در خــیالات خــودم در زیــــر بـــارانــی که
نیست می رســم با تو به
خــانه، از خیـــابانی که نیست
می نشــینی روبرویــم، خستـــگی در می
کنــی چای می ریــزم
برایــت، تــوی فنـــجانی که نیست
باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر
اســت باز می خندم که
خیلی،گرچه می دانی که نیست
شــعر می خوانــم برایــت، واژه ها گــل مـی
کنند یاس و مریـم می
گـذارم ، توی گـلدانی که نیست
چشـم مـی دوزم به چشمت، می شــود آیا
کـمی دستهــایم را
بگـیری ،بــین دستـانی کــه نیست.؟
وقــت رفــتن میشــود، با بغــض می گویـــم نــــرو پشتت پایت اشک مـی ریـزم،در ایوانــی که نیست
می روی و خــــانه لـــبریز از نبــــودت می
شـــــود بـــاز تنــها می شـوم،
بــا یــاد مهـمانی که نیست
بـــعد تــــــو ایـــن کـــــــارهر روز مـــــن اســــت بــاور ایــن کــه نــباشـی، کــار آسـانی کــه نیست
پ.ن.1:اگــــر کسـی در زندگـــی اش شـــما را بخــــواهد پیوسـته تــلاش خواهـد کــرد و آن را در عمــــل نشــان خواهـــد داد
پ.ن 2: همیشه با کسی درد دل کن که دو چیز داشته باشد: یکی "درد" و دیگری "دل"غیر از این باشد به تو می خنــدد...
سلام
به وبلاگ منم سر بزنید
سلام
چشم حتما
چه سنگینند لحظه ها و چه لطیفند واژه ها ...
تو آسمون دلم یه تیکه ابر سرگردان مشغول گریستنه .
تو این شب که رویاهای اساطیری ام دنبال یه بهونه اند ،
عشق به خدا تنها واژه ی روشن قلبمه ...[گل][گل]
........................................................
سلام و عرض ادب
سلام از بنده است
ممنون از مهرتون
زنگ به
خوره به سرت
نمیخام زنم نشو
سلام جناب رضی
عه وا عه وا عه وا
هوم
سلام ...
صبح بخیر ...
یکنفر به آشیانه اش هنوز نرسید !!!
ظاهرا به خونه ی قدیمی اش هم همچنین !!
نکنه بی نـــــــــــــدا به ما
پنجره ای از آشیانه
یا که در این مکان باز شده و پریده تا بالهایش را به رخ مون بکشه و
همچنان افسانه وار برایمون بمونه
سلام همزبان خوبم
سال ها می گذرد
و من از پنجره بیداری
کوچه یاد تو را می نگرم...
و چنان آرامم که کسی فکر نکرد
زیر خاکستر آرامش من
چه هیاهویی هست ...
عاشقی هم دردی است !!!
و من از لحظه دیدار تو می دانستم
که به این درد
شبی
خواهم مرد ...
خوبید همزبان خوبم؟؟؟؟
1239
1240...
1241...
1242...
1243...
1244...
1245...
1246...
1247...
1248...
1249...
1250...
1251...
:شما خیلی با محبتید بزرگوار
آفتاب را دوست دارم
به خاطر پیراهنات روی طناب رخت
باران را
اگر که میبارد
بر چتر آبی تو
و چون تو نماز میخوانی
من خداپرست شدهام ...
"بیژن نجدی"
و من نیز...
دوست خوبم ازتون ممنونم
لعنتی اینجا بمان چشمت اسیرم میکند
لذت آغوش تو چون شیر شیرم میکند
بانوی شعرو خیالم لحظهای بامن بمان
تا بدانی که چرا عشقت اسیرم می کند
بس که ماندم بی تو من در کلبه تنهایی ام
فکر دوری از تو هم بد جور پیرم می کند
بوسه از لبهای تو طعم شراب خانگی است
وای برمن کاین شرابت سر به زیرم می کند
گرمی دستان تو من را هوایی کرده است
بی هوایت زندگی منت پذیرم می کند
دوش من آهسته می گفتم به قاب عکس تو
لعنتی اینجا بمان چشمت اسیرم می کند
چشمت اسیرم می کند
سپاسگزارم دوست عزیز
سلام
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کارعشق
آزار این رمیده سردر کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست عشق کدام است غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
فریدون مشیری
[گل]
سلام دوست خوبم
بیمار خنده های توام....
ممنون از محبت تون
باس هایم که تنـــــــــ ــــــــگ می شد
می بخشیدم به اینُ آن
ولی دل تنگــ ــــــــ ــــــ ــــم
را حالا چه کســــــ ـــــی می خواهد !!!!
دل تنگم را چه کسی می خواند...
مرسی قشنگم
آدمها آنقدر زود عوض می شوند …
آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی
به ساعتت نگاهی بیندازی
و ببینی چند دقیقه
بین دوستی ها تا دشمنی ها
فاصله افتاده است …
آدمها زود عوض می شوند...
عزیز ل افسانه ای
دم های دیار من پاییز را دوست دارند
پاییز ...
زمستانی است که تب کرده
تابستانی است که لرز کرده
بغضی است که رسوب کرده
حرفی است که سکوت کرده
من ...
سکوت رسوب کرده
در تب و لرز پاییز را می پرستم
پاییز ...
عروس تمام فصل های زندگی است
در تب و لرز پاییز را می پرستم ...
ممنون نفسم
سلام
مرسی که سرزدی
سلام ب روی ماهت
قبل از آنکه خیلی دیر شود وقت بگذارید خودتان رابشناسید.
وقت بگذارید بفهمید چه می خواهید.
وقت بگذارید برای خندیدن،گریستن،بخشیدن
وقت بگذارید برای ریسک کردن،
وقت بگذارید برای عشق ورزیدن،
قبل از آنکه خیلی دیر شود وقت بگذارید…
وقت بگذارید برای عشق ورزیدن، ...
نگاه خوب و مهربانتان را سپاس
"سال ها رفت هنوز
گردن آویز کسان دگری "
" من مهمانی چشمان تو عادت دارم "
____________________
غزل چشم تو احساس مرا می شکند
ح ب
من به مهمانی چشمان تو عادت دارم...
ممنونم از مهرتون
گرچه مستیم و خرابیم ، چو شبهای دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
امشبی را که در آنیم ، غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر...
عماد خراسانی
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر...
عزیزم مستانه خانم
باغ بارانی
کسی ما را نمی پرسد ...
کسی ما را نمی جوید ...
کسی تنهایی ما را نمی گرید ...
دلم در حسرت یک دست .. دلم در حسرت یک دوست ...
دلم در حسرت یک بی ریای مهربان مانده است ...
و اما با توام ای آن که بی من .. مثل من تنهای تنهایی ...
کدامین یار ما را .. می برد تا انتهای باغ بارانی ...
کدامین آشنا آیا .. به جشن چلچراغ عشق .. مهمان می کند ما را ...
بگو ای دوست .. بگو ای آن که بی من .. مثل من تنهای تنهایی ...
تو که حتی شبی را هم .. به خواب من نمی آیی ...
تو حتی روزهای تلخ نامردی .. با نگاهت التیام دستهایم را دریغ از ما نمی کردی ...
من امشب .. با تمام خاطراتم با تو خواهم گفت ...
من امشب .. با تمام کودکیهایم برایت اشک خواهم ریخت ...
من امشب .. دفتر تقویم عمرم را به دست عاصی دریای ناآرام خواهم داد ...
همان دریا که می گفتی .. بغض شکوه هایم از گلوی موج خیزش زخم بر می داشت ...
همان دریا که می گفتی .. تو را در من تجلی می کند ای دوست ...
بگو ای دوست .. بگو ای آن که بی من .. مثل من تنهای تنهایی ...
کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی .....
دلم در حسرت یک بی ریای مهربان مانده است ...
بسیار زیبا بود دوست خوبم
سلام گلم ممنون بابت سر زدن به وبم
سلام نفسم
خواهش می کنم
اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم
وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی
اگر ماه بودی مرا می شکستی، مرا می شکستی
عزیز دلمی
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم ...
نگاه مهربانتان را سپاس
سلام
با موضوع ( لیلی و مجنون ) آپم بیای خوشحال میشم.
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
سجده ای زد بر لب در گاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
[گل]
سلام
پر ز لیلا شد دل پر آه او
خدمت رسیدم
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ، دلگیر نباش . . .
تو با تمام مهربانی هایت زیباترین معصوم دنیایی . . .
من خدایی را می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان می بارد . . .
اما یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!
چرا می پنداری باید بهتر از خدا تو را قدردانی کنند ؟!
پس نرنج از ناسپاسیشان و برای شادیشان بکوش . . .
با مهربانی روحت به آرامش می رسد . . .
تو با مهرت بال و پر می گیری . . .
خوبی دلیل جاودانگی توست . . .
با مهربانی روحت به آرامش می رسد . . .
نگاه خوبتان را سپاس
سلااااااااااااااااااااااااام
درووووووووووووووووود
فراوااااااااااااااااااااااااان
[گل][گل][گل][گل]
سلام از بنده است
ممنونم محبت کردید
سلام مهربان
صبح پنج شنبه ات روزگار روشنایی این سرای عشاق با حضور شما بخیر و سلامتی
جون میده اینجا پس از 4 ماه 12 روز تــــــــــولد یابد و به پستی در آید به روشنایی آسمان آبی به مهر و مهرورزی تا هم :
- نشان داده شود که از طول زمان عده به زبان سنتی مون گذشته است
- و هم آنطرف تر یکی از چله نشینی در آمده
سلام همزبان خوبم
افســانه گشته ام به غم عشق، تا شدم
افســــونی نـــظاره چـــشم ســـیاه تــــو
شادی نصیب گشته ام ای دوست! تا مرا
دل شـــد نشـــان نـــاوک تـــیر نگـــاه تــو
نگاه مهربانتان را سپاس
حالا عصر است
و از بتونه کردن روزها به خانه می آیم
و بودنت بوته ای است
که به زندگی سنجاقک اضافه می شود
تا مرگ روی زندگی ناچیز شب پره نیفتاده
بیا
تا کنار این همه گیاه وزمین و آدم
تنها نمانم
این جا
اگرچه انتظار را با آهی که پشت پنجره هاست
می کشیم و تمام می شویم
بیا
مثل آسمانی که یک عمر روی بام ایستاده
آخرین حرفم
نشستن کنار توست
((گراناز موسوی)) [گل]
انتظار می کشم و تمام میشوم ...
ممنون بزرگوار
سلام
چه میشد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه میکردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر میشد همه محراب را میخانه میکردم
[گل]
سلام
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم...
نگاه خوبتان را سپاس
بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است
ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است
[گل]
و سنگ, صبور است و محرم راز...
ممنون از محبت تون
سلام گلم
متشکر از اینکه به یادمی ولی بانک اقتصاد قبل از تو تبریک گفته بود یادت باشه دست پا چلفتی این چیزی نیست که دیر کنی یا از یادت بره اخرین بارت باشه تا سال بعد این شا اله بمیری راستی 14 ابان تولد منه یادت نره باشه شنبه دوباره میخام از شهرتون رد شم
خواب نباشی -تنبلبه امید ندیدنت
سلام جناب رضی دل زنده
ببخشید که دیر خدمت رسیدم اما من همون روز تولدتونو تبریک گفتم
خب بانک ها همیشه پیش قدمند
حالا باز من یادم بود 12 آذر تولدتونه
باعث افتخار بنده است که عزیزی چون شما از شهرمون عبور می کنید
سلام گرامی
امروز تولد دوست گرامی تان نجات مشهودی است
مراتب جهت اطلاع عرض شد. [گل]
سلام عمو علی مهربون
انشالله مبارک باشه خدمت میرسم
را اینگونه باور کن...
کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته...
خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته...؟!
نمی دانم مرا ایا گناهی هست..؟
که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟
مرا اینگونه باور کن...:
ممنون از نگاه خوبتون:
دل رفت ولی بار دگر در به در آمد
عاشق نشدی قصه ی ما هم به سر آمد
دیدار تو غم بود و نبودت غم دیگر
این درد نرفتست که درد دگر آمد
عشق تو مگر ارث پدر ها به پسر هاست ؟
کز پشت پدر پیش رخت صد پسر آمد
خودکار به لب برده ای از عمق تفکر
خودکار به لب رفت ولی نیشکر آمد
با چشم ترم هر غزلم را به تو دادم
هر بیت ترم در نظرت بی اثر آمد
صد میوه ی نوبر به تو بخشیدم و امروز
جای ثمرم بر کمرم این تبر آمد
با دیدن رخساره ی یکتا ی تو دل رفت
دل رفت ولی بار دگر در به در آمد ...
"سید امیر میری"
محبت کردید بزرگوار
ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ...
ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ،
ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ ،
ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ ،
ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ،
ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ ،
ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ ...
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ...
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ...
ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ...
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ...
#ﮔﺎﻩ # ﻣﺎ # ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ , ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﺘﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ ...
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ ,
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ،
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪ ...
ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ،
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿم .....
مهرتان را سپاس
تو افسانه منو ندیدی؟
سلام جناب رضی
دلت تنگِ یک نفر که باشد ...
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد ...
و لحظه ای فراموشش کنی ...
فایده ندارد ...
تو دلت تنگ است ...
دلت برای همان یک نفر تنگ است ...
تا نیاید ...
تا نباشد ...
هیچ چیز درست نمی شود .....
ممنون از مهرتون
سلام
شبتون به خیر
پست جدید در باره یک بیمار روانی گذاشتم، خوشحال می شم مطالعه کنید [گل]
سلام عمو علی مهربون
چشم خدمت میرسم
سلام مهربان
حوش اومدی
صبح پنج شنبه ات به خیر و شادابی
به عادات فقط منتظر مهر و مهربانی هایت از ۱۲۷۴ به بعد
سلام همزبان خوبم
ممنون از محبت همیشگیتون
سلام مهربان
سالگرد رحلت اول رسول
و نبی و معلم ...
مهر و اخلاق را به شما رهرو او
تسلیت و تهنیت میگویم
باشد که :
برقرار گردید و ماندگار
سلام همزبان خوبم
من نیز خدمت شما بزرگوار تسلیت عرض می کنم
ز آدمها نپرسید "چرا"ناراحتن.....!
برای اشکها و بغضهایشان..."دلیل"نخواهید..!
بغض های ناخواسته.....
گریه های بی اراده...
دلیل نمیخواهد...!!!
بهانه نمیشناسد...!
یک دل" پر "میخواهد...
و یک" حس" عجیب"...
که نه "او"میتواند توضیح دهد..
و نه "تو"میتوانی درک کنی..
پس "بدون"سوال کنارش باش...!!!
"همین"!!
سلام گلم[گل]
وبت عالیه[گل]
اگ با تبادل لینک موافقی خبرم کن[گل]
سلام مهربونم
ممنون از نگاه قشنگت
خواستم بیارم
شب که شود پنج شنبه رو نخواهی دید !!!
که آنلاین حضور یافتی
قدمت رو چشم مهربان
ممنون همزبان خوبم
خدایا...
به من بیامو ز که دوست داشتن بازی دل نیست...
بلکه........
" یک حس پاک است"
بیاموزم دل کسی رو به بازی نگیرم
دل شکستن هنر نیست
دل به دست آوردن یه شاهکار است
سلام افسانه جان دوبار رفتم مهران برگشتم تو خواب بودی نخواستم بیدارت کنم هم سرد بود و هم شب
خدا تو رو بکشه این شا الله
سلام جناب رضی
انشالله هر کجا که در حال خدمت رسانی هستید تنتون سلامت باشه
سلام افسانه عزیز
به طور موقت از شما خداحافظی می کنیم
امیدوارم ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید
موفق و پیروز باشید
سلام عزیز دلم
خداحافظی خیلی بدِ
انشالله هر کجا که هستید سلامت باشید عزیز مهربونم
واه
چه تجربه ی سختی
اگر
پنج شنبه 19/9/1394 نرسی !!!
حالا به هر دلیلی ...
و 1274 متصل گردد به جمعه 20/9/1394
سلام همزبان خوبم
صبح جمعه ی شما بخیر
سلام
ممنون از اینکه با حضورت کلبه ما را نورانی
می کنید. اما حیف که با تأخیر این کار را
انجام می دهید.
سلام
خواهش می کنم بزرگوار
ببخشید تو رو خدا
من آن نوازنده ی دوره گردی هستم
که در کوچه پس کوچه های شعر نو
با چنگ زدن بر تارهای احساسش
از دل می نوازد.
کلاه من پر از سکه هایی از جنس
محبت و دوستی شماست
شاعر: دنیا غلامی [گل]
ممنون عمو علی مهربون
سلام خوش اومدی جانم دلم گلم الهی بمیری-نمیدونم چرا از خدا هر چی میخام میده ولی اینو نمیده
گوشیم خرابه دیگه زنگ نزن باشه
سلام جناب رضی
عه وا من کی زنگ زدم آخه بابا
دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست
اگر برف ببارد هست اگر برف نبارد نیست
مثل دنیای من و تو
اگر تو باشی هستم
اگر نباشی ..................
[گل]
شما لینک شدین
ممنونم محبت کردید
خدایا؛
تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی قسم میدهیم؛
این ماه را بر تمام شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده،
و در ظهور ارباب و مولای ما؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما،
و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما،
و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده،
و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.
آمین ربّ العالمین.
ممنون از لطفتون
ســـــــــــــــــــــــــلام وب خوبی داری نـــــــــــوشته هات هم خوب هست.
افتــــــختاردادی به وب مــنم ســــــــــــــــــــــربزن خوشـــــــــــحال میشم
چیکار کنیم بازدید وبلاگمون بالا بره؟
یه راه حل خوووووووب .....
تبــــــــــــــــــــادل لینک کنیم !!!!
تبــــــــــــــــــــادل لینک کنیم !!!!
تبــــــــــــــــــــادل لینک کنیم !!!!
تبــــــــــــــــــــادل لینک کنیم !!!!
باتــــبادل لینک موافق بودی بلینک خــــبرم کن بلینکم
بااین عنوان و آدرس بلینک
عنوان : ⊹⊱⋛ قـره داغ ⋚⊰⊹
آدرس :www.ahar1.blogfa.com
نگاه خوبتان را سپاس
روزی کسی به خیام خردمند ، که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت : شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من ، چه زمانی در گذشت ؟!
خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟
آن جوان گفت : من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده ام و می خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا کنم و خیرات دهم و...
خیام خندید و گفت : آدم بدبختی هستی ! خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا نمیرند تو به دنبال مردگانت هستی ؟!...
بعد پشتش را به او کرد و گفت مرا با مرده پرستان کاری نیست و از او دور شد ...
اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : « کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمی رساند » .
و هم او در جایی دیگر می گوید : « آنکه ترانه زاری کشت می کند ، تباهیدن زندگی اش را برداشت می کند » .
امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم ...
محبت کردید بزرگوار
من از شب ها ی تاریک بدون ماه می ترسم
نه از شیر و پلنگ ، از این همه روباه می ترسم
مرا از جنگ رو در روی در میدان گریزی نیست
ولی از دوستان آب زیر کاه می ترسم
من از صد دشمن دانای لا مذهب نمی ترسم
ولی از زاهد بی عقل نا آگاه می ترسم
پی گم گشته ام در چاه نادانی نمی گردم
اصولأ من نمی دانم چرا از چاه می ترسم
اگر چه راه دشوار است و مقصد ناپدید ،
اما !
نه از سختی ره ، از سستی همراه می ترسم
من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم
من از نفرین یک مظلوم ، از یک آه می ترسم
من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی
اگر افتد به دست آدم خود خواه می ترسم
مرا از داریوش و کوروش و این جمله باکی نیست
من از قداره بندان مرید شاه می ترسم
نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان ،
اما !
ز برخی از طرفداران این درگاه می ترسم
چو " کیوان " بر مدار خویش می گردم
ولی گاهی از این سنگ شهاب و حاجی گمراه می ترسم ...
ممنون از محبت تون
سلام مهربان
آن پنج شنبه که به تاخیر رسیدی ...
گمانم این بود که
برای جبران یک هفتگی ات
امروز چهارشنبه برسی و ...
گمانم چه سخت در اومد
دلت شاد
اندیشه ات پاک
مهربانی ات مستدام
مشغله هایت سبک
خودت گل
روزگارت سبز
انشــــــــــــــــــــــــــــاالله
سلام همزبان خوبم
متاسفم گویا باز دیر رسیدم
همیشه شرمنده ی الطاف شما بودم