خـــــاطرات کهــــنه و اشـــــعار نـــو

خاطرات کهنه و اشعار نو شمع خاموشی شب های من است تازه ام از این فضای دلپذیر یاد آن درمان غمهای من است. صهبـــــانــا

خـــــاطرات کهــــنه و اشـــــعار نـــو

خاطرات کهنه و اشعار نو شمع خاموشی شب های من است تازه ام از این فضای دلپذیر یاد آن درمان غمهای من است. صهبـــــانــا

معروفترین ایرانیانی که مجرد بودند

          صادق هدایت 

این نویسنده پوچگرا و نام آشنای ایرانی هرگز ازدواج نکرد و درنهایت در سال ۱۳۳۱ دست به خودکشی زد .البته وی در دوران جوانی با دختری دوست بود به نام ترزا . ترزا همدم صمیمی هدایت در رنس، در زمان تحصیل هدایت در پاریس بوده است. پدر او در جنگ بین الملل اول در جبهة «مارینو» کشته شده بود و مادرش آرزو داشت دخترش با مرد دلخواه خود ازدواج کند و خوشبخت شود.صادق عاشق ترزابود ولی ترزا خیانت کرد به خاطر همین صادق برای خودکشی خودش را در رودخانه ای که از زیر برج ایفل رد میشه انداخت . یعنی اولین خودکشی صادق عشقی بوده . از انجایی که هدایت آدم فوق حساس و احساسی بوده نگاه بدی به جنس زن پیدا میکند که در داستان « زنی که مردش را گم کرد » کاملا مشهود است ، داستان را با جمله ی از کتاب فوق زیبای ( این چنین گفت زرتشت ) «نیچه» با مضمون * به سراغ زنها که میروی تازیانه را فراموش مکن * شروع میکند. شاید یکی از دلایلی که هدایت تا آخر عمرش مجرد ماند و هیچوقت ازدواج نکرد همین نگاه باشد.

                                   از افراد معروف دیگر ایرانی که مجرد بودند

سید جمال الدین اسد آبادی همدانی                     

سهراب سپهری

فرخی یزدی                              

سید ابوالقاسم انجوی شیرازی       

علی اکبر دهخدا                                   

میرزاده عشقی

کلنل محمد تقی خان پسیان                  

سید جلال الدین آشتیانی


             



نظرات 44 + ارسال نظر
خاطره شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:11 ق.ظ http://rahalost.blogsky.com

دوست خوب از این که آمار شاعران و نویسندگان مجرد را در آورددید کمال تشکر اگر این عزیزان در زمان حال می زیستند حتما با اوضاع زنان کنونی باز تجرد اختیار میکردند
با صادق هدایت موافق نیستم اما از زمانی که غیرت مرد ایرانی مرد جامعه ی ما بیشتر به سمت هرزگی سوق پیدا کرد

سلام خاطره جون
اگر دقت کنید افرادی که اسامیشان را آورده ام کسانی اند که اکثرآ نویسنده و شاعر بودند واین نشان میدهد که افرادیکه نویسنده وشاعرند روح لطیفی دارند وهیچ گاه نتوانستند کسی راشریک روحیه حساسشان کنند. وخیلی دلم به حالشون سوخت مخصوصآ صادق هدایت

امید شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

چه ادمای خوشبختی !!!

شوخی کردم
یحتمل کیس مورد نظرشون به پست شون نخورده
شاید تو دوره اونها قحط النساء بوده


دلم به حالشون خیلی سوخت چرا آدم های معروف نباید از خودشون آدمایی مثل خودشان را به جا بگذارند
مگه صادق هدایت نگفته به سراغ زنها میروید تازیانه رافراموش نکنید در مورد وبلاگ خانم ها هم صدق می کنه .تازیانه کو؟
کیس مناسب که داشتند مثلا پروین اعتصامی و فروغ فروخزاد اما متاسفانه یه چند قرن باهم فاصله داشتند

صهبانا شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:49 ب.ظ http://sahbana.ir

سلام
نمی دانم چرا تا کنون جرات خواندن مطالب ایشان را به خودم نداده ام ...
از قدیم ما را از خواندن آن منع می کردند ...
اما از دیگران شنیده ام که بسیار نویسنده ی توانایی بوده اند
در هر صورت خودکشی گناه بزرگی است ... انشاءالله خدا ایشان را ببخشد....

اما بزرگترین کار عقلانی این آقایان این بوده که ازدواج نکرده اند
هر چند که عقل و عشق با هم میانه ی خوبی نداشته اند و معلوم است که این آقایان عاشق نشده اند

سلام برجناب صهبانا
به خاطر مسآله عاطفی که برایشان اتفاق افتاد به نوعی پوچی رسیدند واین راهم در نوشته هاشون بکار بردند.خواندن داستان های ایشان در انسان تاثیر خوبی نمی گذاره چون داستان های غم انگیزی که آخر داستانهایش اکثرآ مثل داستان زندگی اش است که هیچ گاه عاشق به معشوقش نمی رسد یا طرف مقابل خیانت می کند یا اینکه معشوقه می میرد.من داستان هایش را نخوانده ام اما این هارا شنیده ام .

این جملات نخستین جملات کتاب بوف کور از صادق هدایت هستند. که من آن را خیلی وقته حفظم

در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارندو اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند -زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تاثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.

پس خوش به حال من

رضا شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 ب.ظ http://rniazi.blogsky.com/

خدا نکنه محروم باشیم مخصوصا شما که معلم هستید .که بالاترین عبادت اموزش به خلق خداست.موفق باشی

سلام
انشاالله
ممنون از لطفتون

رضا یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ http://rniazi.blogsky.com/

افسانه خانم محبت کن ماههای دیگر رو در ادامه مطلب بخوان.ممنون

حتمآ
ممنون از محبتتون

محمد یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ق.ظ http://www.faryadebiseda71.blogsky.com/

سلام
خوبی عزیزم
زیبا بود
وبتون خیلی عالیه

سلام
ممنون از حضورتون

mastane یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ق.ظ http://baadbadak.blogsky.com/

بسیار جالب بود من نمی دانستم که صادق هدایت ب خاطر عشق دوران جوانی اش ازدواج نکرده
به وبلاگ من هم سر بزنید

سلام
ممنون از حضورتون
امان از دست این تزرا چه برسر این صادق آورد.
آخه بگو میرزاده عشقی تودیگه چرا؟ تو که مظهر...........
حتمآ

Anna یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:08 ق.ظ http://lapeste.blogsky.com

سلام بر افسانه ی عزیز
به شدت مخالفم که صادق هدایت پوچ گراست
او و بسیاری مثل او پوچ گرا نبودند
اگزیستانسالیسم بوده اند و به خدا به روش خود ایمان داشته اند البته نه به نام خدا که ما می شناسیم و می گوییم
ضمن اینکه نیهیلیسم در واقع کسی نیست که به هیچ اعتقاد نداشته باشد کسی ست که به چیزهایی که می بیند معتقد نمی باشد
ببخشید که جسارت کردم و رک نظرمو گفتم
کتاب بوف کور صادق هدایت اصلا پوچ گرایی نیست بلکه مثل بسیاری از کتابهای اگزیستانسیالیسم های دیگر و نویسنده های دیگر در مورد سختی و بی هدفی دنیا صحبت می راند
و .....باقی قضایا

سلام آنا جون
علت پوچ گرا بودنش اینه که نوشته هاش به نوعی غمباره و مدام از بی هدفی دنیا صحبت می کنه. امید در نوشته هایش پیدا نیست. احساس پوچی رو در نوشته هاش میشه حس کرد وگرنه بسیار چیره دست وتوانا بود.
خواهش می کنم شما سرور مایید .

فاطمه یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:01 ق.ظ http://sky-line.blogsky.com/

سلام آپت قشنگ بود
ولی بیچاره صادق هدایت بدجور شکست عشقی خورده

سلام فاطمه جون
بیشتر از همه دلم به حال صادق هدایت سوخت کی میگه مردها بی عاطفه اند.یه حایی خوندم که عشق اول آقایون تا آخر تودهنشون می مونه وبا هیچ پاکنی هم پاک نمی شه

بی دار یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:08 ق.ظ http://www.bidaram.blogsky.com

جالب بود
... میگن خود کشی آخر هدایت هم به خاطر ترزا بوده ...

پس قضیه خیلی عاطفی تر از اینها بوده
ممنون از حضورتون

Anna یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:09 ق.ظ http://lapeste.blogsky.com

سلام مجدد به افسانه ی عزیز
خودکشی صادق هدایت به علت عشق یا همچین چیزی نبوده به قول خودش در یک دوره بوده تمام شده رفته
و علل دیگر داشته که از حوصله نوشتن من و خواندن شما خارج است ...

الهی فدات که این قدر نگران آبروی صادق هدایتی
آخرین خودکشی اش رو مطمعن نیستم به خاطر ترزا باشه ولی اولی به خاطر ترزا بود
خودش هم دریکی ازنوشته هاش بیان کرده

شنگین کلک یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:23 ق.ظ http://shang.blogsky.com

درود و ممنون بخاطر بیان بحث مجردی
حالا شما چرا فقط به به آقایان مجرد پرداخته اید
آنهم از نوع درگذشته اینهمه زنان مجرد نیز هستند
تازه از نوع حی و حاضر.این روز ها که دیگر مجرد بودن چیز غریبی نیست ! حتما نباید کسی دچار مشکلات عشقی
یا روحی روانی بشود یا دست به خودکشی بزند تا تصمیم
به مجرد بودن بگیرد برای نمونه خانم نیکی کریم یا خانم
مهرانه مهین ترابی که معرف حضور همه هستند فر نکنم
به این علتها مجرد مانده باشند .
به این خبر توجه کنید:
منبع(http://www.hamseda.ir/fa/news/1304)
«دو و نیم میلیون نفراز جمعیت تهران مجرد هستند».این آمار زمانی از منظر بررسی ناهنجاری های اجتماعی بیشتر تهدیدآمیز به نظر می رسد که مدیر سازمان جوانان استان تهران در گفت وگو با خبرنگاران بیشترین طلاق را برای زنان بین سن ٢٠ تا ٢٤ سال و برای مردان بین ٢١ تا ٢٩ سال اعلام می کند.
«محسن زنگنه» به نکته دیگری اشاره می کند که وضعیت موجود را نامطلوب تر از آن چه که به نظر می رسد، نشان می دهد: نرخ بیکاری در سال ٨٥ در استان تهران ١/١٥ درصد و در سال ٨٦، حدود ٢/١٩ درصد بوده است.
به طور کلی آمارها نشان می دهد که تعداد جوانان مجرد و بیکار در استان تهران رو به ازدیاد است و این در حالی است که یک جوان در دوران جوانی با بحران های مختلفی روبه رو است.
حال سوال اساسی این است که تبعات این امر برای یک شهر و کشور چیست؟

سلام جناب شنگ
ممنون از خبرومعرفی منبع
این که چرااین پست رو روبه آقایون مجرد اختصاص دادم .به خاطر اینکه همه جا میگن اول آقایون بعد خانم ها به هرحال آقایون مقدم ترند اما چرا از نوع درگدشته؟ چون دیگه دستشون از دنیا کوتاست این حتمیه که دیگه ازدواج نخواهند کرد
فقط صادق هدایت بوده که مساله عاطفی داشته وگرنه خدابیامرزه بقیه رو اونا اصلا به فکرشون هم خطورنمی کرد.
اگر زند هارو اسم می بردم خداروچه دیدی؟اومدو بعد از نوشتن من ازدواج کردند اونوقت بایدنوشته ها رو تک تک اصلاح میکردم

سن طلاق خیلی تکان دهنده است.به نظر شما جناب شنگ عکس این همه جوون مجردرو میتونم توی پست بعدی بیارم؟

[ بدون نام ] یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:25 ب.ظ

با سلام ؛
از اینکه معلم وار به همه و همه ی نظرها، نظر دادی و درس مربوطه را ! پیش خود گفتم شاید آموخته هایم را از تو بتوان با :
شبی در کنج میخانه گرفتم تیغ بر دستم ، بگفتم :
خالقا یارب تو فکر کردی که من مستم ؟!
کجایی تو ؟!
چه هستی تو ؟!
چه میخواهی تو از قلبم ؟!
تو از مستی چه میدانی ؟!
تو از قلبم چه میجویی ؟!
تو فرعون را خدا کردی !
تو شیرین را ز فرهادش جدا کردی !
سپردی تیغ بر ظالم ! به مظلومان جفا کردی !
به آن شیطان خونخوارت تو ظلم را عطا کردی !
سپس گفتی: مشو کافر ، تو فکر کردی که من مستم !!!
پس داد .

سلام هموطن خوبم
از حضورتان بسیار ممنونم اگر آدرسی از شما داشتم بسیار خوشحال میشدم اما احتمال میدهم که عضو سرزمین مجازی ام هستید.
من در خدمت شما هموطن خوبم هستم

خداوندا ندایت را شنیدیم
به رخ, ما پرده ی ایمان کشیدیم
خداوندا گناهانم ببخشای
بدیهایم الهی عفو فرمای
خدا وندا عطا کن وعده ات را
مرا در روز محشر خوار ننما
خداوندا به نیکانم بمیران
که نیست در وجودت خلف پیمان
از شما سپاسگزارم

[ بدون نام ] یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:13 ب.ظ

سلام لطفن به ایمیلتان مراجعه کنید چند روز پیش مطلبی را برایتان ارسال کردم دوست دارم جوابش را با ایمیل ارسال کنید

سلام
ممنون از حضورتان
چندروزی است که به ایمیلم سر نزدم حتما این کار را خواهم کرد

احمد-ا یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ب.ظ http://ashianeheeshgh.bligsky.com

افسانه شرمنده از اینکه آدرس نگذاشته ام ؛ باور کن آنقدر در حیرت و تاثیر نوشته و تصاویر قرار گرفته بودم که یادم رفت .
اما بعد ، از اینکه :
1) مرا در سرزمین مجازی ات شناختی بیاد معلم های درجه یک و یک دوران تحصلیم افتادم . ( . . .اما احتمال میدهم که عضو سرزمین مجازی ام هستید.)
2)
خداوندا ندایت را شنیدیم
به رخ, ما پرده ی ایمان کشیدیم
خداوندا گناهانم ببخشای
بدیهایم الهی عفو فرمای
خدا وندا عطا کن وعده ات را
مرا در روز محشر خوار ننما
خداوندا به نیکانم بمیران
که نیست در وجودت خلف پیمان
به جان دلم روح تازه ای دمید و بسیار متشکرم

سلام
احمد آقا
ممنون از حضورتان .
مراشرمنده می کنید وبه کلبه مجازی ام سر می زنید اما من هیچگاه نتوانستم وارد سرای مجازیتان شوم واز نوشته هایتان بهره گیرم .از این بابت عذر می خوام .

خواهش میکنم

سحر یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ http://paeizerangparide.blogsky.com

چه جالب!! احتمالا تا چند سال دیگه خیلیای دیگه به این لیست اضافه میشن

بله سحر جان متاسفانه خیلی از جوانها هستند که به خاطر مساله مالی وبیکاری نتوانستند ازدواج کنند و عده ای به خاطر همین مساله سالها به دنبال کار وکسب در آمد بودند تا ازدواج کنندچون پا به سن گذاشته اند دیگر انگیزه ای برای ازدواج ندارند

فـــافـا دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:31 ق.ظ http://life-me.blogsky.com/

سلام افسانه جوووووووووون
اوه صادق هدایت عاشق داستان ها و رمان هاشم مخصوصا بوف کور نمیدونم چرا!!؟؟ همه بم میگن نخون
!!! وای من واقعا دوس دارم شیرین نیست واسم ولی تلخیش واقعا به دل آدم میچسبه...

سلام فافا جون
من از شخصیت صادق هدایت خیلی خوشم میاد
متن اولی که درابتدای کتاب بوف کور نوشته محبوبیتش رو پیش من دوچندان کرد . اون واقعآ عاشق بود اما نباید خود کشی می کرد

Anna دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:48 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

سلی دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ب.ظ http://www.soli-alone.blogsky.com




در سکوت...

می خوانم همه ی ماتِ نگاهِ بیگناهت را

و آه ، آه ...

بر سیاهی ِ شب می افکنم همه سکوت تو را

تا رنگ گیرد ...

سیاهی از پس رویا ..

کو مرا به دام افکند .

دام ِ آن نگاهی که ، در دلم چو طوفانی

از خودم رها گرداند .

از خودم به تو آویخت .

از خودم به چشم تو ...

چون سفر به رختخوابم

از پس یکی تبعید .

***

نرم نرم میپاشم واژگان شعرم را

در ترنم اشکم ...

در نهایتِ راهی ، کو نفس به خاک افتد.

چون شقایقی در خون ...

از پسِ تگرگِ مرگ .

چون شرار رگهایم

درتسلط خنجر.

***

رنگ رنگ میگریم...

همه سرخی رگانم را

تا سپیده دم ...

ایمان بیاورد بر ولادت یک نور...

در هم آغوشی من با ...

استقامت ِ فریاد!

***

..............

بر جای جای این شب تار...

همچو پوست یک شب تاب ،

برگ برگ ِ شعرم را...

از دیده ام رها کرده

بر ستارگان خموشِ کنج ِ کویر

وه...

چه غمگنانه میپوشم ؟؟

.... چه اندُهانه میبخشم ؟!!!

سلام سلی جان
ممنون از حضورت وشعر زیبایت
بسیار زیباست

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ق.ظ

مادرم برایم افسانه می گفت ...

پر از شیدایی زمانه؛ لبریز از افسونگری جانانه

و من غافل از گذر عمر؛ در کنار جویبار زمانه؛ تنها سراپا گوش بودم.

روزگار همچنان می نوشت و من شدم افسانه ...

من در خیال خود رود خروشان بودم و جوانیم سنگ های صیغلی خفته در بستر روزگار ...

اما من تنها افسانه ای از آن روزها و رودها بودم ...

با خاطراتی خیس که دیگر با چشم جان هم خوانده نمی شدند .

من همان روزها هم افسانه ای کهنه بودم که بارها و بارها در گذشته های دور نوشته و فراموش شده بودم و غافل در تکراری جدید؛ از بوی ماندگی آن؛ سرمست می شدم و خیره در چشمان معصوم کودکم برایش افسانه می گفتم :

افسانه قدیمی زندگی را ...

سلام برهموطن خوبم
از هدیه زیبایتان ممنونم . من این شعر زیبایتان را به نام یک دوست در وبلاگ خاطرات کهنه وشعرنو ام خواهم نوشت تا ماندگار شود افسانه کهنه هموطن نا شناس خوبم
از لطف شما بسیار سپاسگزارم

آنا سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ب.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

هدیه ی قشنگی بود
دستشون درد نکنه

سلام ممنون آنا جون
قابل شمارو نداشت
من هم از ایشان سپاسگزارم

امید پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ق.ظ

بانو
چرا نظرات پست جدید را بسته ای؟

سلام آقا امید
خودمم نمی دونم چرا؟؟؟

احمد-ا پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ http://ashianeheeshgh.blogsky.com/

خیلی دلم می خواست در پست عهد شکنیت شعر زیای مهرداد اوستا را بیآرم که:

« وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟ »

مطمئناً داستان شعر را هم شنیده اید. که آن پست نظر دهی بسته بود .

سلام هموطن خوبم
ممنون که مراشرمنده می کنید وبه من سر میزنید وبانظرات وهدایایی زیبایتان مرا خوشحال می کنید .

Anna پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

سلام
کمی عجیبه که نظرات 2 پست بالا رو بستی
و این هنوز بازه
خوب ما می یاییم اینجا نظر می دیم

راجع به جناب پونکی که پرسیده بودید نمی دونم دلیلشون چی بود اما هر چی بود هر جور ایشون راحت هستن با اینکه خیلی بد شده واقعا و تمام مطالب رو هم حذف کرده اند
من هم خیلی ناراحتم راستش
چون حرفها و حدیثهای ایشون تمام به دلم می نشست

سلام آناجون
انسانه دیگه کارایی می کنه که خودشم علتشو نمی دونه
ممنونم عزیزم

رضا پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ب.ظ http://rniazi.blogsky.com/

البته فکر کنم این اقایون ازدواج رسمی نکردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به گمانم این طوریه که شما می فرمایید.

Anna جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:02 ب.ظ http://lapeste.blogsky.com

احمد-ا جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ب.ظ

با سلام
اینکه بالاخره به سرای خودتان با هدیه سر زندی و سرافرازمان کردی بسیار خوشحال شدم . هر چند به هدیه شما در همانجا نقدی زده باشم !

سرای من به نوعی سرای توست با نامی دیگر ( داستان راستان « خاطرات کهنه » پاورقی ها « شعرهای نو » ) که همه و همه نقاشی های من با استفاده از ۲۸ حرف فارسی همراه با ۴ حرف مشترک ، در ادبیات فارسی شما معلمان عزیز

سلام برهم زبان گرامی
از نقدزیبایتان برشعرم خوشحال شدم وخوشحالتر آنکه توانستم ازمطالب زیبایتان بهره گیرم
خوشحال میشم اگر رمز نوشته ی زمستان 87 ق3را بهم بگویید
هرچند اصرارزیادی براین نیست چون نوشته رمزگذاری شده فقط برای یک مخاطب خاص است
ممنون از حضورتان

tanha جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ب.ظ http://www.tanha26.blogsky.com

_______________##________##
_______________###*_______*###
___________.*#####__سلام___#####*.
__________*######_دوست عزیز_######*
________*####### ___________#######*
_______*########___________.########*
______*#########.__________.#########*
______*######@###*_______*###@######*
_____*#########*###____###*#########*
____*##########*__*####*__*##########*
__*###########_____*_*______###########*
_############___وبلاگم رو ____############
*##*#########_____آپ کردم____#########*##*
*_____########_خوشحال می شم########
_______#######_یک_سر_به_____#######
________*######__وبلاگم بزنی__######*
_________*#####********** *#####*
___________*####*موفق باشی####*
_____________*####______####*
_______________*##*____*##*
_________________*##__# #*
__________________*####*
_________________.######.
_______________.#########*
____ _________.###########*
_____________.####*__*######

سلام تنها جون
حتما خوشحال میشم

tanha جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ب.ظ http://www.tanha26.blogsky.com

ممنون از حضور ونظر زیبایت افسانه جون

خواهش میکنم عزیز جان

mj شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ب.ظ http://khomkhaneh.blogsky.com/

سلام
من به نوشته های صادق هدایت خیلی علاقه دارم
بنظرمن همانطورکه همه آدمها مثل هم نیستند ومثل هم زندگی نمیکنند همه کسانی هم که خودکشی میکنند مثل هم نیستند .هیچ کسی نمیتواندکاملا خودرا جای کسی دیگرتصورکند .این حق انسان است که چگونه زندگی کندیانکند!

سلام
ممنون از حضورتون درسته زندگی هرکس مال خودشه .من شخصیت صادق هدایت رو خیلی دوست دارم . انسانی وفادارکه بعد از خیانت معشوقه اش دیگر به کسی دل نبست وهیچ کس را جایگزینش نکرد درقلب شکسته اش نوشته هایش را نخوندم اگر بخوانم حتما ازشون خوشم خواهد آمد

امید شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

هنوز نمیدانید چرا نظرات پستهایتان را می بندین؟

یعنی برای نظر ما وقعی قایل نیستید بانو؟

از شما بیشتر از اینها انتظار داشتم
با ما به از این باشد بانو افسانه!

سلام آقا امید
نظرات شما ودیگردوستان عزیز برای من عزیزاست این حرف رونفرمایید آقا امید.......
شما وهمه یدوستان نزد من ارج وقرب فراوانی دارید. یه کاری رو شروع کردم مشغول انجام آن هستم تا اول مهر باید تمامش کنم . برنامه سالانه آموزشگاه وتقویم اجرایی ایست که باید تایپ کنم و یه سری مطالب هم باید از اینترنت پیداکنم وبه صورت جزوه ی چندین صفحه ای به آموزش پرورش تحویل دهم .بعد از آن شعرهایی براتون توی پستم می گذارم که کلاغ ها دیگه جرات خوندن نداشته باشند
زمانی که برای انجام کارم توی اینترنت هستم به شما وهمه دوستان سر میزنم وارمطالب واشعار زیبایتان استفاده می کنم از این که جناب صهبانا دوباره با وبلاگ زیبا ومطالب خوبشان برگشته اند هم خوشحالم
به ایشان وشما دوست ورفیق وهمراه ایشان هم تبریک می گویم

صهبانا یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ق.ظ http://sahbana.vastblog.com/

سلام
منتظر پست جدید و آثار خوب شما هستیم ...
انتظار طولانی شد ...
از حال و هوای مهر چه خبر ؟
بهار علم دانش را پیشاپیش به شما معلم خوب و سخت کوش تبریک می گویم ...
با اینکه دانش آموز نیستم اما حال و هوای عجیب و دوست داشتنی مهر رو از یاد نمی برم ...

توفیق ... رفیق راهتان .

سلام جناب صهبانا
فعلا آثارومطالب تعطیل
برای من که چند روزیه بوی مهراومده ودرگیر کارهای مدرسه ام
ماه مهر حال وهوای دیگری داره من فصل پاییزو خیلی دوست دارم مخصوصا آبان ماه رو.
ممنون از لطفتون .هرازگاهی مطالبتان را می خوانم ونظرات کم بهایی هم می گذارم .
از بازگشتتان بسیار خوشحالم

امید یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ق.ظ

خب حالا شد این یه حرفی
منتظر خبرای کلاغ تان هستیم

ممنون
لابد فکر کرده بودید علت بسته کردن نظرات وکم رنگ شدن حضورم به خاطر اینه که 3هزار میلیارد ازبانک صادرات دزدی کردم وجیم شدم
این همه پول روبخوام دروجه کسی بنویسم صفرهاش ازصفحه میزنه بیرون و اونوقت بهم شک می کنند.من این ریسک رو نمی کنم

حمید سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:07 ب.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

د اخه اگه زن گرفته بودند که دیگه صادق و ........نمیشدند آبجی

سلام
ممنون از حضورتان
بله فرمایش شما متین هیچ کس صادق نمی شد
ازنظرات خوبتون که درپست ها دیگر گذاشتید ممنون
من نیز به وبلاگ شما سر خواهم زد وافتخار وارد شدن به سرایتان را خواهم داشت

حمید چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ب.ظ

ممنون از حضورت

گفتم...دعا کن برام من با افسانه ام همانگونه با شم که اکنون هستم تا آخر........من ۳۰ ساله باشم با اونکه مرض قلبی داره و سکته مغزی کرده من بیش از گذشته خودم رو ملزم میدونم ............

سلام
ممنون از حضورتون
برایتان دعا میکنم .افسانه ی زندگیتان افسانه ی جاوید وآموزنده برای آیندگان باشد. همانگونه که می خواهید باشید .امید که دراین راه موفق وخداوند همراهتان باشد

حقی پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ق.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

با اجازه لینکتون کردم

سلام
شما لطف می کنید

حقی پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 ق.ظ http://hamidhaghi.blogsky.com

سلام
اولین بار بود که یکی داغ داغ هنوز پست جدیدم اپ نشده بود کامنت میزاشت

به فال نیک میگیرم

مثل اینک نوشتم لینکتون کردم

سلام

من هم لینکتون می کنم

علی پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ب.ظ http://hees.blogsky.com

سلام!
وب جالبی داری

سلام
ممنون از حضورتون

رضا جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ http://rniazi.blogsky.com/

سلام افسانه خانم این شعر شما وصف حال خیلی از ادماست .جالب بود ممنون

سلام
ممنون از حضورتون

مهاجری دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ب.ظ http://neshtar.blogsky.com

وبلاگ قشنگی دارین!عاشق بمانید و پاس عشق را بدارید!

سلام
ممنون از حضورتان

MojtabaMax سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:16 ب.ظ http://alonemax.blogsky.com

خلاصه ناکام که از دنیا نرفتند حتما دوست دختر داشتند

شوخی کردم...
ولی بیچاره صادق هدایت...

سلام
نکنه شناسنمشون رو به شما نشون دادن
آخههههههههههههههههههههه اینا اهل دوست دختر بودندددددددددددددددد

[ بدون نام ] یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ق.ظ

سلام
اینکه صادق هدایت نهیلیسم بوده باز هم جای بحث و بررسی ی بیشتری دارد...
من هنوز فکر می کنم او قربانی ی همان جنس دست های پنهانی شده است که دکتر شریعتی شد.
اما در مورد مجردی تا ازدواج نکردی دوره ی خیلی مزخرفی ی اما بعد از ازدواج همیشه جزو بهترین دوره های زندگی ازش یاد می کنند.

سلام
ممنون از حضورتون
من این دوشخصیت رو خیلی دوست دارم بیش از آنکه تصور بفرمایید.
صادق هدایت قربانی احساسات پاکش شد.اما من این مورد رو نمی پسندم.نباید این کارو می کرد.
هرچند شریعتی می گوید مردان در صیدعشق بسیار نا متناهی نامردند..........
اما درمورد صادق صدق نمی کنه ولی نباید خودکشی می کرد
از اینکه نسبت به دوران متاهلی دید بازی دارید خوشحالم
احساس می کنم شما عضو سرزمین مجازی وحقیقی من هستید.شاید هم نباشید.
موفق باشید

مهاجر دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ق.ظ http://MOHAJERANE-ASEMANI.BLOGSKY.COM

باز هم سلام
خودکشی پلیدترین حالت آدمی است.
اما یه حسی به من میگه صادق هدایت خودشو نکشته بلکه کشتنش...شاید هم اشتباه می کنم.
*******
من به کسانی تعلق خاطر دارم که در هر سرزمینی باشند آن را صفحه ای از سیاره ی خاکی می دانند که هر روز در حال ورق خوردن است،کسانی که برایشان هیچ چیزی مهمتر از سعادت و سلامت انسان ها نیست
فکر می کنم شما چنین انسانی هستید.
کاش من هم بتوانم عضوی از چنین انسان هایی باشم.
بنی آدم اعضای یکدیگر اند
که در آفرینش ز یک پیکرند.
اگر چنین نباشم حیوانی بیش نیستم البته دو پا.

سلام بر عضو سرزمین مجازی ام
نه صادق خودکشی کرده متاسفانه
اما
این حرفو نفرمایید مطمئنم شما فرد وارسته وعزیزی هستیدمن همچین انسان خوبی که تصور می فرمایید نیستم.من هم چون شما وبقیه هستم

حسین چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 03:36 ق.ظ http://shamsilangrood.blogfa.com

سپاس از اطلاعات مفید و جالبتان

خواهش می کنم بزرگوار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد