خـــــاطرات کهــــنه و اشـــــعار نـــو

خاطرات کهنه و اشعار نو شمع خاموشی شب های من است تازه ام از این فضای دلپذیر یاد آن درمان غمهای من است. صهبـــــانــا

خـــــاطرات کهــــنه و اشـــــعار نـــو

خاطرات کهنه و اشعار نو شمع خاموشی شب های من است تازه ام از این فضای دلپذیر یاد آن درمان غمهای من است. صهبـــــانــا

بـــــرای از تــــو نوشــــتن لب مـــرا بستنـــــد

برای از تو نوشتن غزل بهانه شده
و خون واژه درون قلم روانه شده 

برای از تو نوشتن لب مرا بستند
دوباره بغض فرو خورده ام کمانه شده 

برای از تو نوشتن , سکوت بی معناست
اگر که بسته دهانم , در این زمانه شده 

برای از تو نوشتن چقدر دلتنگم
اگر چه پیکر من جای تازیانه شده 

برای از تو نوشتن به عشق رو کردم
بیا ببین غزل من چه عاشقانه شده 

برای از تو نوشتن نسیم آزادی
نگاهها به تو تنها فقط نشانه شده 

 

                 مرتضی عباسی زاده

پ.ن: اگر  روزی  دلت لبریز غم  بود  گذارت بر مزار کهنه ام  بود 

       بگو این بی نصیب خفتدر خاک یه روزی عاشق و دیوانه ام بود  

نظرات 356 + ارسال نظر
سعید پونکی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ق.ظ

سلام و هزاران درود.

شعر بسیار زیبا و دلپذیری بود
ممنون از انتخاب خوب شما و این تصویر و موزیک که مکملی عالی بر این پست دلنشین بود .

پایدار و پیروز باشید .

سلام صهبانای خوبم
از نگاه مهربونتون و حسن نظرتون سپاسگزارم

بزرگوارید و عزیز

سپاســـــــــ

مرجان پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 ق.ظ


سلام افسانه
پ:ن خیلی قشنگه و غمگینه

سلام عزیز دلم

قربون نگاه مهربونت

مرجان پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:48 ق.ظ http://marjan41.blogsky.com/


میان بود و نبودش تنها یک حرف فاصله است.


و من روز و شب جریمه سنگین رفتنت را پرداختم!


و جز دل که روزی هزار بار خراش افتاده


کسی نفهمید که از باء بودنت


تا نون نبودنت فاصله تا بی نهایت بود



وقتی بنا بر جدایی باشد

چه فرقی می کند

خط تیره یا عصای موسی...

حقی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ق.ظ

چه میکنی با این انتخابهات...بخدا...

اجازه بده کپی کنم در پست بعدی استفاده کنم..هم شعر رو و هم تصویر کاملا متناسبش رو فقط...اون..تالع...خودت میزاری دیگه درسته؟

سلام استاد بزرگوار

نگاهتون زیباست

تمنا می کنم ایرادی نداره اگر اجازه بدید من کلمه ی تیل (افسانه) را بر می دارم و کد تصویر بدون کلمه ی تیل را برایتان ارسال می کنم

من تصویر را تا حدود زیادی تغییر می دهم که با اشعار منتخب متناسب باشد از جمله زمینه ی مشکی کردن و چسبی که به دهان زده شده و کلمه ی تیل را دوباره اضافه کردم

انسانهای هنر مند دقت بالایی دارند
ممنون از توجه زیبایتان

مرتضی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 ق.ظ

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق

وسکوت تو جواب همه مسئله هاست

فاضل نظری

سلام برادر خوبم

از حضور گرم ومهربونتون واین شعر زیبا که زینت بخش خاطرات کهنه ام شد سپاسگزارم

م.ح پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:50 ق.ظ


سلام:
درگیر من مشو.همدم نمی شوم
حوا منو ببخش
آدم نمی شوم
تقصیر تو نبود
نه من نه بخت خود
تو عشق خط زدی
من خواستم نشد
درگیر عادتم.سرگرم خود شدم.در مرز یک سقوط
دیگر نه تو نه من
از پشت این سکوت. از این نقاب و نقش
حال مرا بفهم.جرم مرا ببخش.
امروز بهترم
حوا بیا ببین
دلتنگ من مباش
من مرده ام همین

سلام دوست گرامی

افتخار آشنایی با چه عزیزی را دارم؟



سپاس از حضور گرمتون

علی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:54 ق.ظ http://tarfandroz.blogfa.com/


عالیه حاج خانم ههههههههههههه

سلام
از حضور گرمتون سپاسگزارم

حاج خانم؟؟؟؟

حقی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:14 ق.ظ

بانو مثل همیشه...

