خـــــاطرات کهــــنه و اشـــــعار نـــو

خاطرات کهنه و اشعار نو شمع خاموشی شب های من است تازه ام از این فضای دلپذیر یاد آن درمان غمهای من است. صهبـــــانــا

خـــــاطرات کهــــنه و اشـــــعار نـــو

خاطرات کهنه و اشعار نو شمع خاموشی شب های من است تازه ام از این فضای دلپذیر یاد آن درمان غمهای من است. صهبـــــانــا

اوچه بزرگ بود ومن چه کوچک بودم

سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم می گیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
 
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”

گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده, معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم

عیب کار ازخود من بود و نمی دانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد  درس زیبایی را...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
 
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم

با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...

با خشونت هرگز...

                         هدیه ی ارزشمند معلم خوب آقای احمد استوار به خاطرات کهنه

                                                                   با تشکر فراوان از ایشان


نظرات 61 + ارسال نظر
ماهور دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ق.ظ http://www.bluegirl.blogsky.com/

سلام شعر بسیار تاثیر گذاروقشنگی است ممنون

سلام
ممنون از حضورگرمتون
دست جناب استوار درد نکنه

زیبا دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ق.ظ http://zibarastegari.blogsky.com

سلام افسانه مهربونم فوق العاده زیبا بود........

سلام ,عزیز دلم زیبا
مرسی عزیز دل از حسن نظرت

خاطره دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:17 ق.ظ http://rahalost.blogsky.com

سلام
گاهی یادمان میرود که ما نیز کودکی کرده ایم و کودانمان نیز باید کودکی کنند...راستی چقدر تفاوت نسل ها زیاد شده....

سلام خاطره ی عزیزم
بله تفاوت نسل ها
بعضی از دانش آموزان این دوروزمونه کم می مونه معلم رو بزنند

ღ♥ابــــــــراهـــــــیـــــــم دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:29 ق.ظ http://ebrahim1992.blogfa.com

سلام
عالیست
مرسی

سلام
ممنون برادر خوبم از حسن نظرتون

rahgiza دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:01 ق.ظ

چه معلم بد اخلاقی. بعضی وقتها ماازکودکان درس میگیریم ان هم درس اخلاق را
درکل شعرزیبایی بود

سلام
بد اخلاق
اما همه ی معلم ها بد اخلاق نیستند
بله کودکان با قلب بزرگشان دریایی از عاطفه را دارند

بارون خورده .. ! دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:39 ق.ظ http://baroonkhorde.blogsky.com

دوران مدرسه وختی کتک می خوردیم یادمه واسه خاطر اینکه از دلمون در بیارن، بهم می گفتن :
چوب معلم گله هر کی نخوره خله !!
و روزگار بهترین معلمه و الحق بهترین چوبزن ..
اره عزیزم ..

سلام ممنون از حسن نظرتون
طفلی بعضی بچه ها از این گل ها خوردند وبه خیال خود خل نیستند

حس سبز دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:25 ق.ظ http://www.hesesabz.blogsky.com

سلام دوست من.[گل]

سلام
ممنون از حضورتون

پراآیت دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ق.ظ http://yareashena.blogsky.com/

سلام افسانه جون. واقعا زیبا بود آدم همیشه باید درس بگیره از زندگی. حتی معلم ها. ببخشید نبودم نظرت رو زودتر تایید کنم. دوستت دارم دوست من.

سلام
مرسی عزیز دلم
ممنون از حضور گرمتون
منم دوست دارم

رامین دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:44 ق.ظ http://www.teshnemohabat.com

سلام افسانه عزیزم
امشب حسابی دلم غصه دار شد.
به قدری که شاید نت رو برای همیشه ترک کنم.
اما نمیتونم.
خرابم خراب.

سلام
غصه که یک پای ثابت همه ی ما انسان هاست
ممنونم از حضور تون
انشالله که چیزی نیست وآرام خواهید شد

"MojtabaMax" دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:55 ب.ظ http://nicemax.blogsky.com

سلام...افسانه جون...خیلی جالب بود...جداً خوشم اومد...این معلمی که گفتی معلم خودتون بود...شعر رو خودش گفته؟

سلام
ممنون از حضورتون
ایشان استاد من هستند .اما در عالم حقیقی معلم من نبودند ولی در عالم مجازی درسهای زیادی از ایشان یاد گرفتم ومی شود گفت معلم ما هستند ایشان خودشون دبیر ریاضی بودند.
جناب استوار داستان وراستان ودل نوشته های زیبایی با ادبیات خودشون دارند که در پست هایشان قرار داده اند . این شعر زیبا را به من هدیه کرده اند که برای من ارزشمنده که درس بزرگی از این هدیه ی باارزششون گرفتم

امید دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

زیبا بود
افرین به ایشان

سلام ممنون از حضور گرمتون
آفرین بر ایشان وبر شما

زهرا دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ب.ظ

سلام افسانه خانم شعر زیبایی بود بزرگی به جسم نیست بزرگی به عقل است وچه درس بزرگی بود
از شما و اقای از احمد استوارممنون

سلم زهرای عزیزم
من نیز درس بزرگی گرفتم
من نیز از ایشان وشما سپاسگزارم

[ بدون نام ] دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ http://histoire.blogsky

سلام
سپاس فراوان !

یاد گرفتنی خیلی زیاده اگه اهلش باشیم!

سلام
ممنون از حضورتون
انشالله که اهلش هستید وباشیم

طناز دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ب.ظ http://tannazi.blogsky.com/

سلام
مممنون . شعری که در باره رسم مردانگی ان دانش اموز گذاشته بودید خیلی قشنگ بود. دلم لرزید و این بیت با به یادم اورد که :
بهت آن است که هرگز به گلستاننرود
عندلیبی که به هر غنچه دلش می لرزد.

سلام طناز عزیزم
قربونت برم
ممنون از شعر زیبایت وحضور گرم ومهربونت

طناز دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ http://tannazi.blogsky.com/

اصلاحیه
بهتر آن است که هرگز به گلستان نرود
عندلیبی که به هر غنچه دلش می لرزد

مرسی عزیز دلم

من وتو دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ب.ظ

افسانه جان سلام خیلی ناراحت کننده بود بیچاره پسر کوچولو به نظرت از معلمش ترسیده این حرفوزده یا که نه؟

سلام عزیزمن
ممنون از حضور ماهت
عزیز دل ,اینجا فکر نکنم مساله ی ترس مطرح باشه ما بعضی موقع به دل بزرگ بعضی ها شک می کنیم
الهی فدات

فروزان سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ق.ظ http://30-morgh.blogsky.com

سلام افسانه دلبندم
چه شعر زیبایی بود
گاه می آموزیم
ما دو خط حرف حساب
از نگاه کودکی که باز هم
چهره در چهره کودکی ما دارد
کاش دوباره کودک می شدیم

سلام فروزان عزیزم
ممنون از حضور گرم ومهربونت
ای کاش.......

علیرضا سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ق.ظ

هدیه زیبای را دریافت کرده اید درسهاباخودداردوغمهای بیشمار ولی چه خوب میشه که معلمها هیچوقت تنبیه نکننداز راه تشویق مشکل درسی راحل کنند

سلام
ممنون از حضور سبزتون
بله تشویق بهترین راه برای تربیت است نه تنبیه

محمد سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ق.ظ http://mohamad-asa.blogsky.com

سلام
خوبین؟
شعراتون خیلی قشنگن

سلام
ممنون
ممنون از حسن نظرتون

شروین سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:33 ق.ظ http://sherlook.blogsky.com

محشربود دستت درد نکنه بازم ازین کارا بکن

سلام
ممنون از حسن نظرتون دست جناب استوار درد نکند

سلیمی سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ق.ظ http://parishaan.com

سپاس خانم معلم
عالی بود

سلام
ممنون از حضور سبزتون
مرسی

رامین سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:01 ب.ظ http://www.teshnemohabat.blogfa.com

سلام افسانه
خوبی



آسمان بارانی است

اشک من هم جاری است

شاید این ابر که می نالد و می گرید از درد من است

آخری اخر ابر هم - از دلم با خبر است

شاید او می داند

که فرو خوردن اشک

قاتل جان من است

من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم

اشک خود را که نگه می دارم با یه بغض کهنه

من رهایش کردم باز زیر باران

من به زیر باران اشکها می ریزم

همگان در گذرند

باز بی هیچ تامل در من

سر به سوی آسمان می سایم؛

من نمی دانم...

قربانت راممممممممین

سلام
ممنون ازحضور سبز وشعر زیبایتان
موفق باشید

ماهور سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:34 ب.ظ http://www.bluegirl.blogsky.com

آپم

سلام
چشم

حمید سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

سلام

من این رو قبلا پست کرده بودم

اما نمی دانم از کیست


به عنوان درس عبرت

به هر حال یاد اوری خوبی بود

سلام برجناب عبدالحمید حقی
ممنون از حضور سبزتون
بله نتیجه ای اخلاقی فراوانی داشت مخصوصا برای من معلم

حمید سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

تا هنگامی که مجردی هرکی بهت میرسه میگه:
تو که همه چی داری چرا ازدواج نمیکنی؟
وقتی ازدواج کردی هرکی بهت میرسه میپرسه:
تو که همه چی داشتی واسه چی ازدواج کردی!

سلام
عجبببببببببب
هرچیزی نتیجه اخلاقی داره َ
نتیجه ی اخلاقی این نوشته؟؟؟؟

حمید سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

رد نشد از کنار تو این دل کج مدار من

گر چه کشیده صف ز نو لشکر تار و مار من

سلام
ممنون از شعر زیبایتان

هموطن چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ق.ظ

شعر زیبایی است ودرسهای اموزنده ای میدهد کاش همه ما از این بزرگ مردان یادبگیریم
من کلاس اول بودم معلم ما یک سیلی به من زد وقتی من گریه کردم مرادر بغلش گرفت وگفت من به خاطرخودت زدم راست میگفت ان یک سیلی باعث شد که من به درس توجه کنمو ومدرک لیسانسم رابگیرم وبشم کارمند.

سلام هموطن خوبم
ممنون از حضور گرمتون
من فقط یک سیلی به یک دانش آموزی زدم آن هم خیلی آرام اما خودم خیلی ناراحت شدم .به خیال خودم از دلش در آوردم .زمستان همان سال به خاطر آب وهوای روستا که سرد وخشک است دانش آموزان دستهای ترک خورده داشتند برای دانش آموزان پماد ترک می خریدم وسر کلاس به دستانشان می زدم دانش آموز سیلی خورده جزء دانش آموزانی بود که براش بماد ترک می خریدم آخر سال برگشت گفت خانم احمدی مرا حلال کن گفتم سمیه تو مرا حلال کن یادت هست سیلی که زدم .گفت اما خانم ببین ترک دست هایم خوب شده همون لحظه توی دلم گفتم اما ترک قلبت چی ؟؟اون هم خوب شده؟؟

دیانت چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:27 ق.ظ http://www.dianat124.blogsky.com/

سلام و خسته نباشد
ممنون از شما خواهر خوبم
برایتان آرزوی موفقیت می نمایم
دیانت ۱۹/۱۰/۹۰

سلام
ممنون از حضور سبزتون
من نیز برایتان بهترین ها راآرزومندم

aram چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ق.ظ http://nerci-2.blogsky.com/


dorud
besyar ziba bud afsane jan

سلام آرام عزیزم
قربونت برم

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ق.ظ

درود به شمامعلم مهربان
شعرزیبای اوبزرگ بود ومن کوچک بودم مرا یاد دوران دبستان انداخت شعر زیبایی است دست اقای استوار معلم خوب درد نکند این عکس را که میبینم دلم ریش ریش میشودکاش هیچگاه خشونت در هیچ کجانباشد

سلام
ممنون از حضورتان
بله یاد آور دوران کودکی ودرس وکتاب ومدرسه وآموزگار
ای کاش هیچ کودکی طعم تنبیه را نچشد چون دانش آموزان امانت هایی هستند که به ماسپرده شده اند ودر امانت خیانت جایز نیست
اما آدرس؟؟؟؟؟

ماهور چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ق.ظ http://www.bluegirl.blogsky.com/

من آپم

سلام

محمد چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ق.ظ

درس معلمت برد زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
نمیدونم این شعر به شعر زیبایتان مربوط میشه یا نه ؟
جدا از این شعر من شعرتان عالی بود واموزنده

سلام ممنون از شعر زیبایتان
مربوط؟؟؟فکر نکنم
ممنون از حضور سبزتون

زهرا چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:10 ق.ظ http://lovely-lover.blogsky.com

سلام افسانه جون
مرسی از حضور گرمت
واقعا شعر قشنگی بود
ای کاش یاد میگرفتیم که زود قضاوت نکنیم!

سلام زهرای نازنینم
از حضور گرم شما هم سپاسگزارم
قضاوت کار سختیه مخصوصا یک طرفه

فاطمه چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:26 ق.ظ

افسانه جان سلام
چه معلمی بوده وچه شاگردباادبی ماگاهی ادب ودرسهای بزرگ را از بچه ها می آموزیم
شماکه مثل این معلم نیستید؟

سلام فاطمه ی عزیزم
چه معلمی
کمی تا قسمتی

شهرزاد چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ق.ظ http://fartooclose.blogsky.com/

آفرین!
عالی بود واقعا"...
یعنی بزرگی به قد و قواره نیست!
کاش می فهمیدیم اینو!

سلام
الهی فدات
بعضی ها در عین کوچکی دلی بزرگ دارند
همیشه عاشق کسی باش که قلبش بزرگ باشد تا برای وارد شدن به قلبش خودت را کوچک نکنی

زهرا-م چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:53 ق.ظ

سلام افسانه خانم این شعر تقدیم به معلم خوب ودوس داشتنی

ای معّلم

کیف هایت پر پول

دل دریایی تو

پر از ماهی حلوا و اهور

تن تو سالم و دور از همه سختی ها

کمی حق مناطق محروم

نیارد به جبینت اخمی

و مشوّش نشود خاطرت

از رفتن پولی به دیون

که تو خود مظهر صبری

و بی پول عظیمی عظیم

روغن بن کالای تو هم

از آن نوع است

که فقط مورچه ای سر بخورد

و بیفتد پایین

و تو باز شاد و شیرین باشی

و نگردد سیمایت مغموم

سلام عزیز دل افسانه
الهی فدات
قربون دل مهربوت برم من

مهدی چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://bivatan.blogsky.com

سلام.
داستان زیبایی بودش...
پیش داوری و بد اخلاقی، همه معلما اما این طوری نیستن که

سلام
ممنون از حضورتون وحسن نظرتون

vahid golpa چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ب.ظ http://www.vahidgolpa.blogsky.com

سلام ممنون از اینکه بهم سر زدی
مطالبت عالی بودن

سلام
ممنون از حضور وحسن نظرتون

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ب.ظ

آخییییییییییی
خیلی قشنگ بود
یاد بچگیا افتادم ییهویی
......
مرسییی

سلام عزیز دل
ممنون از حضور گرمت دوست عزیزم

ی دوس چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ب.ظ http://asemane-tabdar.blogsky.com


یادم رف مشخصاتمو بزنم

الهی فدات

مریم پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ق.ظ

ما در اطراف خود با چنین درسهایی در ارتباطیم ومیشنویم ومیبینیم .
به نظرم معلم تعلیم میدهد ودر راه تعلیم ازموده هم میشود

سلام مریم عزیزم
ما در همه حال در حال آزمونیم
من که خودم آزمون های زیادی دادم
اما متاسفانه با تجدیدی های فراوان از آزمون الهی وزندگی قبول شدم

شیما پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ق.ظ http://in-rozha.blogsky.com/

میدونی؟؟؟ اینجا فوق العاده اس....پر از حرفهاییه که باید خوند و خوند و خوند....باید با جون و دل فهمید.... از اون بلاگ هایی که وارد شدنت با خودته اما خارج شدنت با خدا....چون نمیتونی دل بکنی و بری....خوشحالم که با اینجا آشنا شدم
شاد شاد شاد باشی عزیزم

سلام شیمای عزیزم
ممنون از حضور گرمتون وحسن نظرتون
نظر لطف شماست
من هم خوشحالم که با وبلاگ زیبای روزهایی که می گذرد آشنا شدم

زهرا پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ق.ظ

معلم ای یگانه ساروان کاروان
سنگلاخ است این راه راهموار کن

سلام زهرا جان
ممنون از شعر زیبایت

مرجان پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ق.ظ http://1saro2goosh.blogsky.com/page

سالهاست که معنای این را نفهمیده ام

“رفت و آمد”

یا

“آمد‌ و رفت” ؟

آدمها می‌روند که برگردند ، یا می‌آیند که بروند . . . ؟

امروز روز فوقالعاده ای بود.خیلی جالب بود خیلی.خدایا مرسی.بهترینیو منم عاشق بهترینام بهترینم

سلام مرجان عزیزم
ممنون از حضور گرم ومهربون وشعر زیبایت

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:23 ب.ظ

شعرزیبا وقشنگی بود ای کاش من یک معلم بودبه من هم سربزنید

سلام
ممنون از حضورتون اما آدرس؟؟ تا خدمت برسم

منصورگروسی پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:27 ب.ظ http://asemanesher.blogfa.com/

سلام


به


ابجی خوبم افسانه ی عزیز و گرامی

شعر زیبایی بود از اقای استوار

همیشه دلنگار باشید


شما در اینجا نیز میتوانید غزلهای کاملتری بخوانید


خدا نگهدار

سلام بر برادر بزرگوارم
ممنون از حضور بزرگوار شما
شعر های زیبایتان رادر وبلاگ زیبای آسمان شعر وغزل خواندم بسیار زیبا ودل نشین است

آنا پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:39 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

سلام
چه زیبا
چرا کم پیدا شده ای بانو افسانه

سلام آنا جون
این روزها سرم شلوغه کمتر می تونم به نت بیام ولی سعی می کنم خواننده ی مطالب زیبای شما باشم
در ضمن :
احساس کردم از موضوعی ناراحت هستید سعی می کنم اون ورا زیادآفتابی نشم
وگرنه..........

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ب.ظ

به به چه شعر زیبایی بود احسن که انتخابهاتان همه بهترین هستند
من آپم

سلام
ممنون از حسن نظرتون

محمد پنج‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ب.ظ

یادم رفته بوداسمم را بنویسم

ایرادی نیست

منصور جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ق.ظ http://asemanesher.blogfa.com/

سلام


به


ابجی خوبم افسانه ی عزیز و گرامی

خواهش میکنم قابل تعریف نیستم


از بابت نگاشتن از نام وبلاگ یا نامم هم در نت جهت استفاده تجاری

که البته امیدوارم حمل بر ریا یا ریا نباشد

لازمست خدمتتان عرض کنم

که معمولا در وبلاگها و سایتهای شعر و غزل و ادبی

می نگارند هر گونه استفاده تجاری از این مثلا وبلاگ ممنوع است

اما این موضوع را در نظر نمیگیرند

که چه بسا دختر یا پسری جهت جمع اوری جهیزیه

اقدام به افتتاح فروشگاهی اینترنتی مینمایند

که شاید بتوانند اندکی از بار مالی را کم کند

و معمولا هم چنین افرادی مقید به استفاده از مثلا نام یک وبلاگ

یا نام شخصی هستند که مبادا صاحب ان راضی نباشد

بنابراین

با بیتی بداهه



گر غم و بار دلی را نتوان مور کشید

همتش گر نرساند ز وفا هست بعید


دل زیبای شما شاد بادا

سلام بر برادر بزرگوار
ممنون از توضیحات تون
بداهه ی زیبایی است ممنون از حضور گرمتون از آشنایی با شاعر توانایی چون شما خرسندم
من هر دو وبلاگ شما رالینک کردم
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد