خدا تموم شد
سلام افسانه خانم
چه شده است که وبلاگ می بندی و دل نمی بندی؟
از پستی که گذاشته بودید متعجب شدم به ویژه آنکه امکان گذاشتن کامنت را هم از مخاطبین سلب کرده بودید.
هرچه باشد خیر است انشاالله . امیدوارم دوباره فعالیت شما را شاهد باشیم. در هر صورت منتظر کامنت های محبت امیزتان در طنازی هستم .
سلام برادر خوبم
ممنون از لطفتون
از آشنایی با خبرنگار با سابقه ای چون شما بسیار خرسندم حنما خدمت خواهم رسید.
چراوبلاگتان راتعطیل کردید؟برگردیدبانو
سلام برادر خوبم
ممنون از لطفتون
آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟
سلام
ممنون برادر یا خواهر عزیزم از شعر زیبای تان من شعرهای سهراب سپهری رو خیلی دوست دارم
سلام
نمی دونم آخرین پستت واقعیه یانه
ولی تازه داشتیم بهت عادت می کردیم
سلام برادر خوبم
ممنون از لطفتون
مرسی
فوق العاده بود
سلام
ممنون از حضور وحسن نظرتون
افسانه کجاخداحافظی کردی نمیگی من دلم برات تنگ میشه؟ برگرددافسانه جونم
سلام زهراجون
الهی دورت بگردم
سلام
ممنون از حضور گرمتون
چه داستان جالب وزیبایی بود.عاشقان واقعی چنین می کنند ودلشان رابه هدیه دیگران نثار میکنند
سلام
ممنون از لطفتون وحسن نظرتون
چراخدافظی کردی افسانه جان
سلام عزیز دلم
قربون دل مهربونت
به جهان با همه کس یار مشو/
خویش را خار نکن لوتی با زار مشو /
تکیه بر خلق مزن عازم گفتار مشو/
با بشر در همه جا محرم اسرار مشو/
این رفیقان که همه مایل دیدار تواند /
به خداوند جهان مایل دینار تواند/
باچنین طایفه ای مونس وغمخوارمشو/
ما که رفتیم و ندیدیم وفا از یاران /
تا توانی به جهان با همه کس یارمشو
چاکر افسانه خانوم
سلام
ممنون از حضور گرم وشعر زیبایتان
سلام افسانه خانم .
اخه چرا همه افسانه خانم ها اینقدر لوس هستن ..میخان برن و همه ازشون خواهش کنن دوباره برگردنند.
خب نرو دیگه ...تازه داشتیم به وبلاگت عادت میکردیم .
زود برگرد. باشه.
سلام برادر خوبم
لوس؟؟
میخان برن و همه ازشون خواهش کنن دوباره برگردنند.؟؟
به هر حال ممنون از لطفتون
چرامیخای بری؟برگرددبانو چه کسی دلت راشکسته؟
سلام
ممنون از حضورتون
شکستن
سلام
چرا میری افسانه جونی
تو نت کسی چیزی بت گفته
برگرد تورو خدا دلم تنگ میشه برات
افسانهههههههههههههههههه
سلام عزیز دلم
کسی تو نت بهم چیزی نگفته عزیز دل افسانه.
دوستان مجازی بسیارعزیزند برای من
قربونت دل مهربونت
سلام وبلاگ خیلی خوبی داری خوشحال میشم به منم سربزنی اگه خاستی منولینک کنی رامین یاکا لینک کن وبهم خبربده باچه اسمی بلینکمت منتظرحضور گرمتون هستم
یا علی
سلام
از حضورگرمتون درخاطرلت کهنه ممنونم
حتما
سلام مهربان خواهرم
کجایی ؟
بال و پرم هست
اما شوق پروازم نیست
شعر و غزلی سروده ام
اما شوق آوازم نیست
از اشک وضو ساخته ام
اما قبله نمازم نیست
...
بی تو همگان هستند
اما حاجت و نیازم نیست
خفته در خاکم
اما شوق رُستن و آغازم نیست
...
سلام برادر خوبم
ممنون مهربون که جویای احوالاتم بودید
ازتون بسیار سپاسگزارم مهربان برادرم
از اشعار زیبایتان هم بسیار ممنونم
افسانه از پست اخرت اصلا خوشم نیامد توکجارفتی دختر؟برگردد به خداناراحت میشم
سلام فرزانه ی عزیزم
برای از تو نوشتن ، بهانه ای کافیست
دو چشم خیس ، سری روی شانه ای کافیست
هجوم زرد خزان است و گوشه ای خلوت
برای گل شدن تو ، جوانه ای کافیست
تمام این همه دنیا عزیز، مال شما
مرا بدون شما کنج خانه ای کافیست
اگرچه برف ، زمستان ، اگرچه دوری و درد
هنوز گمشده ها را نشانه ای کافیست
تو رفته ای چه بگویم ، در این هزاره ی درد
برای از تو نوشتن بهانه ای کافیست
سلام سارای عزیزم
ممنون از شعر زیبایت نازنینم
معلم مهربان چه شده که ؟کسی شمارا ناراحت کرده؟چرا دیگر نیستی؟خداحافظی چرا؟
هرچه هست امیدوارم زودتر برگردید
سلام برادر خوبم
دیگه ناراحت نیستم
ممنون از محبتتون
سلام خانوم افسانه ... !
حالتون خوبه ! از تعداد کامنتا فهمیدم سرتون شلوغه اگه احیانا فرصت کردید به وبلاگ جدیدم سر بزنید ...
ممنونم
سلام برادر خوبم
ممنون از حضورگرمتون
سلام مریم جان
ممنون از حضور مهربونت
پ.ن:برای مدتی از حضور دوستان خوب ومهربانم خداحافظی می کنم وشما رابه خداوند بزرگ می سپارم شاید دوباره بازگشتی باشد.
سلام این نوشته شماست؟ کجا؟ ما رو دلواپس نکن
سلام
ممنون از لطفتون
پ.ن:برای مدتی از حضور دوستان خوب ومهربانم خداحافظی می کنم وشما رابه خداوند بزرگ می سپارم شاید دوباره بازگشتی باشد.
اینو خودت دای میگی؟ کجا؟ مارو نگران کردی
خیر باشه ان شا الله به امید دیدار
سلام برادر خوبم
ممنون از لطف شما
ترجیح دادم مدتی از خاطراتم خداحافظی کنم
انشالله که خیره
کی باز دلتونو شکسته؟
سلام
هـــــومــــــ....
ممنون از مهربونی تون
واقعا قشنگ بودددددددددددددددد
سلام دیبای عزیزم
ممنون عزیز جان