به تـــو می اندیشــــم
به تـــو و تنـــدی طـــوفان نگاهـــت بر من
به خــود و عشـــق عمیـــقت بر تن
به تـــووخاطـــــره ها
که چرا هیــچ زمانی من وتو ما نشـــدیم
جام قلبم که به دست تو شکست
من چرا باز تو را بخشیدم؟
به تـــو می اندیشــــم
به تو کــه غرق در افـــکار خودی
من در اندیشــــه ی افـــــکار تـــوام
قانعـــم بر نگه کـــوته تو
هر زمان در پی دیدار توام
پ.ن۱: زن جنس عجیبی ست ! چشم هایش را که می بندی دید دلش بیشتر می شود دلش را که می شکنی باران لطافت از چشم هایش سرازیرمی شود.انگار درست شده تا روی عشـق را کـم کند.
پ.ن ۲:ایستادن،اجبار کوه بود و رفتن سرنوشت آب؛ افتادن تقدیر برگ است و صبر،پاداش آدمی!
پس بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم که همه ما خاطره ایم…
ba salam
mamnonam az in ke sar zadi
doste gerami ba tabadole link movafeghi ???
سلام
از حضور سبزتون سپاسگزارم
سلام
ممنون که سرزدی وبت خیلی ارام بخشه
اهنگ وبت عالیه عاشق این اهنگم
بازم میای؟
سلام
خواهش می کنم
حتما
دوقدم مانده به خندیدن برگ.
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ.
چشم درچشم بهاری دیگر….
تحفه ای ندارم که کنم هدیه تان.
یک سبدعاطفه دارم همه ارزانیتان…
سلام
محبت کردید...
شاید میان این همه نامردیـــــــ
باید شیطان را ستود
که دروغ نگفتــــــــ....
جهنم را به جان خرید اما
تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد...
سلام
ممنونم...
سلام
چه را صبر کنم ؟ به چه بیشتر تمرکز کنم؟ به آن چشمانت که با تندیش مرا خراب کرد یا آن بی اعتنایی که مرا در چاهی دور از مردمان انداخت بیفتم؟
تو چه میدانی چرا زود از سال ها پیر شدم
مگر سفیدی مو برای من بود ؟
بازم به همه این ها علاقه پیدا کرده ام دیگر لازم نیست که باز گردی همین که رفته ای برایم کافیست تا بهانه ای داشته باشم تا دنبال تو نباشم
تا مردم مرا دلسنگ خطاب کنند و بگویند شعرا نیز مغرورند و متعصب
ای کاش که بدانی
و ای کاش میدانستی
سلام
از نگاه خوبتون سپاسگزارم
مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ،
به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و
سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ،
پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ،
خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن.
تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ،
بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی
و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟
عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ،
مگر یک بار برای همیشه .
جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند .
میتوان شکسته اش را ، تکه هایش را ،
نگه داشت . اما شکسته های جام ،
آن تکه های تیزِ برَنده ، دیگر جام نیست .
احتیاط باید کرد . همه چیز کهنه میشود
و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز .
بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند
سلام
سپاسگزار مهرتون هستم
دوستَـــتْ دارَم به اضافهــــ ی ِ سه نُقطـــه!
تا بــِـ ــ ـدانی .. مـَن و دوستتْ دارم هایـَم ... ،
اِمـتــداد داریــــ م در تـــو تا همیشــــه ...
مثل ِ همین سـِ نقطه زیر بـارانــــ ...
سلام دلبندم
ممنون قشنگم
در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم
در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم
در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم
در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم
ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم
سلام مهناز نازم
ممنون از نگاه قشنگتون
خود را نرنجان
انکه بودنت را قدر ندانست
لایق حضور در فکرت هم نیست...
سلام فاطمه جونم
مزسی قشنگم
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
سلام
مهرتان را سپاس
- تقصیر مانیست بر روی حرف هایمان نمیمانیم...ما در زمینی زندگی میکنیم که خودش را دور میزند.
سلام عزیز
مرسی از محبت شما.........
سلام آموزگار مهربانی
خواهش می کنم من نیز ازتون سپاسگزارم
- تنهایی ادم ها یه دریا عمق داره ولی پر کردنش با یه لیوان محبت ممکنه
سپاسگزارم آموزگار مهربانی
بزرگترین متهم دنیا اونیه که ندونه کسی که براش پیام زده چقدر دوسش داره؟
محبت کردید
برای تا ابد ماندن باید رفت گاه به قلب کسی گاه از قلب کسی
باز هم سپاس
سکوت کن!!!
بگذار بغض هایت سربسته بماند
گاهی
سبک نشوی
سنگین تری...
سلام
ممنون از حضورت
برای شما چیدم[گل][گل][گل]
سلام
ممنونم
با توام ، با توخــــــــدا..
یک کمی معجزه کن
چند تا دوست برایم بفرست...
پاکتی از کلمه
جعبه ای از لبخند...
سلام
نامیرا باشید
בلم آغوش پر آرامشـے را مے פֿـواهـב کــﮧ زیر باراטּ گرمم کنـב
בلم میפֿـواهـב کسے باشـב خوب باشـב
مهرباטּ باشـב
بس باشـב
همــﮧے ایـטּ بودטּ ـهایش فقط براے مـטּ باشـב
فقط براے مـטּ باشـב. .
سلام عزیزم
ممنون مهربانم
ممنون از حضورتون
سلام
خواهش می کنم نازگلم
سلام
با تقدیم بهترین آرزوها
با مطلب : جاده مرگ و غار کیارام قدیمی ترین زیستگاه بشر
به روز و منتظر نگاه سبزتان هستم
سلام جناب موذنی
ممنون از حضور گرمتون
خدمت می رسم
بازی را باختم بی انصاف!
حواست هست؟؟!
من یارت بودم نه حریفت...!!!
سلام مهساجان
عزیزمی
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران، خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست
سلام فرزانه جونم
قربون نگاه مهربونت
نبودن هایت انقدر زیاد شده اند که هر رهگذری را شبیه تو می بینم
نمی دانم غریبه ها تو شده اند
یا تو غریبه؟!
سلام هنگامه جونم
ممنون نازنینم
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
شب ، چشم های پر از خوابی را دارد که
خیره شده اند به نوشته های تلخ ...
چشم هایی که دنبال جمله ای اند ،
که حرف دلشان باشد...
دنبال واژه هایی که دردشان را به اشتراک بگذارند ...!
دنبال کسی که بگوید
حرفهایی که گفتنشان سخت است ...
شب ، بوی تنهایی می دهد ...
بوی درد ، بوی غم ، بوی اشک های پنهانی ...
قربونت
آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید، پوسیدند
و گم شدند آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
در ازدحام پر هیاهوی خیابانهای بی برگشت ...
سلام رقیه جونم
الهی فدات
سلام
ماه بالای سر آبادی است
اهل ابادی در خواب است
باغ همسایه چراغش روشن,
من چراغم خاموش.
غوک ها می خوانند
مرغ حق هم گاهی.
کوه نزدیک است،پشت افراها, سنجد ها.
و بیابان پیداست.
سنگ ها پیدا نیست, گلچهه ها پیدا نیست.
سایه ها یی از دور , مثل تنهایی آب , مثل آواز خدا پیداست.
نیمه شب بباید باشد.
یاد من باشد فردا , بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.
یاد من باشد , هر چه پروانه که می افتد در آب , زود از آب دراورم.
یاد من باشد تنها هستم.
ماه بالای سر تنهایی است.
سهراب سپهری
سلام
حضور گرمتان را سپاس
بغض هایت را برای خودت نگه دار
گاهی سبک نشوی
سنگین تری ...
سلام باران جان
ممنونم عزیزم
[خجالت][خجالت][خجالت][خجالت]
[خجالت][خجالت][خجالت][خجالت]
[خجالت][خجالت][خجالت][خجالت]
[خجالت][خجالت][خجالت][خجالت]
درود بر شما دوست عزیز سرکار افسانه خانم گرامی
ببخشید که دخترم مزاحمتون میشه
خودم شرمنده ام که نمیتونم بیام مزاحم بشم و کامنت بزارم. باور کنید وقتی کامنتهای دلگرم کننده شما را میخونم اشکم نا خود اگاه جاری میشه
گر چه برام سخته که فعلا براتون کامنت بگذارم ولی با سعی وتلاش زیاد اومدم عرض ادب کنم وبرم استراحت.
از خدا میخواهم بندگان نا خالصش را هدایت کند. وشما افسانه خانم هم دعا کنید که این جور افراد نا اگاه و سست ایمان به راه راست بیاند
ببخشید وشرمنده ام از شما ودیگر دوستان که در نبوداین بنده حقیر اظهار لطف و محبت کردید وتشریف می اوردید به وب )
انشاالله هرجا هستی صحیح وسلامت وموفق باشی
بدرود
سلام برادر خوبم
خواهش می کنم این چه حرفی بزرگوار نرکس جان عین خواهر من هستند و برام عزیز و محترم قدر دختر بابارو بدونید که حسابی هواتونو داره
امیدوارم که سلامتی تونو بدست بیارید
بابت اتفاقی که براتون افتاده خیلی متاثر شدم هم بابت تصادف و هم بابت....
اما در مورد .... درست است عده ای سود جو هستند که نمی شود نامشان را بلاسبت شما آدم نهاد انشالله که خداوند همه را به راه راست هدایت کند
از حضور گرمتون بسیار خرسند شدم انشالله که هر چه زودتر سلامتی تونو بدست بیارید
محبت کردید
salam abji mishe behem begi chetori aksato kenare matnat mizari man nemitonam bezaram
سلام شادی جونم
عزیز دل چی شده؟
چرا که؟؟؟
براتون میگم قشنگم
قشنگم برای اینکه عکس رو کنار متن بنویسی در قسمت میز کار وقتی خواستید پست جدیدتونو بگذارید ابتدا میرید قسمت درج جدولی تعداد سطر و ستون رو مشخص می کنید سطر یک و ستون 2
بعد یک سمت متن و سمت دیگر تصویر بگذارید البته تصویرتون باید مثل مال من طول بلندتر از عرض باشه
اگه باز اشکالی بود خدمت تون هستم
Ghasedak ham be ma resid
Khabaresh yadesh raft.
سلام عزیزم
عجب قاصدکی بوده
قسم خورده بودم اگه از تو جدا شم
دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم
ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه
که فکرت نباشم نه دیروز و نه امروز و نه فردا همیشه...
سلام دوست گلم آپم منتظر حضور گرمت هستم
سلام مریم جون
ممنونم قشنگم
به تو عادت کرده بودم
ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه
ای نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت
مثل مجروحی به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه های من بی تو
تجربه کردن مرگه
زندگی کردن بی تو
من که در گریزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبریز سکوته
خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم
عشق من تو در چه حالی
سلام ترانه جونم
قربون دل مهربوت
که تاامروزسابقه نداشته است
برگها
ازصدای رفتن هواپیمای شهر
خودراچنان
ازشاخه های خیالم
به زمین می کوبند
که انگارتنم را
هم
داشتی باخود می بردی
واماخاطراتم!
که سالهای سال
عابران
صدای خردشدنش را
ازیاد نخواهندبرد.
عزیز دلمی
آمدم از گرد راه گرم و عریق ریز
س سوخته پیشانیم ز تابش خورشید
مرکب آشفته یال خانه شناسم
سم به زمین می زند که : در بگشایید
آمده ام تا به پای دوست بریزم
بسته به ترکم شکار کبک و کبوتر
پاس چنین تحفه خندهایست که اینک
می بردم یاد رنج و خستگی از سر
دست نیازم گرفته حلقه در را
سینه ام از شور و شوق در تب و تابست
در بگشایید ! شیهه می کشد اسبم
خسته سوارم هنوز پا به رکابست
اما در بسته است صامت و سنگین
سینه جلو داده است : یعنی برگرد
از که پرسم دوای این تب مرموز
به چه گشایم زبان این در نامرد
پاسخ شومی در این سکوت غریب است
دل به زبانی تپد که : دیر رسیدم
چشم غرورم سایه شد رگم افسرد
ماند ز پرواز بال مرغ امیدم
شیهه بکش اسب من ! اگرچه به نیرنگ
کس سر پاسخ ندارد از پس این در
خواهم آگه شوم که فرجامش چیست
بازی مرموز این سکوت فسونگر
جمله مگر مرده اند ؟
س می پیچد دود
زندگی گرم را پیام و پیمبر
پس چه فسونیست ؟
آه ... اینجا ... پیداست
نعل سمند دگر فتاده به درگاه
اسب سوار دگر گذشته از این در
ریخته پرهای نرم کبک و کبوتر
سلام
مهرتان را سپاس
دستـــــ بــﮧ دامن خـــــدا که می شــــوم ؛...
چیزی آهســـــتــﮧ درون من بــﮧ صــــدا می آید
کــﮧ ؛...
نتــــــرس !!! …
از باخــــتن تـ ـ ـا ســـــاختن دوبــ ـ ـــارهــ فاصـــــلـﮧ ای نیستــــ ...!!!
سلام مهربونم
ممنون قشنگم
سلام
چ دختر بااحساسی هستی
سلام عزیزم
آבم ـها فقــــطـ آבم هــسـتـنـב
نـــﮧ بیشتــر و نـــﮧ ڪمتــر
اگــر ڪمتر از چیزے کـــﮧ هــستنـב
نگاهشاלּ ڪنــــے
آنـهـا را شـــڪســـتــﮧ اے
و اگـــر بیشتــر از آטּ حــســابشاלּ ڪنـــے
آنـها تـو را مـے شــڪــننـב
بین ایــــن آבم هاے آבم
فقط بایـــــב عاقلانــــﮧ زنـבگـے ڪرב نـــﮧ
عاشقــانـــه....
سلام عزیز دلم
دلی کــه از بی کسی غمگیـــن استــ ،
هــر کسی را می تــواند تحمـل کنـــد ...!
.
.
.
::: دکتـــر علی شـریعتــی :::
سلام عزیز دل
قربون نگاه مهربونت
من سلام گرم اما ، ساده ات را دوست دارم
آن نگاه بر زمین افتاده ات رادوست دارم
چشمهای از وفا آکنده ات را دوست دارم
گل بخند ، آرام آرام خنده ات را دوست دارم
آنهمه بخشندگی ، افتادگی را دوست دارم
تا تو هستی در کنارم زندگی را دوست دارم...
فدای تو.
سلام ترانه ی من
ممنونم مهربون
خوش بہ حال آسموטּ ڪہ هر وقت دلش بگیره بے بہونہ مے باره ...
بہ ڪسے توجہ نمے ڪنہ ...
از ڪسے خجالت نمے ڪشہ...
مے باره و مے باره و...
اینقدر مے باره تا آبے شہ ...
آفتابے شہ ...!!!
ڪاش...
ڪاش مے شد مثل آسموטּ بود...
ڪاش مے شد وقتے دلت گرفت اونقدر ببارے تا بالاخره آفتابے شے...
بعدش هم انگار نہ انگار ڪہ بارشے بوده ...
سلام ریحانه جونم
الهی فدات
حالا که رفته ای ،بیا
بیا برویم
بعد مرگت قدم بزنیم
ماه را بیاوریم
و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم
بعد
موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لب هایت.....
لعنتی
دستم از خواب بیرون مانده است.
[بوسه][قلب][گل]
سلام
مهرتان را سپاس
پشت در است مرگ؛واین آخر من است...
شاید برای آخرین بار به روز هستم،
چشم انتظار قدوم سبزتان...
یا علی[گل]
سلام جناب بابک تمیز گرامی
خدمت می رسم
کاش همه میفهمیدن دل بستن به کلاغی که دل دارد
بهتر از دل بستن
به طاووسیست که تنها زیبایی دارد . . .
سلام
سپاسگزارم
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان
می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت
می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری
و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای
گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه
کنی...
ممنون نگاه زیبایتان هستم
سلام.ممنون که به وبلاگ خودتون سر زدید
سلام
خواهش می کنم من نیز ازتون سپاسگزارم
خدای مهربان من
به یاد داشته باش !
هروقت دلتنگ شدی ؛
به آســـــمان نگاه کنی ...
کسی هست که عاشقانه تو را دوست دارد و منتظر توست ،
اشک های تو را پاک می کند !
ودست هایت را صمیمانه می فشارد ....
تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت
باز هم سپاس
مردن
ساعت ها به این میاندیشم که چرا زنده ام هنوز؟
مگر نگفته بودم بی تو میمیرم ...
خدا یادش رفته است مرا بکشد
یا
تو قرار است برگردی؟
ممنونم دوست گرامی
زیاد خوب نباش …
زیاد دم دست هم نباش ...
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …
آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …
زیاد که باشی ، زیادی می شوی …
مهرتان را سپاس
گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
سردت می کنند
داغت می کنند
رگ خوابت را بلدند
زمینت می زنند…
ممنونم...
حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…
باز هم سپاس
بگذآر سُ _ ک _ و _ تـ قآنون زندگی مَن بآشد…
وَقتی وآژِه هآ دَرد رآ نِمی فَهمند….
ممنونم