خـــــاطرات کهــــنه و اشـــــعار نـــو

خاطرات کهنه و اشعار نو شمع خاموشی شب های من است تازه ام از این فضای دلپذیر یاد آن درمان غمهای من است. صهبـــــانــا

خـــــاطرات کهــــنه و اشـــــعار نـــو

خاطرات کهنه و اشعار نو شمع خاموشی شب های من است تازه ام از این فضای دلپذیر یاد آن درمان غمهای من است. صهبـــــانــا

تاثیر عشق بر ملاصدرا

زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد، پدر خانمش، ملاصدرا، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد. در همان ایام در قمصر، جوانی به خواستگاری دختری رفت. 

والدین دختر پس از قبول خواستگار، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود.

از این رو، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و می خواستند همدیگر را ببینند، به فکر چاره ای افتادند که نه با شرط مخالفت بشود و نه والدین عروس متوجه بشوند.

لذا عروس حیله ای زد و گفت: من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام می آیم و تو هم داخل کوچه بیا، همدیگر را ببینیم.

در آن وقت مقرر، دختر فرش خانه را به قصد تکاندن به پشت بام برد و فرش را تکان می داد و داماد هم از داخل کوچه نظاره گر جمال دلنشین عروس خانم بود و مدام  جملاتی را می خواند:

در این حال، عارف بزرگوار، ملاصدرا از کوچه عبور می کرد و این ماجرا را دید و شروع به گریه کردن کرد.

او یک شبانه روز بلند گریه می کرد تا این که فیض کاشانی از او پرسید: چرا این گونه گریه می کنی؟

ملاصدرا گفت: من امروز پسری را دیدم که با معشوقه خود با خوشحالی سخن می گفت. گریه من از این جهت است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال می دانم، اما هنوز با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم؛ لذا به حال خود گریه می کنم




نظرات 87 + ارسال نظر
سیما سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ق.ظ

داستان زیبایی بود کاش همه ماهم عشق واقعی به خداداشتیم این عشقای زمینی که عشق نیست خداست که معشوق حقیقیه
به دیدم من هم بیا

سلام
ممنون سیما جان از حسن نظرتون هم سپاسگزارم
اما کجا بیام؟؟؟؟؟؟؟؟/
آدرس کو؟

ابوعدنان سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ق.ظ http://abooadnan.blogsky.com

سلام مطلب جالبیه
عکسش جالبتر

سلام
ممنون از حسن نظرتون

ابوعدنان سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ق.ظ http://abooadnan.blogsky.com

شعرش باشما

این شعر به تصویر پستتون میاد
شعریه هدیه از طرف دوست عزیزی به خاطرات کهنه من آن رادر وبلاگ دیگرم قرار دادم

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

زنده ها خیلی بهش کهنه بودن

خودشو تو مرده ها جا زدو رفت

هوای تازه می خواست

ولی آخرش تو غبارا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوا زد و رفت

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ق.ظ

سلام افسانه جونم خیلی داستان قشنگی بود.............بابا با سلیقه...................

سلام
چرا آدرس نگذاشتید؟؟
ممنون از حسن نظرتون

ابوعدنان سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:28 ق.ظ http://abooadnan.blogsky.com

چرا اطلاعات کمی از خودت روی وبلاگه حتی ایمیل هم نداری ؟

سلام
اطلاعات کم؟؟
من ایمیلمو به ندرت چک می کنم .به خاطر این ایمیل نمی گذارم

فروزان سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:09 ق.ظ http://30-morgh.blogsky.com

من به روزم
عسل خانومم
اگه دوس داشتی بیا بخون
دلم برات تنگیده

سلام
الهی فدات
میام عزیز دل
فروزان جان نظرتون درمورد پست چی شد؟؟

مهاجر سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:31 ق.ظ http://MOHAJERAN-ASEMANI.BLOGSKY.COM

سلام باز هم مثل همیشه متن خوبی بود

سلام برادر خوب و با ایمانم
از حسن نظرتون سپاسگزارم

من وتو سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:57 ق.ظ

ملاصدرا نشان داد که واقعا عاشق خدا بوده وگرنه یک شبانه روز با صدای بلند گریه نمی کرد
ما که برای عشق زمینی ازاین گریه ها نکردیم

سلام عزیز دل
بله کاش ماهم چون اوبودیم
اما من گریه کردم

شیما سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:22 ق.ظ http://in-rozha.blogsky.com

همین چجوری بی دلیل موجه دلمان گرفت!!!!!
نمیدونم برای اون دختر و پسر عاشق یا ملاصدرا...
فقط میدونم دلم گرفت

سلام شیما جون
الهی قربون دل مهربونت برم من
من دلم ببرای ملاصدرا گرفت

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ق.ظ

خاطره سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ق.ظ http://rahalost.blogsky.com

الهی اینهمه در منی من نابینا چقدر در جهل دست و پا میزنم و تو امید به این داری که فقط یک بار بگویم:
یارب.....
سلام...دوست خوبم لذتی از این داستان عارفانه بردم که در وصف نیست...گاهی یادم میرود چه تلنگر بزرگی بود....

سلام خاطره ی عزیزم
ممنون از حسن نظرت عزیز دل

rahgiza سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:57 ق.ظ

سلام بانو
داستان زیبایی بود من نمیدانستم ملاصدرا پدر خانم فیض کاشانیه رسیدن به عشق واقعی وسخن عاشقانه با او جز خداکسی نمیتواند باشه

سلام
ممنون ازحضور وحسن نظرتون
فرمایش شما متین

محمد سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:04 ق.ظ http://gooya-andishee.blogsky.com

قشنگ بود اهنگ تان هم زیباست

سلام
ممنون از حسن نظرتون

منصورگروسی سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:15 ق.ظ http://asemanesher.blogsky.com/

سلام


به



ابجی خوب و بزرگوارم افسانه عزیز و گرامی


از نظر لطف شما متشکرم


دل زیبا پسند شما شاد بادا

سلام بر برادر بزرگوارم

ممنون از حضورگرمتون
من هم از حضورتون سپاسگزارم

دل زیبا پسند شما هم شاد بادا

پویا سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:44 ق.ظ http://kingbiajn.blogsky.com

به قول ما جنوبیا عجب عروس دوماد جلبی بودن کاکو

سلام
ممنون از حضورگرمتون
سلام مرا به همه ی جنوبی های خوب گرم ومهربون برسان

اما کاکو آدرس شما در بلاگ اسکای وجود ندارد!!!
چرا ؟؟ آدرس اشتباهه؟؟ یا وبلاگ رو حذف کردید؟؟؟

سحر سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:55 ق.ظ http://paeizerangparide.blogsky.com

سلام افسانه ی عزیز
باید بگم که انسان با خووندن چنین داستانهایی به وجد میاد و احساس خوبی بهش دست میده امیدوارم همهمون عاشق واقعی باشیم.
پاینده باشی عزیزم

سلام سحر عزیزم
مرسی عزیز
انشالله
از حسن نظرتون هم سپاسگزارم

حس سبز سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:03 ق.ظ http://www.hesesabz.blogsky.com

سلام دوست من.زیبا بود.مرسی.
اگه دوست داشتی راجع به مطلب "دنیای نامرئی من..." نظر بده.مرسی.

سلام
ممنون از حضورسبزتون
چشم خدمت می رسم

پونه سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ق.ظ http://jojobijor.blogsky.com/

لایـــــــــــــــــــــک

سلام پونه ی عزیزم

سحر سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:16 ق.ظ http://paeizerangparide.blogsky.com

راستی افسانه جون میگم شما از آقای نبیل خبر ندارین.خیلی وقته آپ نمی کنه

سلام سحر جونم
من نیز متاسفانه از ایشان خبر ندارم

فروزان سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ق.ظ

او به حال جوان غبطه میخورد
و من بر حال او
چه می شد ما هم مشتاق خدای خود
کلمات عاشقانه می سرودیم
در صورتی که جز ترس از خدای خود نمی دانیم
و شاید نمی شناسیمش
چقدر بد!!

سلام فروزان جون
بله کاش مانیز مثل ایشان بودیم
ما به قول دکتر شریعتی برحسب عادت نماز می خوانیم اما یک رقاصه ازروی عشق .

مهدی سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://bivatan.blogsky.com

سلام.
کاش برای خدا منم یه روز کامل گریه می کردم ... به قول یه بنده خدایی برای غربت خدا توی جامعه.
ممنون از حکایت زیباتون...

سلام برادر خوبم
شما انسان پاک ومعصومی هستید به حتم شما از روی عشق با خدای خود رازو نیاز می کنید
ممنون از حضور گرمتون

بارون خورده .. ! سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:59 ب.ظ

خانه خراب تو شدم به سوی من روانه شو ...

امید سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

بسوزد پدر این عاشقی که هر کجا افتاد از ملا تا دزد را از ریشه می سوزاند

بیچاره خدا که مثل همیشه تنها و بدون شریک است

سلام
ممنون از نظر زیبایتان
ملا صدرای بیچاره دلم به حال گریه کردن هاش سوخت .کاش من هم برای خدا یک روز گریه می کردم

شهرزاد سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:43 ب.ظ http://fartooclose.blogsky.com/

چه آدم فهیمی بوده علاوه بر فیلسوف این جناب ملاصدرا!

سلام شهرزاد خوبم
واقعا اینطوری است که می فرمایید

زهرا سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

سلام افسانه جونم مازیار فلاحتی عاشقشم داستان ملاصدراهم قشنگ بود

سلام عزیز دل
ممنون از حسن نظرتون

پونه سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ http://jojobijor.blogsky.com/

من اینجا کامنت گذاشته بودم پس کو؟

سلام
الهی فدات
اون بالاست
حقیر افسانه ,صبح ها سر کار عصر ها نظرات رو تایید می کنه

سلیمی سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ب.ظ http://parishaan.com

سلام به افسانه ی عزیز
روایت بسیار زیبایی بود
ممنون از شما

سلام جناب سلیمی
از حضور گرمتون خرسند شما
ممنون ازحسن نظرتون

سارا سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ب.ظ http://setareman.blogsky.com

سلام عزیزم خیلی ممنونم که بهم سر زدید و دلگرمم کردید واقعا احتیاج داشتم اخه تعداد بازدیدام خیلی زیاده ولی بدون نظر رد می شند و می رند خیلی ممنونم لطف کردید وبلاگ شما هم زیباست .
بازم منتظرت هستم

سلام سارا جونم
خواهش می کنم
چشم
باز هم میام

فرزانه سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ http://jaameaakhar.blogsky.com

چقدر زیبا بود با اجازه شمامن ازتصویر این پست گپی گرفتم

سلام
ممنون از حضورتون
خواهش می کنم

حمید سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

جرعه ام را جام و مینا تنگ شد مستی ام را دار دنیا تنگ شد

اشک و آهم را دگر جایی نماند هفت گردون هفت دریا تنگ شد

تنگ گردد سینه چون دل شد فراخ از فراخی سینه را جا تنگ شد

چون قفس شد بر روان حسن و خیال عالم پنهان و پیدا تنگ شد

وقت شد کز اسمان هم بگذرم منظرم را زیر و بالا تنگ شد

جان در این عالم نمیگنجد دگر میروم انجا که اینجا تنگ شد

ساغرم سرشار شد از فیض حق اب شد بسیار و دریا تنگ شد

یافتم چون ره به عشرتگاه قدس بر دلم عقبا و دنیا تنگ شد

سینه بیش از کوه دارد تاب "فیض" نور حق را طور سینا تنگ شد


فیض کاشانی

سلام بر جناب عبدالحمید حقی
از حضور گرمتون وشعر زیبایتان سپاسگزارم

حمید سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com/

جرعه ام را جام و مینا تنگ شد مستی ام را دار دنیا تنگ شد

اشک و آهم را دگر جایی نماند هفت گردون هفت دریا تنگ شد

تنگ گردد سینه چون دل شد فراخ از فراخی سینه را جا تنگ شد

چون قفس شد بر روان حسن و خیال عالم پنهان و پیدا تنگ شد

وقت شد کز اسمان هم بگذرم منظرم را زیر و بالا تنگ شد

جان در این عالم نمیگنجد دگر میروم انجا که اینجا تنگ شد

ساغرم سرشار شد از فیض حق اب شد بسیار و دریا تنگ شد

یافتم چون ره به عشرتگاه قدس بر دلم عقبا و دنیا تنگ شد

سینه بیش از کوه دارد تاب "فیض" نور حق را طور سینا تنگ شد


فیض کاشانی

زیبا سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ب.ظ http://zibarastegari.blogsky.com

sسلام افسانه جونم من فراموش کردم آدرس بزارم ..............بابا باسلیقه............

سلام
الهی فدات
پس این بی نام ونشون شما بودید؟؟
احساس کردم که آشنایید
به هر حال همشهری ها نسبت به هم شناخت ویژه ای دارند

حمید سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com/

تا سرو قبا پوش تو را دیده ام امروز در پیرهن ازذوق نگنجیده ام امروز

من دانم و دل غیر چه داند که در این بزم از طرز نگاه تو چه فهمیده ام امروز

تا باد صبا پیچ سر ذلف تو وا کرد بر خود چو سر ذلف تو پیچیده ام امروز

هشیاریم افتاد به فردای قیامت زان باده که از دست تو نوشیده ام امروز

صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا این ژنده ی پر بخیه که پوشیده ام امروز

افسوس که بر هم زده خواهد شد از ان روی شیخانه بساطی که فرو چیده ام امروز

بر باد دهد توبه ی صد همچو "بهایی" ان طره ی طرار که من دیده ام امروز

باز هم سپاس

محمد سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ب.ظ

چقدرخوب است که مانیز برای ان یگانه پروردگار گریه کنیم ونمازمان ازروی عشق باشد نه از روی ترس

سلام
ممنون از حضورگرمتون
کاش.........

علی چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ق.ظ http://tete.blogsky.com/

زیبا بود

سلام
ممنون

KING$$$$ چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ق.ظ http://comebacktohell.blogsky.com

وای به حال ما
ملاصدرا با ان همه عبادت باز بهم گریه کردماچه؟

سلام
ممنون از حضور گرمتون
اما چرا وبلاگتون در سیستم بلاگ اسکای وجود ندارد؟؟

دریا چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ق.ظ http://jujukochoolo.blogfa.com

از وبلاگ ومطالبتان خوشم آمد اگر مایل بودبدمن شما رالینک میکنم

سلام دریای عزیزم
ممنون از حضورتون
خواهش می کنم

«♥ღ█ابــــــراهـــیــم█ღ♥‏» چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ق.ظ http://ebrahim1992.blogsky.com

سلام
ی هفته ای بود وبتون نیومده بودم وب خودمم جلو نبردم امتحاناتو بد دادم حال و حوصله آنچنانی ندارم
در ضمن وبتون هم حرف نداره به نظر من تو کارتون خیلی موفق بودین واقعأ خسته نباشید

سلام
انشالله که ناراحتی تون با پاس کردن دروستون از بین بره
ممنون نظر لطف شماست

ی دوس چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:54 ق.ظ http://asemane-tabdar.blogsky.com

سلام افسانه جون
داستان خیییییلی خوشگل و پر معنائی بود
چقد خوبه ک همه بتونن از اتفاقات دوروبر و چیزائی ک میبینن ب خوبی درس بگیرن

سلام عزیز دلم
مرسی
گل گفتی

ANNA چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:28 ق.ظ http://lapeste.blogsky.com

آتش عشقی

که بر جان زمین

حرارت زندگی می بخشی

.

.

.

!

سلام آناجون
خوبی عزیز دل؟
ممنون از شعر قشنگت

ANNA چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ق.ظ

تو مشق امشب منی …


آنقدر مینویسم ….


که طلوع کنی

.

.

.

الهی فدات

داش ابی چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:35 ق.ظ

سلام وبلا گتون خیلی عالیه اولین باره که میام وبلاگت بهم پی ام بده مر۳۰

سلام
ممنون از حضورگرمتون

پی ام ؟؟

علی چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:01 ق.ظ http://abbasi460.blogsky.com

زیبا واموزنده بود

سلام
ممنون از حسن نظرتون

حقی چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:03 ق.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

همه بساطت را جمع کن

و از ذهن آشفته ی من بیرون برو

تا کی به تو فکر کنم
من به اندازه ی کافی پریشان خاطری دارم
و تو ....

فقط بار سنگین مرا بیشتر کنی؟

سلام جناب عبدالحمید حقی
ممنون از شعر وحضور سبزتان

poya چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ق.ظ http://kingbijan.blogsky.com

نه بابا من وبلاگمو پاک کنم عمرا

سلام
خدا روشکر
در کامنت قبلی گویا آدرس رااشتباه گداشته بودید

احمد - ا چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ

سلام

او
کلمه ها را عوض کرد !
و
دنیا برایش عوض شد !

سلام همزبان خوبم
ممنون از حضور گرم ومهربونتون

محمد چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:25 ب.ظ http://sedayesokoot.blogsky.com

عشق ،عشق ، عشق
کی قَدرتو میدونه

سلام
ممنون از حضورگرمتون
انشالله اونه که لایق باشه قدرش را خواهد دونست

سحر چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ http://violinlover.blogsky.com

چه وبلاگ نازی داری!خیلی خوشم اومد..مرسی که بهم سر زدی

سلام سحر جان
وبلاگ "حس پنهان "شما نیز بسیار زیباست

دریا چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ http://lovelyangel.blogsky.com

باید ازاین داستانهادرس عبرت گرفت وخداراباتمام وجود وعاشقانه پرستیدافسوس که عاشقانه ها برای کسیانی است که زمینی هستند

سلام دریای عزیزم
ممنون از حسن نظرتون وحضور مهربونتون

دیبا چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ http://dibajoon.blogsky.com/

ممنون چقدر داستان زیبایی بود

سلام دیبا جان
ممنون عزیز دل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد