این شعرها دیگر برای هیچکس نیسـت نه ! در دلــم انگار جای هیچکس نیست
آن قـــدر تنهایــم که حتـی دردهــــایــم دیـگر شـبــیه دردهـای هیچکـس نیست
حتـی نفـسهـــای مـرا از مـن گرفـــتند من مردهام درمن هوای هیچکس نیست
دنیـای مرمـوزی سـت مــا بایـد بدانیــم که هیچکس اینجا برای هیچکس نیست
باید خدا هـم با خودش روراست باشــد وقتی که میداند خدای هیچکس نیست
من میروم هرچنــد میدانــم که دیگــر پشت سرم حتی دعای هیچکس نیست
زنده یاد نجمه زارع
پ.ن۱: نوشته هایم را می خوانید...ومی گویید چه زیبا..!! راستی..دردهای آدمها ..زیبایی دارد؟
پ.ن۲:چه زیباست این افسانه ی زنده که نامش را عشق نهادند و چه دردناک است عشقی که به افسانه شبیه است
سلام افسانه خانوم
خوبی
چه وب قشنگی داری
خورشید بتابد یا نتابد
ماه باشد یا نباشد
شب و روز من یکی شده
فرقی ندارد برایم
همه چیز برایم رویا شده
عشق تو برایم آرزو شده
به رویا و آرزو کاری ندارم
حقیقت این است که دوستت دارم !
آهنگ وبتم قشنگه
ممنونم که سر زدی
سلام
ممنون از نگاه زیبابینتون
اغلب فکر می کنیم؛
اینکه به یاد کسی هستیم؛
منتی است بر گردن آن شخص؛
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم؛
این هنر اوست نه ما؛
به یاد ماندنی بودن؛
بسیار مهم تر از به یاد بودن است؛
گوشهاتون قشنگ می شنوه
سلام
ممنونم....................
چه دلتنگی های بزرگیییییییییییییییییی
دنیاست دیگر وبازی هایش..............
تفاوت را ببین..!
تو از کنار من بی تفاوت عبور میکنی...
و من وقتی رد پایت را می بینم...
بغض می کنم
سلام
من پنداشتم او مرا خواهد برد
به همان کوچه رنگین شده از تابستان
به همان خانه بی رنگ و ریا
به همان لحظه که بی تاب شوم
او مرا خواهد برد به همان سادگی رفتن باد
او مرا برد...!!!
ولی برد ز یاد !!!
از حضور گرمتون سپاسگزارم
[گل]
هرگز نباید از چشمان هیچ زنی ساده گذشت
زن ها گاهی اوقات چیزی نمیگویند
چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود
با نگاهشان حرف میزنند
به اندازه یک دنیا حرف میزنند
هرگز نباید از چشمان هیچ زنی ساده گذشت . . .
[گل]
سلام
وقتے مَن ،
آن "مشترکِـ موردِ نظر " نیـستَمــ ...
چه فَرقـے دارد
در دَسترسـ
باشَمــ
یا نَباشـمــ... !
سپاسگزار مهرتان هستم
درود
طرف چپ پیراهن هایم مدتى است که تیر میکشد.
چه پیراهن هاى عجیبى،حتى وقتى تنم نیستند طرف چپ سینه ام درد میکند ...!
-----------------------------------------------------
رقت هماهنگ شد کاش دگر قسط تغر آهنگش نباشد
سلام
בلَـــمْ پُـــرْ اَزْ حَــرْفـــْهــآییســـْـتْ کـــه
هیچْــکَــسْ حـآضِــرْ بــه گــوشْـ دادَنَــشْ نیســـْتْ
جُـــزْ
בفْتَـ ــ ــرِ خــ ــ ــآطــِرآتَـ ــ ــمْ
سپاسگزارم[
سلام گلم
آهنگ وبت خیلی قشنگه
من اپم
بیا
سلام عزیزم
قربونت
خدمت میرسم
شقایق گفت با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارم
اگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدای
یکی از روزهایی ، که زمین تب دار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت ، تمام غنچه ها تشنه
و من بی تاب و خشکیده ، تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم ، سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود ، اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد ، ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را ، بسوزانند
شود مرهم برای دلبرش، آندم شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت، بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را، به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده ، که افتاد چشم او ناگه به روی من
بدون لحظه ای تردید، شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و
به ره افتاد و او می رفت، و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را رو به بالاها
شکر می کرد، پس از چندی
هوا چون کوره آتش ، زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت: چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم ، هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم ، هرگز دوایی نیست
واز این گل که جایی نیست ، خودش هم تشنه بود اما
نمی فهمید حالش را ، چنان می رفت و
من در دست او بودم ، و حالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت ، اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب ، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد ، دگر از صبر او کم شد
دلش لبریز ماتم شد ، کمی اندیشه کرد ، آنگه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت ، زهم بشکافت
اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود ، با غم رو به رو می کرد
و من ماندم نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد
سلام
بار خدایــــــا!
از کوی تو بیرون نرود پای خیالم
نکند فرق به حالم
نه من آنم که رنجم! نه تو آنی که برانی!
سپاس از مهرتون
سلام
مرسی که اومدی
وبت زیباست
موفق باشی
سلام قشنگم
قربونت برم
سلام عزیزم ...
واقعا دردناکه !!!
مرسی از نظرت ...
.
شعرت هم قشنگ و هم دردناک و هم خون جگر کنه !
میفهمی منظورم رو ؟؟؟
.
فعلا
سلام عزیز دلم
متوجه منظورتون شدم
ساز دل کوک ،
یاد و نام تو بود
هر دم
این دل سر کشم ،
تنها رام تو بود
هر دم
آشیانی ساخته ام
بر خانه مهر تو
ای دوست
پر نگیرم زین آشیان ،
مرغ دل ،
جلد بام تو بود
هر دم
سلام برادر خوبم
ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ برای عزیزﺧﻮﺩ
ﭼﻨﺪ ﺳﻄﺮ "ﺳﮑﻮﺕ"
به ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﻮﺷﺖ،
تا ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﻫﺮ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﻨﺪ...!
سپاس از مهرتون
سلام وبلاگ زیبایی داری بیا وبلاگم بیشتر اشنا میشیم
سلام
نظر لطفتونه
خدمت می رسم
گمم نکن....
درگوشه ای ازحافظه ات آرام می نشینم،
فقط بگذاربمانم....
سلام عزیز دلم
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد
بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من
که بغض آشنای ابر گریه می خواهد
بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم
و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد
واقعا وب زیبایی دارید هنرمندانه درستش کردید
سلام
از نگاه زیبا بین شماست
سپاسگزارم
سلام عزیز
من ظراح چت روم هستم خواستی به سایت منم بیا
واسه چت روم همش نوشتم
قربونت
سلام
ازحضور گرمتون سپاسگزارم
حتما
ساز دلت که کوک نباشد
فرقی نمی کند کجا باشی
سرزمین مادری یا خانه پدری
هر دو یک رنگ دارد
رنگ دلتنگی ...........
سلامعزیز دلم
بــــــــــــاران را میگویم ....
آرام به شانه ام زد و گفت
امروز خیلی خسته شدی ...
بـــــــــرو .....
برو استراحت کن، من به جایت میبارم !
سلام
سلام
حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند
سلام عزیز دلم
منــ همـــ برایِ اینکة راحت بروی میگویمـ :
"بـــــــــ آشَد...بــــــُرو....خیالی نیستــــــ..."
امـــــّا
کــــــیست کــــة ندانــد..
بآ تـــُ
تنهـــــ ا چیزی کـــــة هَست ..
خــــــــیال ِ توســــت
شاعر از کوچه مهتاب گذشت لیک شعری نسرود
نه که معشوقه نداشت نه که سر گشته نبود سالها بود
دگر کوچه مهتاب خیابان شده بود [گل]
سلام
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
سهراب
سپاس از حضور زیبایتان
با درود
دوست عزیزم با پستی جدید به روزم و منتظر نقد و نظر گهرمند شما
[گل]
سلام دوست گرامی
اما من به کدوم آدرس بیام؟
در خلوت من نگاه سبزت جاری ست
این قسمت بی تو بودنم اجباری ست
افسوس نمی شود کنارت باشم
بی تو هر ثانیه و لحظه من تکراریست
سلام دوردونه ی خودم
لالا....لالا
بخواب دنیا خسیسه
واسه کمتر کسی خوب مینویسه
یکی لبهاش
همیشه غرق خنده
یکی چشماش
تو خوابم
خیس گریه
قربونت
با سلام
ممنون از حضورتون.نوشته و اشعار وبلاگ دلنشینه.
التماس دعا
در پناه حق
سلام عزیز دلم
قربونت برم
محتاج دعا
عاااااااااااااااااااااااااااالیه عالیه عالیه واااااااااااااااااااااااای نمیدونم چی بگو همه چی عالیه اینجا اولین بار دارم میام ولی خیلی دوست دارم وبلاگتون رو خیلی شعراتون قشنگن یه دنیا تبریک میگم بهتون من زین پس خیلی خیلی میام اینجا دوستون دارم
سلام المیرا جونم
خیلی خوش اومدید
نظر لطفتونه
منم عزیز دلم دوست تون دارم
عزیز دل آدرستون کامل نیست
پیداش کردم
http://laleyekhamushi.blogfa.com/
چه عاشقانه است این روز های ابری...
چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی...
چه عاشقانه است شکفتن گل های اقاقیا...
چه عاشقانه است قدم زدن در سرزمین عشق...
و من
چه عاشقانه زیستن را دوست دارم...
عاشقانه لالایی گفتن را دوست دارم...
عاشقانه سرودن را دوست دارم...
عاشقانه نوشتن را دوست دارم...
عاشقانه اشک ریختن را...
عاشقانه خندیدن را دوست دارم...
دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار
بهترین و عاشقانه ترین کسانم...
و من
عاشقانه می گِریَم...
عاشقانه می خندم...
عاشقانه می نویسم...
و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم
سلام
باران ببـ ـار . . تمـ ـام خاط ـره هـ ـا را بشـ ـور . .
تمـ ـامـ ِ دوستـ ـتـ دارمـ هـ ـا . . تمامـ ِ عاشقـ ـانـ ـهـ هـ ـا . .
ببـ ـار کهـ مـن هـ ـمـ شـ ـرمـ نکنـ ـمـ . .
مـن هـ ـمـ ببـ ـارمـ
سپاس از مهرتون
درود
رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین قطره زیر باران می ماند
سلام
دل آدما
شیشه نیست که روی آن ” هــــــا ” کنیم
بعد با انگـــشت قــــلب بکشیم و
وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم و کیـــــف کنیم !!!
رو شیشه نـــازک دل آدمـــا اگـــه قلبـــــــــی کشیدیم
باید مــــــــردونه پـــــــاش وایســــیم
سپاس از حضور گرمتون
این مهم نیست چه داری و در چه موقعیتی هستی. مهم این است که داراییهای تو چه قدر بازدهی داشته است و در موقعیتها چه نوع موضع گیری داشته ای.آدمی محکوم شرایط و موقعیتها نیست که فرزند انتخاب خویش و زاده موضع گیریهاست.
سلام
شیرین بهانه بود!
فرهاد تیشه میزد تا نشنود
صدای مردمانی را که در گوشش میخواندند:دوستت ندارد
سپاسگزار حضور گرمتان هستم
سلام افسانه جان واقعا نمیدونم چی بگم اکه بگم زیباست دلنشین حرف دل بهترین بازم هم کم گفتم خبلی وبلاگ قشنگی داری آفرین.خوشحال میشم به من سر بزنی
سلام
از حسن نظرتون سپاسگزارم
حتما
آجی یه داستان نوشتم بی بخون و نظرتو بگو
سلام حدیث جونم
خدمت رسیدم
سلام
وبلاگت فوق العاده ست،خوشحال میشم به کلبه حقیرانه منم سری بزنی
سلام بانو جان
حتما نازنینم
دوسته من وبلاگه خیلی زیبایی دارید
سلام
مرسی فدات شم
سلام . اگه دوس داشتی بلینک منو و بگو منم بلینکمت .ممنون
سلام
سپاسگزار حضورگرمتان هستم
نگارا مردگان از جان چه دانند
کلاغان قدر تابستان چه دانند
بر بیگانگان تا چند باشی
بیا جان قدر تو ایشان چه دانند
...
اهنگتم فوق العادست
من میلینکمت،دوس داشتی تو هم بلینک
سلام عزیز دلم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور دیگر!
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد !
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم !
دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور که دلت قرص شود که من هستم ,
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی …!
ممنون از لینک من نیز شما رو لینک می کنم
نابغه هایی که در کودکی کودن خوانده میشدند/.
۱- آلبرت اینشتین (AlbertEinstein) در کودکی دچار بیماری دیسلسیک بود. یعنی معنی و مفهوم کلمات و عبارات را درست تشخیص نمی داد. معلم آلبرت اینشتین او را عقب مانده ذهنی، غیر اجتماعی و همیشه غرق در رویاهای احمقانه توصیف می کرد، ضمنا وی دوبار در امتحانات کنکور دانشگاه پلی تکنیک زوریخ مردود شد!
۲. توماس ادیسون (Thomas AlvaEdison) که معلمانش از آموزش او در مدرسه عاجز مانده بودند در تمام طول تحصیل کم ترین نمره ها را از درس فیزیک می گرفت ولی همین شخص بعدها موفق شد بیش از هزار وصد وپنجاه اختراع به جامعه بشریت عرضه کند که بیشتر آنها در زمینه علم فیزیک بوده است!
۳. بتهون (Ludwig van Beethoven) معلم او می گفت در طول زندگیش “اوچیزی یاد نخواهد گرفت”
۴. پیکاسو (Pablo Picasso) یکی از معروفترین نقاشان جهان بدون کمک و حضور پدرش که در زمان امتحانات کنارش می نشست نمی توانست در درس هایش نمره قبولی کسب کند!
۵. هیلتون (Conrad NicholsonHilton) که مالک بیش از ۳۰۰هتل در سرتاسر دنیاست در دوران کودکی برای گذران زندگی مجبور بود کف سالنها و هتل ها را طی بکشد!
۶. جیمز وات (James Watt) که مخترع ماشین بخار بود فردی کودن توصیفش می کردند!
۷. امیل زولا (Émile François Zola) نویسنده بزرگ فرانسوی دانش آموزی تنبل بود که در مدرسه از درس ادبیات معمولا نمره صفر می گرفت!
۸. ناپلئون بناپارت (Napoleon Bonaparte) مدرسه خود را با رتبه ۴۲ به عنوان یک دانش آموز غیر ممتاز ترک کرد!
۹. لویی پاستور (Louis Pasteur) در مدرسه یک محصل متوسط بود و در دوره لیسانس در درس شیمی بین ۲۲ نفر رتبه ۲۲ را کسب کرد!
سلام
چقدر جالب بود
از حضور گرمتون سپاسگزارم
عشق من از من گذشتی ، خوش گذر * بعد از این حتی اسمم را نبر
خاطراتم را ز سرت بیرون ببر * این شب از دست برفت ، فردا را بنگر
بشنو پندی آخر ز من * بر من و روزگارم دل نبند
عشق و عاشقی را دیر فهمیدی * دلم ترکید و نفهمیدی
گرچه آب رفته باز آید به رود همچو یوسف * ماهی بیچاره ، اما حیف مرده است
سلام
دیگََـــَر هـَــواى بــرگـردانت را نــَـدارم
هـَــرجـاکِـه دلت مى خـــواهــد بُـــرو
فـقــط آرزو مـى کــُنــم
وَقتــى دُوبــاره هـَواى ِ مـن بــه ســـَرت زد
آنقــَدر آسمـان ِ دلت بگــیرد کــِه ....
بــا هـِـزار شب گــِـریـه آرام نگـــیرى...!
از حضور گرمتون سپاسگزارم
_♥♥_♥♥آپم
_♥♥___♥♥آپم
_♥♥___♥♥_________♥♥♥♥آپم
_♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥آپم
_♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥آپم
__♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥♥آپم
___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥آپم
____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥آپم
____♥♥___♥♥__♥♥آپم
___♥___________♥آپم
__♥_____________♥آپم
_♥_____♥___♥____♥آپم
_♥___///___@__\__♥آپم
_♥___\\______///__♥آپم
___♥______W____♥آپم
_____♥♥_____♥♥آپم
_______♥♥♥♥♥آپم.
سلام تنهای عزیز[:S030:
]
سلام.
کاملا درسته،خودم ی سریش رو تجربه کردم
سلام رویا جون
ای جانم
الهیــــــــــــــــــــــ دل مهربونت
دنیـای مرمـوزی سـت مــا بایـد بدانیــم/ که هیچکس اینجا برای هیچکس نیست
چند روزه شدیدا به این جمله اعتقاد پیدا کردم.
سلام قشنگم
غمگینم همانند
مرد هزار چهره که میگفت :
" نمیدونم چرا تو زندگیم هی نمیشه
عزیز دلمیــــــــــــــــــــ
سلام بزرگوار
واااااااااااااااااااای چقدر این متنها زیبا هستند
کامنتی هم برام گذاشتید خیلی عالی بود خیلی
سلام
نظر لطفتونه
از حسن نظرتون سپاسگزارم
عشق یک واژه زلال است تو باید باشی...
قلب من زیر سوال است تو باید باشی...
فال حافظ زدم آن رند غزل خوان هم گفت...
زندگی بی تو محال است تو باید باشی
سلام
در دشت گلها
در میان گندمزار ها
روز و روزگارت همیشه شاد
باغ آرزو هایت آباد
سپاسگزار مهرتان هستم
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*
حسین پناهی
سلام عزیز دلم
به قلب یخ زده ام نوید بهارت را داده ام و
هزاران سال است که به انتظار دیدنت مانده ام...
اری من هنوز به انتظارت مانده ام ...
...
بعضی ها انگار بودنشان دست خودشان نیست، می آیند گوشه ی زندگی ات را می گیرند یک تکانی می دهند و خیلی آرام می روند..
شاید هم ماندند...
مهم همان " تکان" است !
این روزها باید از بعضی "بودن"ها خیلی ممنون باشم!
ممنـون دوست خوب این روزهای من !
سلام عزیز دل و دردونه من
دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور دیگر!
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد !
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم !
دلم می خواهد نامت را صدا کنم !
یک طور که دلت قرص شود که من هستم ,
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی
گلی را که دیروز
به دیدار من هدیه آوردی ای دوست
دور از رخ نازنین تو
امروز پژمرد
همه لطف و زیبایی اش را
که حسرت به روی تو می خورد و
هوش از سر ما به تاراج می برد
گرمای شب برد .
صفای تو اما گلی پایدار است
بهشتی همیشه بهار است
گل مهر تو در دل و جان
گل بی خزان
گل تا که من زنده ام ماندگار است
سلام عزیز دلم
دلتنگی یعنی:
روبروی دریا ایستاده باشی اما...
خاطره ی یه خیابون خفه ات کنه
ممنون قشنگم
سلام خوبی؟ای بابا من هر وقت میام نظر بدم
میبینم در کامنتدونی بالا بسته هست خانم
لطفا رسیدگی کنید
سلام
ببخشید تو رو خدا
این رسم خاطرات کهنه است
دارید دعوام می کنید؟
.
.
.
این روزها صدای احساسم را فقط کیبوردم می شنود!
.
.
.
افسانه جون نگفتی من ذوق مرگ می شم!
درودنه!!
سلام دردونه ی من
قربون صدای احساست عزیزم
دردونه ی منید دیگه
وای خدا نکنه ذوق مرگ بشید دردونه ی من
چه آهنگ جالبی
سلام
ممنونم
دردم این نیست که او عاشق نیست …
دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است…
دردم اینست که با این سردی ها من چرا دل بستم . . . ؟
سلام
دلم تنگ است
دلم در وسعت بی انتها و آبی دریا چه دلتنگ است
و من
ناگفته می خوانم از چشمان زیبایت
توهم دلتنگی و دنیا برایت مثل زندان است
تو را ناباورانه
زیر این آفاق نامحدود و آبی می پرستیدم!
تو با من بودی و هرگز تو را تنها نمی دیدم
چنان از پیش من آهسته آهسته گذر کردی
که دلتنگ قدمهایت شدم
و می خواهم که برگردی
و این دلتنگی من را بیارامی
مرا دریاب و باور کن بی تو
این زمین,این وسعت دریا
و این آفاق دورادور
برایم اندکی ارزش نخواهد داشت
سپاس از حضور گرمتون
تمام آسمان ، تعبیر چشمت
حواس پرت من ، درگیر چشمت
دلم عاشق شدن اصلا بلد نیست
اگر عاشق شدم ، تقصیر چشمت
باز هم سپاس
کاش آدم ها یکم جرات داشتن
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم
دقیقا مثل الان من
سلام عزیز دلم
عشق" یعنی :
به کسی اختیار بدی که نابودت کنه .....
اما اعتماد کنی که این کارو نمی کنه....
و من عاشقانه دوستت دارم
قربونت
سلام
صادقانه عرض می کنم چقد کامنتای ارسالی شما زیباست واقعا زیباست ... افسانه خانوم خوشبختانه یکی از داستانم به نام سوژه مورد تائید سایت رسمی ادبیات داستانی زیر نظر وزارت ارشاد شد ادرس سایت هم برایتان ارسال می کنم http://iranfa.blogfa.com/
سلام
از حسن نظرتون سپاسگزارم
چقدر خوب
انشالله که موفق باشید
mer30 ali bodan matlabaton
سلام نسرین عزیزم
قربون نگاه زیبابینتون
منِ بیــــچاره مـــدت هـــاست کــــسی را مخـــــاطبِ
شعـرهایم کــــرده ام
کـــه خــــــیلی وقت است غــــــایب اســـــت !
گاهی آنچنان مزخرف میشوم که برای دیگران
قابل درک نیستم !
حتی عزیزترین کسم را از خودم میرانم !
اما…
در دلم آن لحظه آرزو میکنم تا بگوید:
میدانم دست خودت نیست!
درکت میکنم…
یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی ؛
تا یک لقمه بیشتر بخورم یادت هست ؟
شدی خلبان ، ملوان ، لوکوموتیوران
میگفتی بخور تا بزرگ بشی
آقا شیره بشی . . . خانوم طلا بشی
و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته
باشم قورت بدهم حتی
بغض های نترکیده ام.....
سلام نازنینم
دیگر هیچ نمی گویم …!
که این بزرگترین اعتراض دلــــــــ من است
سکوت را دوستـــــــــ دارم
به خاطر ابهـــت بی پایانشـــــــ …
یعنی عااااااااااااااشق وبلاگتم . خیلی هنرمندی عزیز
سلام یاسی عزیزم
قربون نگاه مهربونت