بـــس که از فاصــله گفتم نفســــم بـــند آمـد دل من بـــی دل تـــــو تا لـــب ارونــد آمــد
صورت و بغض و ترانه..گل اشــکی نایاب کنج هر بیــــت غزل گـریه به لبــخنـد آمـــد
شــاعـــرم! زائـــــر چشـــم همـــه آدم ها نعش چشمان خــــودم آخر اســـــــفند آمـــــد
ساعتـی با تو هوایی شـــد م اما بــــعد ش عقل شـــیرین سخنــم با دو ســه تا پــند آمد
تا کـــه تکرار نشـــد ثانـــیه های ابــــدی و ان یکـــــاد دل تـو با کمــــی اسپــــند آمـد
غزلــــم خســـته از آن بازی اجبــاری بود تاس تقـــدیر مــن افتـــاد!!بگـــو چنــــد آمد؟
کلمـــاتم همـــــه مردند به لطــف غـــم تـــو و در اینــــجا نفـــس فاصلــــه هـم بنــد آمــد
مریم وزیری(تیماء)
پ.ن۱: دنیا را بد ساختند کسی را که دوست داری دوستت ندارد کسی که دوستت دارد تو دوستش نداری اما کسی که دوستش داری و او هم دوستت دارد به رسم و آیین زندگی به هم نمی رسندو این رنج است زندگی یعنی این* دکتر علی شریعتی*
پ.ن۲:من جنوبی زاده ام. همــکار تو شور شعـــرم باز. در گفتــار تو
خوانده ام افسانه ای.از وسعت خــاطــرات کهنـــه و اشعا ر تــو
در سکـوت این همه آشفـتگی ســر بکوبم کـاش بر دیـــوار تو
سلام[گل]
شبتون به خیر
زندگی همهمه مبهمی از رد شدن خاطره هاست...
هر کجا خندیدیم...
هر کجا خنداندیم...
هر کجا خوش بودیم...
زندگانی آنجاست....[گل]
سلام[گل]
شبتون به خیر
زندگی همهمه مبهمی از رد شدن خاطره هاست...
هر کجا خندیدیم...
هر کجا خنداندیم...
هر کجا خوش بودیم...
زندگانی آنجاست....[گل]
سلام
شب بر شما هم خوش ممنونم
دوستت دارم
چگونه دوستت دارم؟
بگذار بشمارم
تورا دوست دارم
با احساست نامریی
به اندازه ای پایان هستی
من تورا مثل هرروز دوست دارم
مثل نیاز انسان به افتاب وشمع
تورا ازادانه دوست دارم
مثل تلاش انسان برای رسیدن به حق
توراخالصانه دوست دارم
مثل احسات بعد از دعا
تورا با اندوه قدیمی وایمان کودکیم دوست دارم
با عشقی که سالها گم کرده بودم
بانفس ومعصومیت ازدست رفته ام
بااشکها.لبخندهاوتمام هستی ام
واگر خدا بخواهد
بعد از مرگم
تورا بیش از اینها دوست خواهم داشت......
ممنونم
سلام[گل]
شبتون به خیر
زندگی همهمه مبهمی از رد شدن خاطره هاست...
هر کجا خندیدیم...
هر کجا خنداندیم...
هر کجا خوش بودیم...
زندگانی آنجاست....[گل]
سلام
شب بر شما هم خوش ممنونم
سخت میترسیدم از اینکه من از نژاد شیشه باشم و شکستنی … او از نژاد جاده باشد و رفتنی …
آری روزها گذشت ؛ همان شد : او رفت و من شکستم …
سپاسگزارم
بگیر دست مرا آشنای درد بگیر
مگو چنین و چنان دیر می شود گاهی
محبت کردید
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارش مثقال ، مثقال
فرستد پوشش فرسنگ ، فرسنگ
سرود کلبه ی بی روزن شب
سرود برف و باران است امشب
ولی از زوزه های باد پیداست
که شب مهمان توفان است امشب
دوان بر پرده های برفها ، باد
روان بر بالهای باد ، باران
درون کلبه ی بی روزن شب
شب توفانی سرد زمستان
آواز سگها
«زمین سرد است و برف آلوده و تر
هواتاریک و توفان خشمناک است
مهرتان را سپاس
میخندد
بر من شکاف دیوار
می گرید
بر من شکاف سقف
من گریه ام گرفته از آن خنده
من خنده ام گرفته ازین گریه
پیداست
چشمان باد کرده و نمناک کاهگل
دندان کرم خورده آجرها
سپاس
.
گفته بودم بی تو سخت میگذره
حرفم رو پس میگیرم ....
بی توانگاراصلا نمی گذره...
ممنون مهربانم
سلام.عکساتو خودت ویرایش میکنی؟نرم افزار خاصی داره؟اگه برات امکان داره به من یاد بده تا حدی
سلام
بله تمام عکس ها را خودم ویرایش کردم با استفاده از فتوشاپ و نرم افزار کلک این کا رو انجام می دهم
خدمت رسیدم و براتون توضیح دادم اگر باز سوالی بود در خدمتم
موفق باشید
حســــــــ بودنت قشنگ تریــــــــــــــن حس دنیاست
تـــــــــــ♥ـــــــو ڪـﮧ باشی
.. هر روز را ...نــــــــــــــــــــــــــه!
هر ثانیه را .. عشــ ♥ــ ــ ♥ـق است !!
عزیزان دل افسانه اید
آنقدر آرامم ،
که شک دارم به بودنم !
ترسم نه از طوفان ،
از مرداب شدن
سپاسگزارم
مُهم نیست!
که تـو با مـن چـه میکنـی
بیا ببیــن
"بـَرای تـو"
من با خـودم چـه میکنـم!
ممنونم
آپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
سلام مهربانم
حتما
حکــــم اعــدام بود ...
اعدامـــی لــحظه ای مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد
دادســتان گفت:
صـــبر کنید آقــای زنــــدانــی این چــــه کـــاریست !؟؟
زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت :
بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم ،
ولی آدم ها !!!!! بدجـــور زمــینــم زدن !....
ممنونم از لطفتون
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود
ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ برلب داشته باشم
ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم
الهی فدات
دلتنگم وجز روی خوشت در نظرم نیست / درگیتی وافلاک به جز تو قمرم نیست/ با عشق تو شب رابه سحرگاه رسانم/ بی لذت دیدار توشب را سحرم نیست
ممنونم قشنگم
✗ زنـבگے زیباسـتـــ
بــﮧ زیبایے چشمهاے پـُـفـ ڪرבه از
هِق هِق هــآے شَبــآنـﮧ
بــﮧ زیبایے بغــض نَفَس گیـر روزانــﮧ...
بــﮧ زیبایے قلبــِ تڪـﮧ تڪـﮧ شُده اَز
شڪستنهاے بیشمـآر
بــﮧ زیبایے نفسے ڪــﮧ از تَنگے بالـا نمیایــَב ...
بــﮧ زیبایے تمام شُـבטּ تـבریجے مـטּ ...
آرے
زنـבگے زیباستــ ـــ....
[لبخند][قلب][لبخند][قلب][لبخند][قلب]
سَلـــــــــــــــآم دوستـــــــــــــــــــ عَزیــــــــــَزَمــــــــــ
بـــــــــــــالاخره آپ کَردَمــــــــــــــــــــــــ
سَربزَלּ نَظَـــــــــــــــــــر یآدت نَره !!!!!!!!!!!
ممنوووووووووووووووووووون
elina14.mihanblog.com
عزیز دلمی
سلام خواهر م افسانه جان
وااااااااااااااای محشره چقد خوب ساختی قربونت برم دست قشنگتو می بوسم خسته نباشی منّت گذاشتی برام خیلی زیبا درست کردی خواهر مهربان باسلیقه ام دوستت دارم
بازم ممنون و مرسی از شما...
فدات بشم عزیزم....
سلام آموزگار مهربانی
خواهش می کنم شرمنده ام نکنید تو رو خدا کاری نکردم که انشالله سایه ی پر مهرتان بر سر خانواده ی محترم مستدام
دلا! تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد
به روز مرگ شعرت سورۀ یاسین نخواهد شد
فریبت میدهند این فصلها، تقویمها، گلها
از اسفند شما پیداست، فروردین نخواهد شد
مگر در جستجوی ربنای تازهای باشیم
وگرنه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد
مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم
خدا با ما که دلتنگیم، سرسنگین نخواهد شد
به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعلهور در باد
بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد
دوستت دارم تاابد...
ممنونم
می بوسم تو را ...
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری ، او را ز سر وا می کنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم ، آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو ، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در آن عریان تماشا می کنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کنم
گفتا که پیوند تو را با نقد هستی می خرم
گفتم که ارزانتر از این من با تو سودا می کنم
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
****سیمین بهبهانی**
مرسی عزیزم...
خواهش می کنم
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشه ی من ثبت می شود
این لحظه ها عزیزترین یادگار تو
تا دست هیچ کس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حسار تو
احساس می کنم که جدایم نموده اند
همچون شهاب سوخته ای از مدار تو
آن کوپه ی تهی منم آری که مانده ام
خالی تر از همیشه و در انتظار تو
این سوت آخر است و غریبانه می رود
تنهاترین مسافر تو از دیار تو
هر چند مثل آینه هر لحظه فاش تو
هشدار می دهد به خزانم بهار تو
اما در این زمانه عسرت مس مرا
ترسم که اشتباه بسنجد عیار تو
باز هم سپاس
ســــر زده بیــــــا…
کمــــــﮯ آشفتــــگی بــــد نـیست…
آن وقــــــت …
تکــــــاندن شانــــــه هاﮮ پُـر غُـبــــــار
و مُرتب کردن موهــــــاﮮ پریـشــــــانت ،
بهانـــــــﮧ اﮮ مـﮯشود براﮮ زندگـــــــﮯ . . .
ببینمت . . .
گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چی بود؟
هان!
باران . . .
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . .
ممنونم
وَقتآیے هَست کـ ﮧ بایَـد لَـم بـدﮮ یـ ﮧ گوشـ ﮧ
وَ جَریاטּ زِندِگیت رُو فَقَط مرور کُـنے
بَعـ دشَم بِگے بـ ﮧ سَلامَتےِ خُودم
کـ ﮧ اینقَـدر تَحَمُل داشتَم
عزیز دل افسانه ای
میدانی چه احساسی دارم به تو
دستت را بر روی قلبت بگذار تا بگویم برای تو
قلبت به عشق چه کسی متیپد
قلبت به عشق کسی میپتپد که قلبش برای تو میتپد
دستم را بر روی قلبم گذاشتم و گرمای دستانت را احساس کردم
سپاس
دوست داشتن تو
تنها کاری است
که خوب بلدم!
محبت کردید
سلام وبلاگت زیباست همچنین تمی که براش استفاده کردی قشنگه
من اهل شعرم خودمم شعر میگم اگه مایل به تبادل لینک بودی منو با نام اشعار غمگین لینک کن و یه خبر بده منم به هر نامی که میخوای لینکت کنم
موفق،پاینده و عزیز باشی
سلام
حتما از خوانندگان اشعار زیبایتان خواهم بود
سپاسگزار مهرتون هستم
+ جـ وهـَرِ خـ ودڪار تـَمـ ـآمـ شـُد . . .
+ اورآقـِـ دَفـتـَرَمـ تـَمـ ـآمـ شـُدنـ ـد . . .
+ بـ ـآرِشِ چـَشمـ ـآنـَمـ ـهـَمـ بــِﮧ اِِتـمـآمـ رِسـیـ ـد . . .
+ خـُدآیـــــآ!! پـَس مـَטּ ڪے تـَمـآمـ مـیـ ـشـَوَمـ ؟ ؟
مرسی عزیزم
آدمهــــا میروند
چون بهانـــــ ـه ای برای ماندن ندارند !
همــــان آدمهـــا بر میگردند
چون می فهمنــــد
برای ماندن
" بهانه لازم نیستـــ " ... !!
عزیز دلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✗آنــقـבر بـﮧ آבمـهـاے
روے زمـیـלּ بـے اعــتماב شـבهـ اґ
ڪﮧ مـے ترسـґ
وقـتـے از جایـے پــریـבґ
زمـیـלּ را از زیــر پایـґ بـڪشنـב
ممنونم
دلم برای جوانه جونم تنگ شده ه ه ه ه ه ه ه ه
سلام.ممنونم از راهنماییتون.فک کردم سایت انلاینی یا چیزی این کارو میکنه .لینک دانلود فتوشاپ یا این نرم افزار که گفتی رو اگه داری بهم بده
آدرس سایت رو خدمت تون ارسال می کنم
سلام افسانه گل
ســـــــاده لـــــــباس بپوشـــــــــ
ســـــــاده راهـــــ بــــرو
امـــــــــا در بـــرخــــورد بـــا دیــــگران ســـــاده نــــــــباشــــ
چـــــرا کـــــه نـــشـــانه مـــیــــگیرند ســــــادگــــیــــت را!!!!
بــــرای در هـــــم شکــــستـــــن غـــــــرورت...
-----------------
ممنون که سرزدی عزیزم
سلام بابت کامنتت ممنون
سلام[گل]
زندگانی برگ بودن در مسیر باد نیست ...
امتحان ریشه هاست ...
ریشه هرگز اسیر باد نیست ..
زندگانی پیچک است ...
انتهایش می رسد پیش خدا ...
باید آن را سبز کرد.باید آن را آب داد ...
با آب پاش لحظه ها
لحظه هاتون پر از شادی وسلامتی[گل]
سلام.دست گلت درد نکنه.دومی تو هاردم جا نشد حجمش زیاد بود اولی فتوشاپ هم لینکش کار نکرد برام.باید خودم بگردم پیدا کنم.بازم ممنون خیلی خیلی لطف کردی
مے شَـــــود ڪَمـــے بـــــــﮧ یـــــــادَم بـاشے ؟ ؟ ؟
نَــــــــــــــــــﮧ . . ! نِمے خــواهَـــــــم تَمـــــامِ مَـــــــטּ شَـــــــوے . . .
مے دانَــ ــــ ـ ــــ ـ ـــ ــ ـ ــ ـم . . . ڪــار دارے ، ، ،
سَـــــــرَت شُلــــــــوغ اســــــت . . .
امّــــــا اینڪِـــــــــﮧ ، فَقَــــط لَح ــــــــــظِــــﮧ اے بـــــﮧ ذِهنَــــت خُطـــــــور ڪُـنَــــــد ،
ڪِــــــﮧ یڪــــ جــــایـــے ڪَســـــــے . . .
وَقــــــتِ خــوابَـــــــش ، ، ، بَــــــــــراےِ تـــ ــ ـــ ـ ــــ ــ ـ ـ ــو اشڪ مے ریـــــــزَد . . .
ڪــافیســـــت . ایــטּ روزهــ ـ ـا دُنیــــــــــا ،
دنیــــــاےِ بــے قَـــــراریهـــــــــاستـــ ....
دســتــ و بــالــم از حــرفــ خــالــیــســتــ...
هــرچــه هــســتــ تــویــی..
و تـــو..
حــرفــ نــداری...
عزیزم دوستت دارم ...
ســــر زده بیــــــا …
█ کمــــــﮯ آشفتــــگی بــــد نـیست …
█ آن وقــــــت …
█ تکــــــاندن ِ شانــــــه هاﮮ ِ پُـر غُـبــــــار
█ و مُرتب کردن ِ موهــــــاﮮ ِ پریـشــــــانت ،
█ بهانـــــــﮧ اﮮ مـﮯشود براﮮ ِ زندگـــــــﮯ .
ســــر زده بیــــــا …
█ کمــــــﮯ آشفتــــگی بــــد نـیست …
█ آن وقــــــت …
█ تکــــــاندن ِ شانــــــه هاﮮ ِ پُـر غُـبــــــار
█ و مُرتب کردن ِ موهــــــاﮮ ِ پریـشــــــانت ،
█ بهانـــــــﮧ اﮮ مـﮯشود براﮮ ِ زندگـــــــﮯ .
---$$$$$$$$__$$__$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$__$$$$$$(¯`v´¯)$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(●)´¯)$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$(¯`(●)´¯)$$$
___$$$$$$$$$$$$$$(_.^._)$$
______$$$$$$(¯`v´¯)$$$$$
________$$$(¯`(●)´¯)$$
___________$(_.^._)$
____________$$$$$$
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرهم نشد
ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد
در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی
از هزاران گل گلی همچون شما پیدا نشد
____________$$$$$
___$$_________$$$
__$$$$_______$$$___$$$$$
_$$$$$$_____$$$___$$$$$$$
$$$_$$$$___$$$__$$$$____$
$____$$$$_$$$$_$$$
_______$$-$$$$$-$$----$$$$$
____$$$$$$$$$$$$_$$$$_$$$$$
___$$$$$$$$$$$$$$$$$_____$$$
__$$$__$$$$$$$$$$$$________$
_$$___$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$___$$$$_$$$_$$$__$$$$$
$___$$$$___$$__$$$$___$$$
____$$$_____$$___$$$____$$
____$$______$$$___$$$____$
____$$_______$$____$$$
____$________$$$____$$
____ _________$$$____$
_____________$$$
_____________$$$
____________ $$$
____________$$$
___________$$$
_________$$$$$
________$$$$$
اینگونه زندگی کنیم: ساده اما زیبا،
مصمم امابی خیال، متواضع اما سربلند،
مهربان اما جدی، سبز اما بی ریا، عاشق اما عاقل
...
یاغیــرام هــر گئجــه گــوندوز گــؤزومون یــاشلارینی
چالقیچین ساخلاییب الده یاشیمی سیلمک ایچون
یــار آیــاق قویســا قــاییتمــاز بــو دؤنــه آیــری یئــره
بیلیــرم بــو دؤنــه یــار گلمیــه جــک گئتمــک ایچون
گئجــه میـز قؤرخــولــودور هــاردا قالیبدیــر مــارالیم ؟
بــو قــارانلیــق گئجـه لــرده یــارانیب بیتمــک ایچون
سـاییــرام گــونلری بیر بیر یئتیشــه جــومعه گــونی
سنیلــن خوشدی گونوم جـومعه لره گیرمـک ایچون
سوسوز اؤلسـام بیلیسـوز ایچمرم هر اؤزگه سویون
گــزرم یــار بــولاقینــدان ســو تاپـــام ایچمــک ایچون
قـوجــا یـعـقــوبـه یــازی یــازدی گــؤزو یــولــدا قـــالا
نئجــه یوسیــف اورکـی دؤزدی گئـده ایتمــک ایچون
گـونه گـون اؤلسـا باشیم اوستـه گله جان حکیمی
...
[گل][گل][گل]
چشم به راه حضورتون در کلبه محقرم هستم ...
سلام وب زیبایی داری یه سری هم به ما بزن
باسلام خدمت دوست بهتر از گلم افسانه جون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود
نه آنکه تو متلاطم شوی.
-------------------------
وقتی خوشحال هستید قول ندهید.وقتی غمگین هستید پاسخ ندهید
درود بر گرامی دوست عزیز افسانه خانم
-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصالت خانوادگی یا تربیت؟
در تاریخ آمده است، برسم قدیم روزی شاه عباس کبیر دراصفهان بخدمت عالم زمانه "شیخ بهائی" رسید پس ازسلام و احوال پرسی ازشیخ پرسید :
در برخورد با افراد اجتماع " اصالت ذاتیِ آنها بهتر است یا تربیت خانوادگی شان" ؟
شیخ گفت: هرچه نظر شما باشد همانست ولی به نظر من "اصالت" ارجح است.
و شاه بر خلاف او گفت: شک نکنید که "تربیت" مهم تر است !
بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچ یک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند بناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند .
فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسید بعد از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود مهمانخانه سخت تاریک بود در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند!
درهنگام شام ، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت دیدی گفتم "تربیت " از "اصالت " مهمتر است ما این گربه های نا اهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت "تربیت" است
شیخ درعین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند!!!
شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت: این چه حرفیست فردا هم مثل امروز و امروز هم مثل دیروز!!! کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست وتمرین زیاد انجام می شود...
ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند.
لذا شیخ فکورانه به خانه رفت.او وقتی از کاخ برگشت بی درنگ دست بکار شد، چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد.فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان .
شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش میدید زیر لب برای شیخ رجز میخواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد.
در آن هنگام، هنگامه ای به پا شد یک گربه به شرق دیگری به غرب آن یکی شمال واین یکی جنوب...
واین بار شیخ دستی برپشت شاه زد و گفت: شهریارا ! یادت باشد اصالت گربه موش گرفتن است گرچه "تربیت" هم بسیار مهم است ولی"اصالت" مهم تر!
یادت باشد با "تربیت" میتوان گربه اهلی را رام و آرام کرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و "اصالت" خود برمیگردد
در این مدار ، که هم ماه ، جز غریبی نیست
غریبی تو و من ، قصه ی عجیبی نیست
اگر بخواهی ، اگرنه ، کشیده می بردت
به وعده گاه ، که با کاروان شکیبی نیست
من و تو را از این قصه یی که می خوانیم
به جز شکستگی و خستگی ، نصیبی نیست
مگر تدارک این شور و شر ، برای شر
همی به جزیه ی دندان زدن به سیبی نیست ؟
“ﻋـــــﺎﺷﻖ” ﺭﺍ ﮐـــﻪ ﺑــﺮﻋﮑــــﺲ ﮐﻨـــﯽﻣﯽ ﺷــــﻮﺩ “ﻗـــﺸﺎﻉ”
ﺩﻫﺨــــﺪﺍ ﺭﺍﻣﯽ ﺷــﻨﺎﺳﯽ؟
ﻟــــﻐﺖ ﻧــﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﺭﺍﮐــــﻪ ﺑــﺎﺯ ﮐـــﺮﺩﻡ ﻧـــﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : ﻗــــﺸﺎﻉ: ﺩﺭﺩﯼ ﮐﻪ آﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻣـــــﺎﻥ ﻣﺎﯾــــﻮﺱ ﻣﯿﮑﻨﺪ...