سپاس بی قیاس

سلام جناب حقی


تمنا می کنم

من پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:19 ق.ظ http://chera-man.blogfa.com

قشنگ بود

سلامـــــــــ

سپاســــــــــــــ

شادی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:27 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

خیلــــــــــی قشنگ ودلنشین بود افسانه جان

سلامـــــــ شادیـــــــ عزیزمـــــــ

قربونتـــــــــ برمـــــــــ

Haamed پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:45 ق.ظ http://www.haamed.blogsky.com

مثل همیشه زیبا. مرسی.

سلامـــــــــ

زیباییـــــــــ از آنــــــــ نگاه مهربانــــــــــ شماستــــــــ

صادق حسینی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:45 ق.ظ http://www.roham86.blogfa.com

او که می رود
نمی فهمد
اما آنکه بدرقه میکند
خوب می داند
کاسه ی آب معجزه نمی کند

سام دوست من
غزل زیبایی بود
لذت بردم

سلامـــــــ و سپاســـــ فراوانـــــــ

گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم....

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم.

افشین پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:28 ق.ظ http://dastan517.blogfa.com

عالیه

سلامــــــــــ

سپاســـــــــ از مهرتونـــــــــ

سپیده پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:34 ق.ظ http://bar0on.blogsky.com

تمام برگ های دفترم تمام شد...قلمم به پایان رسید...دستم سست شد...
چه سرمشقی دادی به من ...؟
هنوز هم مینویسم :
" دل دادن خطاست "
سلام.شعر خیلی زیبایی بود

سلامــــ سپیده ی نازنینمــــــــ

از آتش عشق هر که افروخته نیست
با او سر سوزنی دلم دوخته نیست
گر سوخته دل نه ای زما دور که ما
آتش به دلی زنیم کو سوخته نیست

مجید محمد پور پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:56 ق.ظ http://www.safare-kalamat.blogfa.com

سلام دوست عزیز !

نبودن هـــــــــــــایی هستــ

که هیچ بودنی جبرانشــ ـان نمیکنــد !!

کسانی که " هـــــــرگـــــــز "

تکـــــــــــــرار نمی شوند ...

حرفــ هایی هستــ که معنی شـــان را

خیلـــــــــــــــی دیر می فهمیم ... خیـــلی !!

سلام بزرگوار

هـــمــین " چـــه خبــــر "

هـــمــین " چـــه میکنـــی ایـــن روزهــا "

ســـوال بـــدی اســت !

آنان که بودنت را قدر نمی دانند رفتنت را “نامردی” میخوانند !

سپاســـــــــــ

رویا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:05 ق.ظ http://zemahestan.blogsky.com

سلام افسانه جوونم.... این شعر چه زیبا بود...
یه سوال عزیزم... چرا تاریخ ÷ست هایی که میزاری همیشه یه روز جلوتر از امروزه؟!!!!!!!!!!! یعنی فرداست؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! چرا افسانه جووووون؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام رویای من

قربونت برم

من یک روز از زندگی جلو افتاده ام

به کودکی فال فروش می گویند چه می کنی ؟ می گوید به کسانی که در امروز خود مانده اند فردا می فروشم

من هم در امروز خود مانده ام اما وبلاگم در فردا سیر می کند

عزیز دل ساعت وبلاگم با ساعت استرالیا تنظیم شده خب من باید با استرالیایی ها هم هماهنگ باشم دیگه

قربون دقتت برم من عزیزی می گفت که دوستان می آیند و می روند بدون اینکه بخوانند وتوجه کنند اما عزیزانی هم هستند که دقت می کنند و برایشان هم مهم است
نتیجه: افسانه یک روز از زندگی جلو است

مهدی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:08 ق.ظ http://bivatan.blogsky.com

سلام.
ترسناک و غم انگیزه!!! مخصوصا با عکسش...
موفق باشید

سلام

ترسناک؟

غم انگیز

باور کنید این تصویر قیافه ی آرومی داره


این تصویر ترسناکه

http://cshvrt.tk/img/8d6abf291fdd.jpg

عطر گندم پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:10 ق.ظ http://atregandom.blogsky.com

سلام افسانه ی عزیزم.
مثل همیشه عالی و زیبا بود.
موفق باشی.

سلام قشنگم

مرسی عزیز دلم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:10 ق.ظ

TALE عکس پست آرام آرامم را
آنقدر وزین و زیبا در آوردی که هرگز به خیال هم نمی اومد که
که در پست بعدی
« برای از تو نوشتن لب مرا بستند »
به انتظار باز بودن نظر دهی تصویری را خواهید گذاشت که . . .

تو رو در جایی نقاشی کرده ام که
از شعر بر اومدی و
عارفی را نشانه گرفته ای و
نقاشی را در تمرین !

سلام همزبان خوبم

این تصویر هم آرام آرام است دیگر حرفی برای گفتن هم ندارد
دهانش را بستند تا دیگر سخنی هم نگوید از عشق

سپاس از توجه زیبایتان بزرگوار

عارفان شمع اند و ما پروانه ایم

عاشقان مستند و ما دیوانه ایم

حمید پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:32 ق.ظ


اگر روزی دلت لبریز غم بود گذارت بر مزار کهنه ام بود
بگو این بی نصیب خفته در خاک یه روزی عاشق و دیوانه ام بود

سلامـــــــــ



سپاســـــــــــــــــ

نرگس (کلبه ی تنهایی) پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:42 ق.ظ http://www.narsis-e.blogfa.com

این دودی که از دهانم بیرون می آید دود سیگار نیست...
قلبم آتش گرفته...

سلام نرگس عزیزم


احساسم را کپی میکنی؟؟؟

عمرا اگر طعم اصلش را بدهد......

یاسمن پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:56 ق.ظ http://www.2808.blogfa.com

بگو این بی نصیب خفته در خاک یه روزی عاشق و دیوانه ام بود!!!!!
ممنون سرزدی

سلام عزیز دلم

حالا که رفته ای
غمگینم
به سراغ حافظ می روم
همین را می گوید:
« برود از دل ِ من
وز دل ِ من آن نرود

این روزها پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:23 ق.ظ http://vanity.mihanblog.com

عالی بود مخصوصا پی نوشت[

سلام

از حسن نظرتون سپاسگزارم

zahra پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:56 ق.ظ http://nafase-zahra.blogfa.com

حَســـــرتـــ !

یَعنــــی رو به رویَم نشستــــه ای . . .

وَ باز خیســــیِ چَشمانَمـ را . . .

آنــ دَستمــــالِ خُشکـــِ بی اِحساســـ پاکــــ کند . . .

حَســــرَتـــ !

یَعنـــــی شانه هایَتــــ دوشــ به دوشَــــمـ باشَـــد . . .

اَمــا نتوانَمـ از دِلتَنگـــی به آنــ پَنـــاه ببرَمـ . . .

حَســــرَتـ !

یَعنـــــی تو که دَر عیـــنِ بودَنَتـــ . . .

داشتَنَتــــ را آرزو میکنَمـ

سلام زهرای عزیزم

دیگر احتیــاط لازم نیستــــــ…
شکستنی ها شکست،

هرطور مایلیـــــد حمــــل کنیــــــد…!!!


ممنون نازنینم

حس سبز پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ق.ظ http://www.hesesabz.blogsky.com

سلام دوست من.
بسیار زیبا.
اگه دوست داشتی راجع به مطلب "از امید تا واقعیت!..." نظر بده.مرسی.

سلام

سپاس از حضور سبز و حسن نظرتون

حتما

خدمت می رسم

freaks پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ق.ظ http://beatit.blogfa.com

سلام دوسته گلم
مطالبتون عالی و زیبا بود
جدا لذت بردم
خسته نباشین
و
مرسی از وب عالیتون....

سلام

از حضور گرمتون به خاطرات کهنه سپاسگزارم

ممنون از مهرتون

محمد پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:06 ق.ظ http://ashgh1352.blogfa.com

اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه

واسه اون نم نمه چشمات ، نمیدونی چه هلاکه

نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی

شایدم می دونی اما منو باز به هم میریزی

نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده

هر چی هست اونقدر قشنگه که منو دیوونه کرده

سلام

دیگر حتی افتادن برگ درختان

هم مرا ناراحت نمیکرد

دلم از سنگ شده بود

من در نظر درختان

گلها وزلالی چشمه ها

مرده بودم

سپاســـــــــــ

فرزان فتوحی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:29 ق.ظ http://cherkneveshte66.blogfa.com

سلام بر شما...
بسیار زیبا بود...همینطور وبلاگ زیبایی دارید...
ممنون از توجهتون
قلمتان ماندگار...

سلام جناب فتوحی

از حسن نظرتون سپاسگزارم

تمنا می کنم

فاطمه پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:36 ق.ظ


معــــشـــ ـوق مــــن

ســ ــتاره ی سهیــلـــ ــی اســـت
کـــه عمـ ــرم
بـــه قــ ــرار های عـــاشقانــــه اش

قـــ ـد نمــ ـی دهـــد...

سلام فاطمه ی عزیزم

برستوهای رویا

هرشب تو را در چشم من

تخم می گذارند.

وسحرگاهان فوج فوج از شاخسار

نگاهم به باغ دلم بر میکشی.

ومرا چون سازی از نغمه های شیرین

برمیکنی...

دنیای قشنگی دارم با خیال بیدارت...

دریا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:54 ق.ظ

و چقدر زیبا............................
و سلام افسانه ی عزیزم

سلام دریای عزیزم

قربونت برم من

مسعود پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:19 ق.ظ http://yazdani15426.blogfa.com

درود بر شما دوست گرانقدر از بی وفای نگو هر کز که طالق دیدن پر پر شدن این گلی را به این زودی را نداریم خواهشن از هر چی میخواهی بگو ولی از جدای و مرگ نه حق نداری به مرگ فکر کنی تا زمانی که زندگی زیباست و میتوانی با امید درستش کنی من آپم بیا ونظرت را در مورد این مطلبم بده و و فقط بگو قبول داری نظرم را یانه و چرا قبول داری و چرا نه و در ضمن به دلیل نا معلومی مشخصت هیچ کدام از نظر های دوستان برایم فرستاده نمیشود خواهشن لطف کن زیر همان نظرت مشخصات لینک خود را هم برایم تایپ کن تا بدانم برای چه عزیزی هست تا جواب نظر شما دوستان را به خود همان عزیز بفرستم به دلیل مشابه بودن بعضی از اسامی دوستان ممنون تا دورودی دیگر بدرود یادت نره جتمن آدرس وبت را زیر همان نظرت بدهی من لینک کردم و توهم من را لینک کن به اسم دلباختگان ممنون

سلام دوست گرامی

ممنون از حضور گرم و نظر امید بخشتون

چشم آدرس را نیز برایتان تایپ می کنم

من شما رو لینک کردم و از شما بابت لینک نیز سپاسگزارم

محسن پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:30 ق.ظ


میشــــه اسـم پاکتو / رو دل خـــــدا نوشت
میشه با تو پر کشید / تــــوی راه سرنوشت
میشـــه با عطـر تنت / تا خــــود خـدا رسید
میشــه چشــم نازتو / رو تن گلهــــا کـشید

سلام

حقیقت ندارد ...

زمانی که انسان پیر میشود ،

از رویاهایش دست میکشد ...

بلکه انسان زمانی که ،

از رویاهایش دست میکشد ، پیر میشود ... !


سپاســــــــ

ABBAS پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ http://abbasgharibi.blogfa.com


نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که زندگی را درک کرده باشه سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند

سلام بزرگوار

زندگی بافتن یک قالیست


نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی


نقشه را اوست که تعیین کرده


تو در این بین فقط می بافی


سپاســــــــ

امید گرمکی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:49 ب.ظ http://garmak.blogsky.com/

چه شعر های نابی انتخاب می کنید

آفرین ابجی!

سلام

از حسن نظرتون سپاسگزارم

ممنون برادر خوبم

ABBAS پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:38 ب.ظ http://abbasgharibi.blogfa.com


به او بگویید دوستش دارم با صدایی آهسته

آهسته تر از صدای بال پروانه ها

به او بگویید دوستش دارم با صدایی بلند

بلند تر از صدای پرواز کبوتران عاشق

به او بگویید دوستش دارم با هیچ صدایی

چون فریاد دوستت دارم

نیاز به صدای بلند یا کوتاه ندارد

فریاد دوستت دارم را

میتوان با تپش یک قلب به تمام جهانیان رساند

پس بگذار بدون هیچ شرمی بگویم

«دوستت دارم»

سلام بزرگوار

به خودم قول دادم خاطره بازی نکنم

ولی نمیشه

من آدم خاطره و خیالم

سپاس از مهرتون

علی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:03 ب.ظ http://saba1359.blogsky.com/

سلام دوست گرامی
چقدر زیبا و تلخ سروده مخصوصا برای از تو نوشتن چقدر دلتنگم
اگر چه پیکر من جای تازیانه شده
شاد باشی و سلامت

سلام

سپاســــــــ از حضور مهربانــــــــــ و حسنــــ نظرتونـــــــــ


موفق باشید

رویای خیس پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:16 ب.ظ http://5006.blogfa.com

سلام دوست من



قطار می رود ، تو می روی ..//

و سایه ایستگاه هم می رود ..//

و من چقدر ساده ام که سالهاست ..//

در انتظار یک نقطه از نور کنار این قطار رفته ایستاده ام ..//

و همچنان به نرده های ایستگاه تکیه داده ام ..//

انتظار سختی است ..//


بدرود [بدرود]

سلام عزیز دلم

صدای باران زیباترین ترانه خداست

که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند؛

نکند فقط به گل آلودگی کفشهایمان بیندیشیم .

ممنون نازنینم

ABBAS پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:18 ب.ظ http://abbasgharibi.blogfa.com


گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست/ بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست/ گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن/ گفتی باید بروم حوصله ای نیست/ پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف/ رفتی تو و دیگر اثر از چلچله ای نیست/ گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت/ جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست/ رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت/ بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست.

سلام

رسم زندگی این است

یک روز کسی را دوست داری

و روز بعد تنهائی

به همین سادگی او رفته است

و همه چیز تمام شده است

مثل یک میهمانی که به آخر می رسد

و تو به حال خود رها می شوی

چرا غمگینی؟

این رسم زندگیست

تو نمی توانی آن را تغییر دهی

باز هم سپاســـــــــ

ABBAS پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:27 ب.ظ http://abbasgharibi.blogfa.com/

افسانه ممنون از حضورت . باعث دلگرمی من شدی.

تمنا می کنم

من نیز از شما سپاسگزارم

حضور سبزتان را سپاســــــــــ

مریمی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:34 ب.ظ http://nanigoon11.blogfa.com

سلام مریمی من

مرسی قشنگم

ABBAS پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:50 ب.ظ http://abbasgharibi.blogfa.com


در وجودم چیزی هست که تو را نجوا می کند ... و تنها عشق مرا رها می کند ... و نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ... پس عشق و نور را از من دریغ نکن و بر من بتاب که بی عشق تو ؛ بی نگاه تو ؛ بی تو رو به غروب رهسپارم.... مرا به طلوعی دیگر برسان

سلام بزرگوار



گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید

نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی

بلکه برای اینکه ببینی

برای چه کسانی اهمیت داری...... که این دیوار را بشکنند


سپاســــــــــ

ABBAS پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:57 ب.ظ http://abbasgharibi.blogfa.com/


وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت، من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ، من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی او تمام شد من آغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن. مثل تنها زندگی کردن . مثل تنها مردن...



چقد سخته از شدت بغض گلو درد بگیری

و بهت بگن لباس گرم بپوش


باز هم سپاســـــــــــــ

مسعود پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:25 ب.ظ http://yazdani15426.blogfa.com

دورود بر شما دوست گرانقدر آفسانه خانوم عزیز نمی دانم چرا ما بی انکه خوب به مطلبی توجه کنیم سرع به این سوالات پاسخ میدهیم ُدوست عزیزی آنقدر به ما در مورد بی حجابی و آرایش کردن زن و پاک بودن زن که نشانه آن چادرش است گفته اند که ملکه ذهنمان گشته و فورا مغزما مسیر انحرافی هر سخنی را میبیند و نه آن منظوری را که در متناین پرسش نهفته است را نمی بینیم ملاک پاکی یک زن نه چادر است است و نه بی حجابیش و نه آرایش نکردنش از نا پاکی اوست منظور من چیز دیگریست که در باطن این متن آمده است آن را پیدا کن و به من بگو ممنون از حضورت

سلام بزرگوار

فرمایش شما متین

متوجه منظورتان شدم اما چه می شود کرد که :

ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است

اما ریشه ی این بی بند وباری ها را در بی حجابی باید جستجو کرد


ممنون از حضور گرمتون

لیلا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:34 ب.ظ http://khakestar42.blogsky.com/

روزی که عشق وارد خانه قلبم شد
او را نشناختم،
مدتی طول کشید تا با او آشنا شدم ،
از او خوشم آمده بود ،
خواستم به او بگویم برای همیشه در خانه قلب من بمان
اما قبل از این که من به او بگویم ،
به من گفت آمده ام برای همیشه اینجا بمانم

افسانه جون بازم عالی بود

سلام لیلای عزیزم

بوی سیب گرفته ام

بسکه در دلم می افتی

برکه ها حق دارند

بوی ماه می دهند

نــازنــیــن پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:41 ب.ظ http://only4u-72.blogfa.com

حالا حرفهایمان بماند برای بعد..
دلخوری هایمان..
دلتنگی هایمان..
و تمام اشکهای من..
با او چگونه میگذرد که با من نگذشت؟؟؟!

سلام نازنین نازنینم

گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید

نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی

بلکه برای اینکه ببینی

برای چه کسانی اهمیت داری...... که این دیوار را بشکنند

ممنون عزیز دل

PS پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:13 ب.ظ http://parvizsadeghi.blogfa.com

لحظه های دلتون لبریز گل و لبخند

سلام

سپاس از حضور گرمتون

روزگارت آرام و دلتان هماره شاد

رضا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:11 ب.ظ http://na-bakhshoode.blogfa.com

یادم میاد بچه که بودم بعضی وقت ها با خواهرم یواشکی بابام رو نگاه می کردیم
ساعت ها با دست مشغول جمع کردن آشغال های ریزی بود که روی فرش ریخته شده بود...
من و خواهرم حسابی به این کارش می خندیدیم !چون می گفتیم چه کاریه ؟! ما که هم جارو داریم هم
جارو برقی !!!
یه بار وقتی دیدی داریم بهش میخندیم گفت خودتون یه روز میفهمید!!
چند روز پیش وقتی حسابی درگیری ذهنی داشتم و به فکر بدبختی هام و راه حل بودم یهو به خودم اومد دیدم دستم پر از ات اشغال های ریز گوشه ی فرشه
حالا سال ها از اون جریان میگذره و دیگه پدر نیست که بخوام بهش بگم بالاخره فهمیدم چرا اون کارو میکنه!

سلام

پروانه ام

خانه به دوش چشمانت

در کوچه های گل

تو اهل کدام بارانی

که هیچ پنجره ای نمی داند ؟


سپاســــــــــ

لیلا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:56 ب.ظ http://khakestar42.blogsky.com/





می گویند شادبنویس

نوشته هایت درد دارند

ومن یاد آن پیرمردی می افتم

که با کمانچه اش گوشه ی خیابان شاد می زد

اما با چشم های خیس

سلام عزیزم

دلتنگی یعنی :دقیقه به دقیقه گوشیتو چک کنی

و وانمود کنی داری ساعتو می بینی

یه دوس پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:04 ب.ظ http://asemane-tabdar.blogsky.com/


سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

من خوبم، توخوبی؟

خیلی خوشگل بود شعرت
هی روزگار
افسانه منو نیقا

سلام عزیز دلم

دورت بگردم خوبم

لیلی جان حالا تو منو نگاه

لیلی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ http://sara1246.blogsky.com

سلام گلم خوبی
کـــــــــاش می شد

دل را

تــــا کرد و گوشــــه ای گذاشت ،

مثل جانماز مــــــــــادر !

دلم تنگ سکوت است...دلم باز بحال دلِ پاییزیم می سوزد

بعدا خواهد نوشتم:

سلام عزیز دلم لیلی

به وسعت سقفِ کبودِ کویر

سرگشته ام

میان هزار هزار ستارۀ آسمانش

گم کرده ام

چگونه بیابمش

تک ستاره آرزویم را؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد